پس از خوندن خبر جدید دوبار تجاوز به یک زن در یک شب مثل همهی وقتهایی که خبرهای تجاوز رو میشنوم. خشم تمام وجودم رو فراگرفت و ذهنم پر شد از کینه و نفرت و ایدههای خشونت آمیز برای مقابله با متجاوزان. کمی که گذشت، مثل همیشه احساس کردم که این ایدههای خشونت آمیز جز آرامشی موقتی، احتمالا فایدهای نداره. این شد که به اینجا اومدم و تصمیم گرفتم این بحث رو مطرح کنم.
اول از همه خوبه که بپرسیم چرا یک انسان به انسان دیگر تجاوز میکنه؟ من فکر میکنم چنین آدمی به لحاظ روانی سالم نیست. من در زندگیم آدمهایی رو دیدم که از اذیت کردن دیگران لذت میبردهاند. تجاوز کردن هم به نوعی لذت بردن از رنج دیگران هست. چنین آدمهایی همه جای دنیا هستند اما در ایران تعداد این آدمها خیلی بیشتره. باید پرسید چرا؟
چه عواملی آمار تجاوز را بالا میبره؟ به نظر شما شخصی که زندگی سالمی داره، در جوانی مشفول به کاری شده و در خانواده سالمی تربیت شده دست به چنین کاری میزنه؟
به نظر من بهبود اقتصاد و فرهنگ، حذف نگاه مردسالارانه از خانوادهها و حذف نگاه ابزاری به خانمها از طرف آقایان راهحلهای کاهش آمار تجاوز هستند.
سخته راجع بهش فکر کردن و حرف زدن. فعلا یه جستجوی ساده کردم ببینم کدوم کشورها آمارشون در تجاوز جنسی بالا و کدوم کشورها پایینه، پیش فرض ذهنم این بود که کشورهای مرفه آمار تجاوز توشون باید پایین باشه (نه به صورت رابطه علت و معلولی و صرفا به صورت یه رابطه ی همبستگی). و این پیش فرض با توجه به اطلاعات موجود درست نیست، اسم کشورهایی مثل سوئد،بلژیک و یا استرالیا هم تو لیست کشورهای پرتجاوز دیده میشه:
اطلاعات آماری هم در صفحه ی مربوط به آمار تجاوز در ویکی پدیا در دسترس هست، که بر اساسش آمار تجاوز به جمعیت در کشورهایی مثل آذربایجان، لیختن اشتاین، ارمنستان، عدد پایینی هست*.
###پرسش
این کشورها چی دارن که آمار تجاوز درشون این قدر پایینه؟
* اندازهگیری همه جاها انجام نشده و آمار فقط برای بعضی کشورها وجود داره!
یک چیز رو باید در نظر گرفت و آن هم این که در خیلی از کشورها مثل ایران تجاوزها اصلا به پلیس گزارش نمیشه. بنابراین این آمارها خیلی قابل اطمینان نیستند. از طرفی بعضی وقتها آمارها وجود دارند و به دلایل سیاسی اعلام نمیشن. به خصوص آمارهایی که در تضاد با ارزشهای جامعه هستند و می توانند واقعیتهای ناخوشایندی را به نمایش بگذارند معمولا مخفی میمانند.
پی نوشت: من قبلا آمارهای زیادی در ویکیپدیا دیده بودم که به نظرم کاملا خندهدار بودند. مثلا یکی از این آمارها نشان میداد که وضعیت حقوق زنان در عربستان سعودی از ایران چندین مرحله بهتره. این در حالیه که زنان عربستانی از سال ۲۰۱۵ صاحب حق رای شدند و هنوز هم از حقوق ابتدایی محروم هستند.
یک مثال دیگه در ذهنم آمار مبتلایان به ایدز در ایران بود. تا مدتها این آمارها مخفی بودند و آمار مبتلایان واقعی اعلام نمیشد. شاید به خاطر این که این آمارها نشان دهنده انحطاط اخلاقی جامعه بود و در نتیجه به دلایل سیاسی حذف میشد.
تو این که آمار کامل نیست حق با شماس، و نکته اینه که با همین آمار میشه بعضی روندها رو دید:
مثلا این نکته که آذربایجان یا ارمنستان کشورهای امنی هستن رو من پیشتر از دوستانی که به این کشورها سفر کرده بودن هم شنیده بودم. مثلا یه نقل تجربه ازشون: در بازاری در شهری در ارمنستان با ماشین رفته بودن و راننده برای راهنماییشون همراهشون به بازار رفته بود و درب ماشین رو قفل نکرده بود! تصور کنین، تو بازار که شلوغ ترین منطقه ی یه شهره، ماشینتون رو بدون قفل تنها بذارین.
در باب اعتبار و قابل اعتماد بودن ارمنی ها، باز شنیده ای از دوستان دارم که کسبه ی ارمنی ایران افراد مطمئن و قابل اعتمادی هستن که حرفشون مثل قرارداد میمونه (دروغ تو کارشون نیست).
البته این رفتارها به طور مستقیم به تجاوز ربطی نداره و در ضمن صرفا شنیده هست، ولی در کل وقتی رفتار انسانی در یه جامعه نهادینه بشه، آمار چنین چیزهایی هم احتمالا کمتره!
اخبار تاسف برانگیزی هست و بحث راجع بهش میتونه بعضی از زوایای اتفاق را مشخصتر کند. به دو صورت میشه به چنین موضوعی نگاه کرد: پیشگیری و مجازات.
جلوگیری از اقدام به تجاوز جنسی
تجاوز جنسی هم مشابه خودکشی از آن دسته رفتار انسان است که دلیلش وابستگی کامل به خود فرد دارد. و ده نفر مختلف ممکن است به ده دلیل مختلف دست به چنین کاری بزنن.
شاید فرد متجاوز ادعا کند که برای برطرف کردن نیازهای جسمی و یا اغوا شدن دست به چنین کاری زده، ولی معمولا دلیل و هدفش چیز دیگری هست. و تا وقتی این دلایل معلوم و برطرف نشوند شاهد کاهش تجاوز نخواهیم بود.
بعضی از دلایلی که باعث میشه مردها دست به چنین کاری بزنن: سلطه جویی، انتقام از روابط ناموفق، ترس از پس زده شدن، و همین طور پیروی از انتظار اجتماع. و البته همون طور که گفتم به ازای هر فرد، یک دلیل میتونه وجود داشته باشه. ولی نکته ی مثبت این هست که میشه با علم به انگیزه ی افراد، عوامل به وجود آورنده اون ها رو برطرف کرد.
مجازات تجاوز جنسی
متاسفانه مجازاتی که برای چنین عملی در نظر گرفته شده در حد شلاق و پرداخت خسارت باقی مونده، و خود این مسئله شاید یکی از عواملی هست که باعث میشه افراد با ترس کمتری به عمل خلاف دست بزنند.
اول این که با قسمت اول حرفتون خیلی موافق نیستم، آدمایی هستن که از آزار دیگران و … میتونن لذت جنسی و در کل لذت ببرن که خب میشن سادیستها. اما همهی کسایی که تجاوز میکنند لزوما اینطور نیستن. خیلیاشون صرفا تحت فشار هستن و میخواد یه جور خودشون رو خالی کنن و در یه موقعیتی قرار میگیرن که خیلی درست فکر نمیکنن و یه لحظه کنترل خودشون رو از دست میدن و این کارو میکنن و بعدش هم اصلا پشیمون میشن و … اما قطعا به نظر من یکی از مهمترین مسائل اینه که آدما شغل داشته باشن و امکان این رو داشته باشن که یه خانواده سالم تشکیل بدن. که خب این امکان برای آأمهای خیلی زیادی وجود نداره توی کشور ما. و صر البته آموزش میتونه تاثیر خیلی زیادی بذاره من جمله آموزش حقوق زنان و … چون واقعا خیلیا هر زنی که دیدن به حقوقش نرسیده و واقعا فکر میکنن که این مدلشه و باید اینجوری باشه.
داستانی که میخوام تعریف کنم، مربوط میشه به یکی از خطرناکترین قاتلهای سریالی، جفری دامر. این شخص اولین تجاوز و قتل را در سن ۱۸ سالگی انجام داده و بعد از اون شانزده نفر دیگه رو هم به طرز وحشتناکی به قتل رسانده.
مادر جفری دامر یک تایپیست بوده و پدرش دانشجوی شیمی. جفری از همان کودکی تمایل عجیبی به سلاخی حیوانات داشته تا جایی که پدرش اولین بار در سن چهار سالگی چنین تمایلی را در او دیده. در شش سالگی از پدرش میپرسه که اگر استخوانهای مرغ را درون محلول NaClO قرار بدن چه اتفاقی میافته. پدر که از کنجکاوی پسرش خوشحال بوده به او یاد میده که چه طور استخوان حیوانات را پاکسازی و مراقبت کنه.
جفری بعد از تجاوز به آدمها اونها رو قطعه قطعه میکرده. با چاقو گوشت را با دقت از استخوان جدا میکرده. بعد گوشت را در اسید حل می کرده و به چاه توالت میفرستاده. استخوانها رو با پتک خرد میکرده و دور میریخته. سر قربانیها رو با همان روشهایی که در کودکی یاد گرفته میجوشانده و جمجمه قربانیها را برای خودش نگه میداشته.
پرسش
فکر میکنید چیزی هست که بتونه در مقابل چنین وحشیگریهایی بایسته؟ فکر میکنید چنین آدمهایی وحشتی از مجازات دارند؟
این مدل افرادی که تعریف کردید به نوعی بیماری روانی مبتلان و یا به نوعی سیستم مغز و اعصابشون متفاوت از بقیه افراد هست. و فکر کنم بهشون psychopath هم میگن.
چنین مدل افرادی رو نمیشه با مجازات متوقف کرد.
ظاهرا کمتر از یک درصد ادم های یه جامعه ممکنه افراد روانی (psychopath) باشن و در زندان هم ۲۵٪ افراد روانی هستن. ۷۵٪ سایر مجرمین افراد عادی (با مغز عادی) هستن.
و اگه قرار باشه تاثیری ایجاد شه، با اموزش روی افراد عادی تاثیر بیشتری ایجاد میشه تا افرادی با مغز متفاوت.
در این باره باید بگم تو کشورهای دیگه هم آمار خوب نیست تا جایی که قراره حتی به خاطر تجاوز های جنسی بزرگ ترین جشنواره موسیقی سوئد سال آینده بدون مردان برگزار بشه و انگار در انگلستان هم قرار چنین کارایی بشه.
اما چیزی که اینجا مهمه نحوه برخورد، پذیرش و کاهش آسیبه.
وقتی چنین اتفاقی می افته مهمترین گام پذیرش و انکار نکردن اونه
باید توجه داشت افرادی که قربانی این گونه جنایات میشن خودشون پتانسیل خوبی برای جانی شدن دارند
بعد از اون کاهش آسیبه که راهکار هاش دیده بشه.
در ضمن بد نیست که معنای تجاوز جنسی رو همیشه به صورت عام در نظر بگیریم به طوری که هر فردی جدا از جنسیت و سن میتونه قربانی اون بشه.