یه راه کلی اینه که مستقل بشی از الان به فکرش باش ، شرط اول استقلال هم داشتن درامد هست.
راه حل موقت دوم اینه : دروغ بگو و سعی کن مخفی کاری کنی تا بتونی بعدا مستقل بشی، مثلا می خوای بری با دوست هات بیرون ، یه چیزی بگو که مشکلی باهاش نداشته باشند مثلا بگو می خوام برم مسجد مثلاااااااا
هیچ اشکالی هم نداره ، فقط سعی در تغییر رفتار کسی نداشته باش که کسی تغییر نمی کنه. همینطوری زیر پوستی کار کن تا بعدا بتونی مستقل بشی.
چه پیشنهاد خوبی
واقعا دوران دانشجویی و زندگی در خوابگاه یکی از بهترین و آزادترین دورانهای زندگی است.
من جوانی را ندیدهام که با پدر و مادرش مشکل نداشته باشد. دلیل این مشکلات تفاوت در طرز تفکر و رفتارها است. خود من هم مشکل داشتهام. همانطور که @Naser_Eslami گفت استقلال داشتن یکی از راهحلها است. علاوه بر پیشنهاد زندگی خوابگاهی من پیشنهاد میکنم که به دنبال شغل در یک شهر دیگر باشی. اگر اینها ممکن نیست، پیشنهاد میکنم روابط را مدیریت کنی تا در وقت مناسب مستقل شوی.
در زندگی با انسانهای متفاوت بسیاری برخوردم از خانواده گرفته تا یک هم اتاقی ، همسایه و همکار .
گاهی ناچار به تعامل و نشست و برخاست با فردی می شویم که هیچ ارتباط فکری و فرهنگی با او نداریم. همسایه ای شنیدن موسیقی را حرام می داند در حالی که خانه ی کنار او هفته ای یک بار پارتی می گیرد .کارمندی بدون هیچ اعتقادی به مذهب ناچار است هر روز کنار مدیر خود نماز جماعت بخواند .در اسلام گوشت گاو حلال است در حالی که عده ای گاو را مقدس می دانند . گیاه خواران دنیا با رنج هر روز شاهد کشته شدن بسیاری از حیوانات هستند .
همین امروز راه تعامل و زندگی با انسانهای متفاوت را یاد بگیریم یا در آینده باید از همه ی تفاوت ها فرار کنیم که گاهی فرار از آنها ممکن نیست .