خودتون رو بیشتر از هر کسی دوست داشته باشید
با پاک کردن شماره اش از گوشی به خودتون قول بدید که دیگه با این شخص کاری ندارم و چشمتون رو روی این عشق کور ببندید
موفق باشید
امیدوارم که به زودی یک عشق حقیقی رو تجربه کنید
چنین حسی رو در کل تجربه نکردم و فکر نکنم تجربه کنم ولی شنیدم که افراد دارای تجربه به افرادی که چنین مشکلی دارند فقط صبر ، گذر زمان و مشغول شدن به کاری را توصیه میکنند.
مسلما چنین رویدادی از حافظه پاک نمیشه فقط باید کاری کرد که به کنج انبار حافظه منتقل بشه و همونجا خاک بخوره. ممکنه گاهی دوباره با این رویداد در انبار حافظه مواجه بشیم ولی خیلی بهتره تا اینکه در ویترین ذهنمان باشه و همیشه چنین حسی و اتفاقی برای ما در ذهن تکرار و مرور بشه. فراموشی موقت احتمالا راهکار این مسئله باشه.
زمان براتون اینکارو میکنه. شما فقط باید بهش اعتماد کنید.
تشکر. متن جالب بود کارسازه
فقط و فقط گذر زمان. اون هم نه یک روز و یک ماه و یک سال. سالها زمان باید بگذره و سالها شما نوشخوار ذهنی خواهی داشت و مدت ها افسردگی و آسیب و … اما یک روز به خودت میای و میبینی که تموم شد، پاک شد و هیچ چیز درباره اون فرد و خاطراتش آزارت نمیده و حتی یادت نمیاد هیچ جزئیاتی رو.
یاد جملهای معروف از کتاب جزء از کل افتادم:
وقتی این همه تلاش می کنی یک نفر را فراموش کنی، خود این تلاش تبدیل به خاطره می شود.بعد باید فراموش کردن را فراموش کنی و خود این هم در خاطر می ماند.
فیلم تلقین، inception شاید کمکت کنه. البته منظورم این نیست که تلقین کنی. توی فیلم ماجرایی رو نشون میده که شاید کمکت کنه.
خوشحالم که بعد از ماه ها سر نزدن به پادپرس اولی سوالی که دارم جواب میدم قراره یکی از کارآمد ترین پاسخ هایی باشه که تو زندگیم به کسی دادم .
تنها راه فراموش کردن یه عشق شکست خورده وارد رابطه شدن با یه آدم جدیده . هر راه دیگه ای امتحان کنی از جمله سرگرم شدن به درس و کار ، قوی کردن رابطه با خدا ، گرایش به عرفان های نو ظهور و … همه راه حل های موقتی هستن .
یه رابطه جدید ، گرم و هیجان انگیز هر عشق شکست خورده ای رو میتونه از ذهن آدم خارج کنه .
البته فکر میکنم قضیه ای که شما اینجا گفتید عمومیت نداره. هرچند داشتن یه رابطه کامل و درست بسیار عالی هست اما برای کسی که داره یک تجربه سوگ مانند و اعتیاد گونه رو تجربه می کنه این توصیه چندان صحیح نیست. چرا که ممکنه فرد مورد نظر به واسطه خلاهای روحی و … وارد رابطه بعدی بشه نه به واسطه یه عمل بالغانه.
طبق گفته کارشناسان:
- حداقل شش ماه باید وارد رابطه عاطفی جدید نشد و خلوت کرد.
۲. متنی رو در این مورد و در مورد “اعتیاد به عشق” و روش ترک از کانال رواندرمانگر تحلیلی دکتر علی نیکجو اینجا بخونید. امیدوارم مفید باشه.
در نهایت با آرزوی داشتن روابطی واقعی و عاشقانه برای همه آدم ها. “عشق آزادیست…”
من دیوانه وار این فیلم رو دوست دارم
من اصلا قبول نمیکنم. ورود به یک رابطه جدید برای فراموش کردن قبلی مث خوردن مسکن می مونه که واسه دو ساعت اثر داره و بعد درد دوباره بر میگرده. درواقع درد هم بر نمیگرده بلکه بوده و دوباره احساسش می کنیم.
کلا مشکل اینجاست که ما دنبال فراموش کردن احساس قبلی هستیم…
اصلا اساسا فراموش کردن اشتباه هست!
سلام،امیدوارم خوب باشید.به نظرم از ذهنتون پاکش نکنید!چون ممکنه یه روزهایی به خاطرات اون دوران نیاز پیدا کنید و مرور خاطرات شیرن اون دوران کلی انرژی بهتون میدهد.ولی بهتره فعلاً بزارینش تویه بایگانی گاوصندوق حافظه که هیچکس بهش دسترسی نداشته باشه…
برگشتن و ارتباط مجدد با کسی که گذاشته رفته،اشتباهی بزگتر از عاشقیه! دوستان گفتن که زمان حلش میکنه و علیرغم حس و قلبم بهتون بگم که هرچه پیش میرویم،شرایط زندگی به نحوی است که خودش مشکل رو حل میکنه و اصلاً یادتون میره!
سعی کنید دوست داشته باشید،نه اینکه عاشق بشوید،همان یک بار کافی است.سعی کنید ببخشید و این کار رو از خودتون شروع کنید و سپس به خودتون و ارزشهای خودتون بهاء دهید و در لحظه زندگی کنید.
امیدوارم حس فعلی خودتون رو به دوستان بگویید تا به همدیگر انرژی بدهیم.
به نظر نمیرسه اطلاعات از حافظه ما پاک بشه ولی میشه موقتا فراموش کرد. موقت بدین معنا که یک نشانه ، رویداد و اتفاق خیلی کوچک هم کافیه تا ذهن دوباره تمام پروندههای بایگانی اون رویداد رو در معرض دید قرار بده و هرچه فراموش شده ، گویی به مانند اتفاقی که روز پیش رخدادِ ، دوباره زنده میشه.
هیچچیز به اندازۀ سر شلوغی شما را از فکر کردن به او خلاص نمیکند. هرچقدر هم که آدم توانایی باشید و قدرت فکر کردن همزمان به چند موضوع را داشته باشید، وقتی به معنای واقعی کلمه ذهنتان درگیر کاری بشود، نمیتوانید او را در اولویتهای فکریتان بگذارید.
پس از یک رابطه از دست رفته عاطفی در موقعیتی قرار میگیرید که احساس میکنید هر طور شده باید فکر و خاطرهتان را از او پاک کنید. اما اینکه بگویید «دیگر به او فکر نخواهم کرد» چاره مشکل شما نیست. چون این فکرها نمیتوانند متوقف شوند. در واقع شما هرگز نمیتوانید به طور کامل از این فکر و خواسته رها شوید. ممکن است بتوانید آن را کنترل کنید اما قطعاً نمیتوانید کاملاً فراموشش کنید. در ادامه به بیان راه حل هایی برای فراموش کردن عشق سابق می پردازیم .
راهکارها تسکین دهنده ی فراموش کردن عشق سابق
برای فراموش کردن و شروع زندگی بدون او باید انرژی، وقت و حوصله زیادی داشته باشید. شما دائماً وسوسه میشوید که به عشق از دست رفتهتان فکر کنید و خودتان را غرق رؤیای او کنید و این تلاشهای شما را برای فراموشی با شکست مواجه میکند.
این راهکارها تسکین دهنده هستند و میتوانند وضعیت شما را تا اندازهای بهبود بدهند. توقع نداشته باشید که با این روشها همه چیز را فراموش کنید زیرا هیچ پاک کنی وجود ندارد که خاطرات شما را به کلی محو کنند. اما با این راهکارها میتوانید کمی آرام بگیرید و زندگی روزمرهتان را که بشدت تحت تأثیر این مسأله قرار گرفته است، ادامه بدهید:
– خوب بخوابید. قطعاً برای یک خواب خوب شما باید راهکارهای آن را بلد باشید. بجز این راهکارها سعی کنید طی روز آنقدر خسته شوید که شب وقت کافی برای فکر کردن نداشته باشید.
– بیشتر ورزش و فعالیت بدنی داشته باشید. برای اینکه کمتر فکر کنید فعالیتهای جمعی انجام بدهید. ایروبیک بهتر از بدنسازی است چون شما را در یک فعالیت جمعی قرار میدهد. لازم است که هر روز یا حداقل ۵ روز در هفته ورزش کنید.
– هر کسی یک راه برای آرام کردن ذهناش میشناسد. وقتی فکرها به شما هجوم میآورند به جای فرو رفتن در این افکار که همواره با ترس و اضطراب فراوانی هستند ذهنتان را با فعالیتی آرامبخش به سمت دیگری هدایت کنید.
کاهش اضطراب هنگام فراموش کردن عشق سابق
– افکارتان را بنویسید. نوشتن یک فعالیت شفابخش است. هیچ چیز به اندازه نوشتن به شما کمک نمیکند که ذهنتان را بشکافید. با نوشتن افکاری که نمیتوانید به کسی بگویید حال خودتان را بهتر کنید. بهتراست یادداشتهایتان را نگه ندارید.
– اگر افسرده هستید یا نمیتوانید زندگی روزمرهتان را به شکل طبیعی دنبال کنید حتماً به فکر درمان خودتان باشید.
– به خودتان اجازه بدهید فقط زمان محدودی از روز را به او فکر کنید. ۲۰ دقیقه در روز برای این کار کافی است. در هر زمان دیگری بهخودتان یادآوری کنید که «حالا وقتاش نرسیده و نمیتوانم الان به تو فکر کنم».
– اگر رابطه شما بر اثر یک حادثه جدی مثل مرگ از دست رفته است و نمیتوانید افکارتان را در مورد این فرد هدایت کنید و در شرایطی که فکر کردن باعث مشکلاتی در خواب، تغذیه، سلامت جسمی، تمرکز و روابط تان با دیگران شده است باید به فکر درمان خودتان باشید. فکر کردن به دیگری نباید ارتباط شما را با دیگران دچار مشکل کند.
ده ترفند برای فراموش کردن عشق سابق
۱. بپذیرید:
اولین کاری که باید بکنید این است که اتفاقی را که افتاده، بپذیرید. فکر کردن به موضوعاتی که درصد وقوعشان خیلی پایین است، مثل اینکه «شاید برگرده»، «شاید این بار همهچی عوض شه» و… را کنار بگذارید. به هیچوجه دنبال خبرگیری از او نباشید. اگر واقعا رابطۀ شما با شخص مورد نظر قطع شده، بهتر است واقعیت را باور کنید و با فکر کردن به مسایل غیرواقعی خودتان را آزار ندهید.
فراموش کردن خاطرات
۲. پاکسازی کنید:
یکی از نخستین مراحل فراموش کردن یا کمرنگکردن دیگران، پاک کردن زندگیمان از وسایلی است که ما را مستقیما به یاد آن فرد میاندازد. یادگاریهایی را که از شخص مورد نظر داشتهاید، از جلوی چشمتان دور کنید. بیخود نگفتهاند «از دل برود هر آنکه از دیده برفت»، برای از دل رفتن او باید خودش و یادگاریهایش را از دیدهتان دور کنید.
۳. سرشلوغ باشید:
هیچچیز به اندازۀ سر شلوغی شما را از فکر کردن به او خلاص نمیکند. هرچقدر هم که آدم توانایی باشید و قدرت فکر کردن همزمان به چند موضوع را داشته باشید، وقتی به معنای واقعی کلمه ذهنتان درگیر کاری بشود، نمیتوانید او را در اولویتهای فکریتان بگذارید. پس بهتر است یک پروژۀ درسی یا کاری جدی و پرکار را قبول کنید و مشغول انجام دادنش بشوید. این کار دو فایده دارد. یکی اینکه وقتتان را صرف کار مهمی میکنید، دوم اینکه او را در ذهنتان کمرنگ میکنید.
۴. وارد گروه شوید:
بودن در جمع تاثیر بسیاری در فکر نکردن به یک شخص خاص دارد. حتی بهتر است جمعی را انتخاب کنید که صمیمیت کمتری با آنها دارید. در این صورت بهطور جدیتری درگیر مسایل گروه میشوید. باتوجه به علاقههایتان میتوانید دوستان جدید پیدا کنید. عضویت در انجمنهای ادبی، ورزشی، هنری، گردشگری و… نمونههایی از این گروهها هستند که شما را با افراد جدید آشنا کرده و به طور غیرمستقیم باعث کمرنگی «او» در ذهنتان میشوند.
۵. به گذشته برگردید:
منظور این نیست که بنشینید و خاطراتتان را با آن شخص مرور کنید. منظورمان خیلی گذشتهتر است. برای مدتی از لوازم الکترونیکی که به هزار و یک روش میتوانند خبری از او به شما برسانند، فاصله بگیرید. خودتان را با چیزهایی سرگرم کنید که سالیان سال قبل مردم از آنها استفاده میکردند. کاردستی درست کنید، پیادهروی کنید، گلوگیاه پرورش بدهید. تعمیر خودرو یاد بگیرید یا هزار کار دیگر که ربطی به لوازم الکترونیکی ندارند.
۶. موسیقی را فراموش نکنید:
همانقدر که شنیدن آهنگهای غمگین و عاشقانه در این روزهای بعد از جدایی میتواند حال شما را خراب کند، گوش دادن به آهنگهای شاد میتواند خوشحالتان کند. شاید اولش مسخره به نظرتان برسد که با این وضعیت روحی نشستهاید و موسیقی شش و هشت گوش میدهید، اما کم کم تاثیر ناخودآگاه آن در روحیهتان شما را به وجد خواهد آورد.
۷. بدوید:
ورزش هم مانند موسیقی تاثیر زیادی در بهبود حال روحی شما دارد. البته منظورمان ورزشهای کمتحرکی مثل شطرنج نیست! برای این روزهایتان بهتر است سراغ ورزشهای هوازی بروید که میزان سوختوساز بدن شما را بالا برده و گردش هوا را در بدنتان بیشتر میکنند. کافی است یک بار در محیطی مثل یک پارک شروع به دویدن کنید، تا این ادعا به شما ثابت شود.
۸. سلامت بخورید:
اگر هیچوقت در زندگیتان به فکر سلامتی خوراک نبودهاید، وقت آن است که بهطور جدی آن را وارد برنامۀ زندگیتان کنید. یک رژیم سلامتی، نه رژیم چاقی یا لاغری، بگیرید. در طول روز حواستان را به خوراکتان جمع کنید. از تمام پنج گروه غذایی شامل لبنیات، غلات، پروتین، سبزیجات و میوهها و البته کمی (!) چربی و شیرینی استفاده کنید. تغذیۀ سالم فقط به بهبود وضعیت جسمیتان کمک نمیکند، بلکه تاثیر فراوانی هم در وضعیت روحیتان دارد.
۹. به فکر خودتان باشید:
اگر شما تا آخر عمر زانوی غم بغل بگیرید و از عالم و آدم کنارهگیری کنید، اتفاقی در دنیا میافتد؟ آیا به شخصی که روزی دوستش داشتید (یا دوستتان داشته) و دیگر نیست، ضرری میرسد؟ پس بهتر است بلند شوید و کمی به فکر خودتان باشید. آراستگی ظاهری کمترین کاری است که میتوانید برای خودتان بکنید. این جمله که «برای کی دیگه تیپ بزنم؟» عجیبترین سوالی است که معمولا برای افراد پیش میآید. برای خودتان تیپ بزنید و از دیدن خودتان لذت ببرید!
۱۰. ببخشید:
انگلیسیها عبارتی دارند که میگوید «ببخش و فراموش کن» یا همان «forgive and forget». اگر همۀ کارهای بالا را کردید و حالتان کمی بهتر شد، اگر به زندگی عادی برگشتید، اگر دیگر به فکر انتقام نبودید، اگر از وضعیت زانوی غم بیرون آمدید، وقت آن است که ببخشید و فراموش کنید. او و تمامی رفتارهایش را که موجب آزارتان شده، ببخشید. با این قدم نهایی شاید باز هم نتوانید به طور کامل فراموشش کنید، اما قطعا آنقدر در ذهن و دلتان کمرنگ میشود که دیگر بودن یا نبودن یک خط مثل او در دفتر نقاشی زندگیتان آزاردهنده نخواهد بود.
این ده مورد راهکارهای سادهای هستند که به شما در فراموش کردن «او»، کمک میکنند، البته یادتان باشد که هیچ راهکاری به داد شما نخواهد رسید اگر خودتان نخواهید. پس باید خواست و دست به کار شد.
بهترین راه، استفاده از مشاوره هست. قطعا در این راه بهترین کمک رو میتونه بهتون بکنه
باهاتون مخالفم متاسفانه. اگر پیش مشاور برید بهتون قطعا میگن این کار بدترین کار در یک رابطه هست. فراموش کردن یک فرد یا فرد دیگه، نه تنها مشکل رو حل نمی کنه بلکه باعث میشه به مخاطب جدیدتون لطمه بزنید. چون در ذهنتون مدام با فرد قبلی مقایسه می کنید. رفتارهای شما درست نشدن. فقط دنبال پاک کردن صورت مسئله هستید. باید مشکل و اون وابستگی حل بشه و بعد از اون میتونید وارد یه رابطه بشید. اون وقت رابطه جدید قطعا هم موفقتر و هم بهتر خواهد بود.
یکی از روش هایی که اکثرا مشاورا برای فراموش کردن موضوعی پیشنهاد می کنن، روش درد هست. کافیه وقتی بهش فکر می کنی یا به شمارش فکر می کنی کش رو بکشی و ول کنی تا دردت بیاد. این راه باعث میشه ذهنت یاد بگیره وقتی به این مسئله فکر کنه دردش میاد و به مرور زمان، باعث میشه فراموشش کنی. ولی باز میگم استفاده از یه مشاور خوب میتونه خیلی کمکت کنه.
بله منم گفتم ک فراموش کردن به صورت کلی و قطعا اصلا امکان پذیر نیست مگه ممکنه انسان یه چیزو کامل فراموش کنه انگار ک مثلا یه آمپول بزنی صب پاشی هیچی ازاون یادت نباشه
قطعا ک باید مسائل و مشکلاتی ک دراون رابطه داشته تو ذهنش کاملا برطرف بشه طوری م وقتی به یاد اون میوفته دیگه حداقل مثل یه آدم عادی باشه براش یا حداقل حداقل آزارش نده
این موارد فقط موارد جزئی بود ک باعث میشه کمتر اذیت بشه و راحتتر کنار بیاد طرف ک اگر جلسات درمانی با این راهکار ها همراه بشه ماکزیمم و عالی میشه
فلسفه رنج طولانی چیه چرا نمیشه کمتر باشه
وقتی مجنون حالش خیلی خراب شد و رسوای عالم شد، پدرش او را به کعبه برد و به مجنون گفت از خدا بخواه که کمکت کنه تا درد جدایی لیلی را تحمل کنی و بتونی لیلی را فراموش کنی و
گو یارب از این گزاف کاری
توفیق دهم به رستگاری
رحمت کن و در پناهم آور
زین شیفتگی به راهم آور
دریاب که مبتلای عشقم
و آزاد کن از بلای عشقم
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست
در حلقه زلف کعبه زد دست
میگفت گرفته حلقه در بر
کامروز منم چو حلقه بر در
در حلقه عشق جان فروشم
بیحلقه او مباد گوشم
گویند ز عشق کن جدائی
کاینست طریق آشنائی
من قوت ز عشق میپذیرم
گر میرد عشق من بمیرم
پرورده عشق شد سرشتم
جز عشق مباد سرنوشتم
آن دل که بود ز عشق خالی
سیلاب غمش براد حالی
یارب به خدائی خدائیت
وانگه به کمال پادشائیت
کز عشق به غایتی رسانم
کو ماند اگر چه من نمانم
از چشمه عشق ده مرا نور
واین سرمه مکن ز چشم من دور
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشقتر ازین کنم که هستم
گویند که خو ز عشق واکن
لیلیطلبی ز دل رها کن
یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی
از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیلی افزای
گرچه شدهام چو مویش از غم
یک موی نخواهم از سرش کم
از حلقه او به گوشمالی
گوش ادبم مباد خالی
بیباده او مباد جامم
بیسکه او مباد نامم
جانم فدی جمال بادش
گر خون خوردم حلال بادش
گرچه ز غمش چو شمع سوزم
هم بی غم او مباد روزم
عشقی که چنین به جای خود باد
چندانکه بود یکی به صد باد
میداشت پدر به سوی او گوش
کاین قصه شنید گشت خاموش
دانست که دل اسیر دارد
دردی نه دوا پذیر دارد
چون رفت به خانه سوی خویشان
گفت آنچه شنید پیش ایشان
کاین سلسلهای که بند بشکست
چون حلقه کعبه دید در دست
زو زمزمهای شنید گوشم
کاورد چو زمزمی به جوشم
گفتم مگر آن صحیفه خواند
کز محنت لیلیش رهاند
او خود همه کام ورای او گفت
نفرین خود و دعای او گفت