میشه اسمش رو به جای نذری بذاریم کار داوطلبانه، چه فرقی داره استفاده از کلمه ها؟
بار معنایی استفاده از «کار داوطلبانه»، مسئولیت پذیری اجتماعی/ارتباط با انسان هست و بار معنایی استفاده از کلمه ی «نذری» ارتباط با خدا هست.
وقتی کار داوطلبانه انجام میدیم، به قصد درک انسان هایی در شرایط متفاوت این کار رو میکنیم.
وقتی نذری میدیم همون چیزی که مریم گفت اتفاق میفته، ما با خدا رابطه برقرار میکنیم. و بدیش اینه که خدا در ذهن همه مون خیلی بخشنده و رحیمه، طوری که حتی اگه فرایند نذری مون به درستی انجام نشه، باز هم مطمئنیم خدا قبول کرده.
مثال: اگه خروجی نذری دادن ما اضافه شدن کلی زباله به خیابون محل زندگی مون باشه، باز هم حس میکنیم کار درستی انجام دادیم. ولی اگه خروجی کار داوطلبانه ای که انجام میدیم، کثیف شدن خیابون باشه این جریان حسی به وجود نمیاد.
پ. ن. : در خیلی کشورها کار داوطلبانه رسم هست و دانش آموز قبل از فارغ التحصیل شدن لازمه ساعت مشخصی کار داوطلبانه انجام بده. و این ساعت کم هم نیست (چیزی مشابه دو ماه تمام وقت). خیلی وقت ها همین کار داوطلبانه قبل از ورود به دانشگاه، کمک میکنه افراد جهت زندگی شون رو بهتر انتخاب کنن. یعنی اثرات مطلوب جانبی هم داره.
#پرسش
آیا مفهوم و ارزش نذری، میتونه مشابه مفهوم و ارزش کار داوطلبانه باشه؟
از نظر اجتماعی مسئول بودن یعنی آدمها و سازمانها میبایست با اخلاق و با حساسیت نسبت به مسائل اجتماعی، فرهنگی و محیطی رفتار کنند. تلاش برای برقراری مسئولیت اجتماعی، به افراد، سازمانها و دولت کمک میکند تاثیری مثبت بر پیشرفت، کار و جامعه داشته باشند.
مسئولیت اجتماعی فردی برای دستیابی به مسئولیت اجتماعی گروهی
مسئولیت اجتماعی فردی درمقایسه با مسئولیت اجتماعی گروهی مفهومی جدید است اما قدمتی برابر با قانون طلایی “با دیگران طوری رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود،” دارد. مسئولیت اجتماعی فردی با ایجاد یک موضع فعال نسبت به تاثیرگذاری مثبت بر دیگران و محیط بیرون از دایره خود بسط مییابد. مسئولیت اجتماعی فردی اساس مسئولیت اجتماعی گروهی است زیرا یک اجتماع از افراد تشکیل شده است و درنتیجه فرهنگ مسئولیت اجتماعی را مشخص میکند. این رابطه آمیخته بین مسئولیت اجتماعی گروهی و مسئولیت اجتماعی فردی است. افراد از نظر اجتماعی مسئولیتپذیرتر شده و در واکنش به این اجتماع ها باید برای برآوردن نیازهای افراد مسئولیتپذیری اجتماعی بیشتری پیدا کنند.این حوزه استانداردهای متعددی دارد مانند ایزو ٢۶٠٠٠.
#مسئولیت_اجتماعی
جملات و نقلقولها درمورد مسئولیت اجتماعی:
«من اعتقاد دارم که زندگی من متعلق به کل جامعه است و تازمانیکه زندگی میکنم، وظیفه من است که هر کاری از دستم برمیآید برای آن انجام دهم. دوست دارم وقتی میمیرم همه تلاشم را در جهت بهبود جامعه کرده باشم چون هر چه سختتر تلاش کرده باشم یعنی زندگی بهتری داشتهام.» — جورج برنارد شاو
«انسان عضوی از جامعه، شغل، تمدن یا مذهب است. او فقط یک فرد نیست.» — آنتوان دو سنت اگزوپری
«هرکدام از ما فردی برای خود و فردی برای جامعه هستیم، همه ما باید خودمان و دیگران را درک کنیم و از دیگران و از خودمان مراقبت کنیم.» — هانیل لانگ
« همیشه نمیتوان آینده را برای جوانان ساخت، میتوان جوانیمان را برای آیندگان ساخت.» — فرانکلین دلانو روزولت
«هر فرد جایی برای پر کردن در جهان دارد و خیلی مهم است که انتخاب کند آنطور باشد یا نه.» — ناتانیل هاتورن
«ماشبن فقط به این دلیل ارزش دارد که بیشتر از آنچه مصرف می کند، تولید میکند–ارزش خودتان را نسبت به جامعه ارزیابی کنید.» — مارتین اچ. فیشر
«آدمها به این دلیل خودخواه نیستند که به دنبال منافع خودشان باشند، بلکه با نادیده گرفتن همسایههایشان خودخواه نام میگیرند.» — ریچارد واتلی
«نمیتوانیم فقط برای خودمان زندگی کنیم. هزاران رشته ما را با انسانهای دیگر مرتبط میکند.» — هرمان ملویل
مطالب بالا منبع و ماخذ درست حسابی ندارد که لینکی برایش بگذارم و در تلگرامم اومده بود، ولی خواستم از این موضوع استفاده کنم و بگم که آیا یک روش برای گسترش مسئولیت اجتماعی ماست و اگر هست پس چرا از میان تموم این راهها غذایش مورد قبول خداست البته توی ذهن ما، روشی نیست که این سمت و سو را به یمت تصمیمات بهینه تر بکشانیم؟ البته مثل چی؟
اتفاقا این بدترین اشتباهیه که وارد این مقوله نذری شده. ماها برای اینکه خودم رو راحت کنیم یه سری تفاسیر برا خودمون می کنیم. این قضیه مثل اون طرفیه که رفت یه گوسفند دزدید و به بچه هیا فقرا داد و توجیهشم این بود که خوب خدا میدونه که من قصدم خیر بوده. اتفاقا تو مقوله نذری باید خیلی بیشتر مراقبت کرد تا مثلا بابت یه مورد مستحب ما یه مرود خیلی واجب که اونم حق و ناس هست رو زیر پا گذاشت. در مورد کار داوطلبانه امکان دلسرد شدن ادم خیلی خیلی بیشتره چون مثلا اگه اون نفر به صورت داوطلبانه تصمیم بگیره برا تمیز شدن شهرش خیابونها رو تمیز کنه و مثلا شهرش تو یه منطقه ای مثل ایران باشه به مرور احساس دلسردی بهش دست میده و شاید اون کارشو کنار بذاره ( اتفاقی که مثلا برای خودم تو پاکسازی طبیعت برخی از موارد میفته وقتی میبنم کار جامعه داوطلبانه من نه تنها تاثیری تو فکر ادمها نداشته بلکه باعث شده اونها فکر کنند این وظیفه منه و در نتیجه برخورد ناشایست باهام بکنن.)ولی تو قضیه نذری شما برای ادمهااون کار رو انجام نمی دید و در نتیجه چشمداشتتونم کمتره و این حسه احتمالا دیرتر سراغتون بیاد و اگرم بیاد میتونید با توجیه اینکه من برا خدا کردم نه این ادمها خودتو رو اروم کنید
این جواب شاید اصلا جواب معقول وی ا وابسته به مرجع عالی قدری نباشه بلکه بیشتر توجیه خودمه
وقتی نذر میکنیم و یا اصلا کاری انجام میدیم که خدا هم توش هست غیر از اینکه سعی میکنیم کارایی انجام بدیم که خدا دوست داشته باشه و نحوه ی انجامش در خور باشه، چیز دیگه هم این وسط وجود داره اونم اینکه چون با خدا رابطه بر قرار کردیم، برای نزدیکتر شدن بهش یه قدم برداشتیم یعنی همون چیزی که به ثواب معروف هست.
تو کار داوطلبانه ما میخوایم به مردم کمک کنیم خب، خیلی هم عالی، کمک میکنیم و ممکنه دیگران هم از ما یاد بگیرن و به هدفمون که خوب کردن اوضاعه برسیم. فقط چون خدا توش نیست توقع نزدیک شدن به خدا رو هم نمیشه داشت.
منطقی ش اینه که هر هدفی که دنبال میشه به همون هدف برسیم یعنی نمیشه هدفمون تنها رضایت و کمک به انسانها باشه و بعد به رضایت خدا هم برسیم.
و یا هدفمون خدا باشه ولی مسیر درست رو نریم و توقع رسیدن به رضایت اونو داشته باشیم.هر چقدر هم که کارامونو با رحیم بودن خدا توجیه کنیم بازم یه جای کار میلنگه. مثلا همین مثالی که زدین، زباله تولید کردن زیاد به منظور نذر ادا کردن، اصلا قابل دفاع نیست و کار به روش درستی انجام نشده.
میفهمم که رضایت خدا، خروجی و هدف مورد نظره، ولی با توجه به اینکه معیاری برای سنجش رسیدن به این خروجی به راحتی در دسترس نیست، ایا میشه هدف قابل سنجش دیگه ای گذاشت که رسیدن بهش معادل رضایت خدا باشه؟
هدف خیلی کشورها در راه اندازی کار داوطلبانه، ایجاد تغییر مستقیم نیست، بلکه درک شرایط و افزایش مسئولیت پذیری اجتماعی هست. یعنی مدت مشخصی رو تعیین میکنی که مشغول کار داوطلبانه ی تمیز کردن شهر باشی تا شرایط رفتگر ها رو درک کنی.
و بعد اگه تونستی با ارزش آفرینی به بهبود چنین شرایطی بپردازی. مثلا یه کسب و کاری راه بندازی که درش اسفالت های حساسی طراحی شه که اگه زباله روشون ریخت آژیر بکشن.
اگه هم نتونستی، کمترین اتفاقی که میفته اینه که دیگه خودت زباله ای رو زمین نمیریزی، چون سختی شرایط جمع کردن زباله ها رو چشیدی.
فکر کنم “رضایت شخصی” معیار بدی نباشه. فقط یه مشکلی داره این که بعضیا زودتر به رضایت شخصی می رسن و این می تونه خطرناک باشه. مثلا کسی که نذری روی توی ظرفهای یک بار مصرف به دست حتی ادمهای نیازمند می رسونه ممکنه رضایت خاطر زیادی کسب کنه اما خبر نداشته باشه که عاقبت اون ظرفها ممکنه جون یه سری ماهی دریا رو بگیره
میشه با اطلاع رسانی این سطح رسیدن به رضایت شخصی رو تغییر داد که دفعه بعد که من توی ظرف یکبار مصرف نذری ریختم از خودم بپرسم پس ماهی ها چی؟
مثلا خالق ماهی ها راضی میشه که ما به قیمت سیری یه عده ادمی که حتی بعضیاشون گشنه هم نیستن جون ماهی ها رو به خطر بندازم؟ یا بپرسیم جون ماهی ها چرا مهمه؟ اونا مهم هستن یا ما ؟ ماهی الوده شده چه بلایی سرش میاد؟ ته ماجرا به چی ختم میشه؟
ممکنه بچه من ماهی الوده رو بعدها بخوره؟
نیاز به یه تعریف دقیق تر از رضایت خدا هست به نظرم. رضایتی که خیلی ها دنبالش هستن دقیقا چطوری باشه به نظر خودشون درست انجام دادن کارشون رو ؟
با توجه به اینکه این ظروف گیاهی هستن و اینکه احتمالا منابع آبی نیاز هست برای پرورش همچین گیاهانی، چه وسعت از این مزارع و با استفاده از چه میزان آب قرار هست نیاز ما رو تامین کنه؟ آیا همچین ظرفیتی داره این صنعت؟
هر گونه مصرفگرایی به طبیعت و در نتیجه به خودمون آسیب میزنه. برای ساختن ظرفهای یک بار مصرف گیاهی هم به هر حال درختها رو باید قطع کرد.
مادر من هر وقت شلهزرد یا آش نذری پخش میکرد اونها رو داخل کاسههای چینی میریخت و به همسایههای نزدیک میداد و بعد اونا کاسهها رو برمیگردوندن. اگه هدف از نذری دادن لذت بردن خودش شخص باشه که همون روش سنتی کاسههای چینی بهتره. اگه هدف کمک به نیازمندها است پس چرا غذای نذری معمولا در مناطقی پخش میشه که مردم مشکلی مالی ندارن؟
من این پخش کردن نذزی در شهرها رو با ساختن مسجد توسط افراد خیر مقایسه میکنم. آیا بهتر نبود پولی که صرف ساختن مسجد دانشگاه علوم پایه زنجان شد صرف تجهیز چند مدرسه در روستاهای زنجان میشد؟ یا این که برای بچههای فقیر مدارس صبحانه تهیه میشد؟
ایده
به نظر من افرادی که نذری میدن توجهای به فقرا ندارن و این کار صرفا لذت شخصی براشون داره. انسان خودخواهترین موجود روی زمینه.
من فکر می کنم این مصادیق مختلفی که برای نذر نام می برید منافاتی با هم ندارن و نمی تونیم قضاوت کنیم که یکی از سر خودخواهی و یکی از خلوص نیته. نذر یعنی با خدا قرار بگذارم که بخشی از موجودیم (مال، علم یا هر چیز دیگه) رو برای رضایت و خوشحال کردن خدا از خودم خرج کنم. اینکه چه مصداقی انتخاب کنم، مثلا درخت بکارم یا مسجد بسازم یا گرسنه ای رو سیر کنم یا دوستم رو شام مهمون کنم به تصمیم شخصی افراد مربوطه و همشون در جای خودشون قشنگ و محترم هستن. اما چیزی که به نظر من به سوال این پست مربوط میشه اینه که هر کدوم از این کارها رو به چه روشی انجام بدیم تا رضایت بیشتری در کل حاصل بشه. مثلا اگر میخوایم همسایه هامون رو با یه کاسه شعله زرد خوشحال کنیم چی کار کنیم که روش ما آسیب های کمتر و مزیت های بیشتر داشته باشه.
خیلی وقت ها با پول های کوچک و بزرگی که برای ساخت مسجد یا نذری های در سطح شهر یا چیزهای مشابه خرج میشه، اعتبارهایی هم برای افراد ایجاد میشه و یا از این طریق نیاز به دیده شدن و مطرح شدنشون پوشش داده میشه و یا … .
تا زمانی که از منابع زمین حرف میزنیم هیچ چیزی تو این دنیا شخصی نیست. یه نفر میتونه کلی آجر و سیمان و انرژی رو صرف ساختن مسجد بکنه اما باید در مقابل منابع زیادی که مصرف کرده هم پاسخگو باشه. باید در مقابل کوههایی که صاف شدند تا سیمان و آجر ساخته بشه پاسخگو باشه. یه نفر که پولداره میتونه هر جوری که دلش خواست پولش رو خرج کنه اما همیشه باید یادش باشه که اون پول (چه مستقیم و چه غیر مستقیم) حاصل دسترنج کارگرها و کشاورزها بوده و کوهها و جنگلهای زیادی به خاطرش نابود شدن.
البته این درسته که رابطه یه شخص با خدای خودش شخصیه. اما هر انسانی باید در مورد هر اقدامی که به بقیه هم مربوط میشه پاسخگو باشه. ما نمیتونیم هر جوری که دلمون میخواد اصراف کنیم و سرمون رو مثل کبک توی برف کنیم که انگار از تبعات کارمون ناآگاهیم.
یک جوری صحبت می کنین که انگار مسجد برای هیچ کس هیچ فایده ای نداره! چه بسا محله هایی که از طریق مسجدشون تونستن نیازمندان و بی بضاعت های محله رو تامین مالی کنن، چه نذرهایی که اصلا نیتش توی همین مسجد اتفاق افتاده، چه حال هایی که توی مسجد خوش شده و چه تصمیم ها و اراده های خیری که آغازش در مسجد شکل گرفته. اگر دنیاتون رو بزرگتر کنید و کارکردهای مثبتی که یک مسجد می تونه داشته باشه رو ببینید، اون وقت مطمئنا تصدیق خواهید کرد که مسجد ساختن هم مثل بقیه ی کارهای خیر از جمله مدرسه ساختن و کمک به نیازمندانه و انتخاب اینکه کدوم کار خیر رو انجام بدیم به انتخاب اشخاص مربوطه. ما فقط می تونیم اینجا در این باره صحبت کنیم که این کارهای خیر به چه نحوی انجام بشه، بهینه تر هست.
این آسیبی که می فرمایید برای هر کار خیری توی این دنیا وجود داره. مثلا وقتی به فقیری کمک می کنم ممکنه دچار این آسیب بشم که برای دیده شدن انجامش بدم. وقتی چیزی رو به کسی یاد میدم ممکنه این آسیب به من وارد بشه که بخوام علمم رو به رخ طرف مقابل بکشم و… . وجود این آسیب ها دلیل بر انجام ندادن و بی ارزش بودن اون کار خیر نیست، بلکه باید سعی کرد که جلوی آسیب ها گرفته بشه.
البته باید بگم در این مواقع شهرداری خیلی کمک میکنه ؛
مثلا همین محرم …تو این روزا مردم خیلی نذری پخش میکنن
که وقتی صبح میای تو خیابون میبینی دوستان زحمت کش شهرداری
همه جارو تمیز کردن , این رسمی هستش که از قدیم بوده کاریم
نمیشه کرد .
همیشه همینطوره نذری به اون کسی که واقعا محتاجه نمیرسی
این حرفتونو قبول دارم …
مفهوم یا concept نذری به نظرم خیلی شبیه مفهوم هدیه دادنه، از این لحاظ که در هر دو برا شاد شدن و لذت خودمون چیزی رو به کسی دیگه میدیم؛ ضمن اینکه در هر دو دنبال بهونه یا مناسبتی هستیم (!).
و تفاوتی هم که بین این دو میبینم اینه که مناسبت هدیه دادن خیلی به طرف مقابل (گیرنده) برمیگرده ولی مناسبت نذری معمولا یه دلیل خارج از موضوع هست و یا یه دلیلی که به شخص دهنده مربوطه.
###پرسش
چه جوری میشه از هدیه دادن الهام گرفت و یه نذری موثرتر، بهتر و خلاقانه تر طراحی کرد؟
تا الان چه هدیه های باحالی به طرف مقابلتون دادین که خودتون بیشتر کیف کردین؟
با مفهومی که گفتی خیلی موافق نیستم. بیشتر ما نذری رو در حالت درموندگی نذر میکنیم یعنی یه جایی یا برای کاری به خدا میگیم تو.واسم این کار رو اوکی کن من هم به جاش مثلا غذا میپزم برای صد نفر. هدیه دادن حس متفاوتی داره برای خود من حتی اگه اون هدیه جبران لطف و محبت کسی باشه هم.حسش خیلی متفاوتتر از نذری دادن هست.
من یه دیدگاه متفاوت دارم. میخوام ازتون بپرسم که خوب فکر کردن به مفهوم نذری چقدر میتونه به ما برای اصلاح رویه های غلطی که شکل گرفته کمک بکنه؟
چرا نیاییم از این پدیده به عنوان به فرصت استفاده بکنیم.من وقتی این سوال رو پرسیدم دقیقا منظورم این بود که ما بیاییم از اون به عنوان به فرصت استفاده کنیم و فراموش نکنیم مثلا در مورد همین دانشگاه علوم پایه یه سری از ادمها مثل اقای نجفی سلف دانشگاه رو به واسطه اینکه یه کار خیر انجام داده باشن و حالا مثلا نذر سلامتی فرزندانشون ساختن. اتفاقا من حس میکنم مفهوم که پشت نذری هست بد نیست و من اینطور بهش نگاه میکنم که در ازای اتفاق خوبی که در انجامش در دسترس من نبود و با کمک خدا انجام گرفته سعی میکنم تا من هم کاری که از دست من بر بیاد رو برای کسانی که توانایی انجام اون کار ندارن انجام بدم.
مثلا من نمی تونم فلان مدرکمو بگیرم و کارم گره خورده نذر میکنم که اگه این کارم انجام شد در عوضش به چند تا ادم فقیر غذا بدم که توانایی تهیه غذا برای خودشون رو ندارن. استدلالم اینکه این امر باعث میشه ادمها تو یه چرخه قرار بگیرن و سعی کنم به همه دیگه در راه رسیدن به اهدافشون کمک کنند. هر کسی اون بخشی از کاری که دیگران توانایی و یا دسترسی بهش ندارن رو در غالب یه نذری انجام میده و باعث میشه تا همه به اهدافمون برسیم.
مثلا فرض کنید که یه کارمند اموزش نذر کنه که توی یه روز تعطیل کارهایی کلی ادم رو تو خونش انجام بده تا کمکشون کنه کاراشون زودتر انجام شه و این کار رو مثلا به خاطر نذری که برای سلامتی بچه اش کرده انجام بده و فرض کنید بچه اش هم به خاطر عملی که توسط یه دکتر ردس انجام شده خوب شده باشه.
با این استدلال من میتونم بگم که ما اگه از مفهوم نذری برای کمک به دیگران نه صرفا شکمی استفاده کنیم کل جامعه شانس رسیدن به اهدافشون و سعاتمندی رو پیدا میکنند.
نه قضیه جایزه نیست. خدا حضور و ظهور فیزیکی نداره بنابراین ما آدما می تونیم وسیله هایی باشیم برای اجرا در آوردن یه سری اموری که خیر هست. اونم برای تشکر از موردی که برامون حل شده.
حتی به نظرم اگر به مسائل اعتقادی هم کاری نداشته باشیم، این خوبه که ما شکر گذار فرصت های پیش اومده و موفقیت هامون باشیم و شکر خودمون رو به صورت یه قرار قبلی با خودمون ادا کنیم. حالا در قالب هر نظری که خیری برسونه.