تا الان چند ایده استارتاپی رو از بزرگ شدن تا شکست باهاشون رفتم. به یکیشون علاقه داشتم و میخواستم به صنعت ایران کمک کنم. خیلیها این رو مسخره میکردند و بعد خودشون حاضر شدند سرمایهگذارش بشن. ولی به دلایل اشتباهاتی شکست خورد.
توی دوتا مسابقه شرکت کردم که توی هر دو اول شدیم. ولی هدف من از شرکت در اون مسابقات دیدن دوستم بود، و تقریباً مسابقه برام اونقدرام مهم نبود.
امروز داریم روی ایده استارتاپی جدیدی کار میکنیم که هیچ علاقهای بهش ندارم. دلیلی برای کار توش حس نمیکنم و باعث شده کارهایی که ما در چند روز انجام میدادیم چند ماه طول بکشه.
به این فکر افتادم به سراغ علاقهام برم. علاقهای که هنوز پیداش نکردم، شاید جلوی چشمام هست ولی هنوز نمیبینمش.
میخوام بدونم چه مواردی رو دیدید که فقط به خاطر علاقه یک پروژه بزرگ رو ساخته و امروز پروژه جهانی بزرگی هست.
برای مثال شرکت سیسکو، با همین روند پیش رفت. و از ارتباط یک جفت دوست به وجود اومد.
به نظرتون چقدر علاقه میتونه یک پروژه بزرگ و پایدار و ثروتمند بسازه؟