مرعوب شدن از ریشه رعب میاد و به معنای وحشت هست اما خب اصطلاح عامه ی این کلمه معانی دیگری هم داره. معمولا این اتفاق برام نمی افته که جلوی کسی دست و پامو گم کنم یا به قول شما مرعوب بشم (قبلا شدم و تجربه کردم که الان نمیشم) به جای مرعوب الان بیشتر مجذوب میشم
این مورد خاص برای من به شخصه خیلی زیاد هست. در مورد افرادی که در زمینه کاری خودم متخصص هستند یا توانایی هایی دارند که من هم به دنبالشون هستم خیلی دوست دارم که از مغز اون فرد تو مغز من یه کپی بگیرن
البته در مواردی هم بوده که با افراد بلند مرتبه ای روبرو شدم و وقتی از اون اتاق خارج شدم با خودم گفتم " حیف اون صندلی که این روش نشسته " و هیچ حسرتی هم در کار نبوده
همیشه این موضوع از طرف ارباب رجوع نیست. بسیاری مواقع خود شخص هست که به داشتن یک لقب بلند بالا خیلی اهمیت میده و دوست داره که رئیس ، قهرمان و … صداش کنند. خب فرد رجوع کننده هم در این مواقع مجبور به پیروی از این اصول هست.
افراد هستند که خودشون رو در قالب یک لقب خاص معرفی کرده و ترویج میدن ( در بیشتر موارد )
در این مورد خاص خودم تحت سمت مدیر عامل در شرکتی فعالیت میکردم که یک روز در صحبتی با دوتا از همکاران متوجه شدم اونها اصلا نمیدونستن من مدیر عامل هستم. این خودش واسم جالب بود و جرقه ای شد تا سعی کنم همیشه همین مدل رو پیش ببرم. خودم راضی تر هستم و حس راحتی بیشتری دارم.
بشخصه هیچ وقت دوست نداشتم خودم رو در قالب یک لقب بولد کنم. مثلا اینکه من کارشناسم، من رئیسم، من وکیلم یا هرچی.
دانش و توانایی ذهنی افراد برای من خیلی بیشتر از لقب و لباسشون اهمیت داره و سعی خودم هم این هست که در نظر افرادی شایسته بنظر بیام که دیدگاهی نزدیک به من دارند. نظر کسی که صرف رئیس بودن براش مهمه در مورد من هیچ اهمیتی برام نداره. اما نظر یک آدم متخصص ، کوشا و جویا در زمینه کاری خودم در مورد خودم برام از نظر هر کسی مهم تر هست.
از طرفی وجود القاب باعث افزایش انتظار میشه و دوست ندارم سطح انتظارات رو از خودم بالا ببرم.
به این نتیجه رسیدم که القاب انسان رو از اصالت و حقیقتش دور میکنه و در مورد دیگران هم بعضی ها انسان های بزرگی هستن و در بحر این القاب نیستن در عین اینکه مهارت و دانش کافی برای برخورداری از اون لقب رو دارن
والبته مفتون، راستش دنبال یه جور نگاه جامعه شناسانهام، اینکه مردم طبق عادات(ناخودآگاه) و شرایط(نسبتاً آگاهانه) ما یا حالا جاهای دیگه چطور احترام میخرند و میفروشند؟ واین چه آفاتی داشته و داره؟
معمولا دروغ و تظاهر رو خوب شناسایی میکنم و اگر مجذوب کسی بشم مجذوب حقیقتِ شخص میشم نه چیزی که ادعاش رو میکنه. کلا مجذوب آدم مدعی نمیشم
خیلی وقت ها افراد برام روشن و واضح هستن و ته داستان رو از ابتدا متوجه میشم بعضی وقت ها هم گول میخورم و به تجربه ام اضافه میشه.
در بحث روابط کاری خیلی آدم سفت و سختی شدم و شاید فکر کنن زیادی محافظه کار شدم اما اونایی که اینجوری فکر میکنن یا نمیدونن از چه مراحلی عبور کردیم یا یادشون رفته
در بحث روابط اجتماعی کاملا برعکس خیلی آدم راحتی هستم و باز فرقی نمیکنه چه کسی جلوم نشسته. گفت و گو و لحن و نتیجه گیری هاست که شخصیت افراد رو برای همدیگه روشن تر میکنه.