یه اتفاق جالبی که هر از چند گاهی تو پادپُرس رخ میده و من رو ذوق زده میکنه، اینه که سوال ها تحول و یا گاهی حتی تکامل پیدا میکنن؛ یعنی به جای سوال و جواب، سوال و سوال داریم. مثلا توالی سوالهای زیر که هر کدوم الهام بخش بعدی بودن رو نگاه کنین:
با اینکه جواب این سوال ها ممکنه ربطی به هم نداشته باشن (مثلا دلیل سوال اول و دوم کاملا بی ربط به هم هست)، و با اینکه هر کدوم توسط یک نفر پرسیده شدن، ولی شباهت و الهامبخشی اون ها قابل تشخیصه.
به نظرم این میتونه تمرین خیلی خوبی برای پرورش خلاقیت و خارج شدن از چارچوب باشه، ضمن اینکه اهمیت سوال پرسیدن، بعید میدونم برای کسی پنهان باشه. معمولا وقتی سوال درست رو میپرسی، رسیدن به جواب دیگه کاری نداره.
ولی خب یه کم خنده داره وقتی یه نفر یه سوال میپرسه در جوابش یه سوال بپرسی!
به نظرتون چه جوری میشه در خلال سوال ها، سوال های جدید مطرح کرد؛ طوری که همگرایی بحث ها دچار خدشه نشه؟
پ. پیشنهاد: زیر همین بحث اگه پایه بودین، هر از چند گاهی با سوالای جدید جهت بدین به سوال.
این حرفتون خیلی جالبه و غیر از این که سوال ها دارن تغییر می کنن من بیشتر از هر فضای مجازیه دیگری دارم تغییرات خودم رو میبینم.
تجربه
پادپرس محیطی هست که حتی برای من غیر از آموزش اینکه چجوری سوال بهتر بپرسم جایی بوده که تونستم نحوه ارتباط مجازی برقرار کردن با جامعه ای(که دانشجو و استاد هستن) رو بهتر کرده. من توی ارتباط رو در رو خیلی راحت تر هستم و فکر می کنم بیشتر می تونم ارتباط برقرار کنم. یکی از مشکلات من با شبکه های مجازی مثل پادپرس همین هست چون نمی تونم یسری اطلاعات رو که میشه به صورت رو در رو بدست آورد بدست بیارم. ولی پادپرس برای من یکم این شانس رو فراهم کرده که بتونم از اونجا که نویسندگانش هم جنستر هستن با من این طریق ارتباط رو هم یاد بگیرم.
اینکه گاهی صبر کنیم و زود جواب ندیم و شک کنیم منظور پرسنده رو فهمیدیم عمیقا یا نه ؟
آدمای زیادی و خود من گاهی سریع در حرکت اورژانسی میخوایم جواب شخص رو بدیم انگار میخوایم از رنج موندن تو سوال نجاتش بدیم. اینه که بعضی جوابا فقط حس تکرار مکررات شنیده شده رو به آدم میده. در صورتیکه اگه رو خود سوال و ریشه پیدایش اون مکث و بحث کنیم، سوال پخته و فکر شخص جهت داده میشه و شاید حتی خودش جواب مورد نظرش رو کشف کنه. گاهی سوال فقط باید پرسیده شه و نیازه که روی مساله بحث شه، حتی اگه جوابی وجود نداشته باشه.
من شاید تا حدی برعکس شما باشم. وقتی مینویسم و ارتباط رو در رو ندارم متمرکزترم، پس باز هم شاید گاهی بهتر تو چنین محیط هایی بتونم سوالم رو مطرح کنم، به شرطی که طرف مقابلم سریع نره سراغ جواب شسته و رفته و حس و حال بحث داشته باشه، از بحث لذت میبرم، فقط مشکل اینجا یا کلن این جور پرسشگاه ها، اینه که بعضیا سخت مینویسن و دلت میخواد کاش روبروشون بودی و حرفاشونو معنی میکردن شاید البته اونا حضوری هم سخت حرفشون رو بشه فهمید، اینجاست که پرسیدن سوال دنبال سوالی که @lolmol اینجا مطرح کرده باید به کار گرفته بشه.
دقیقا .بنظرم قبل از اینکه به سوالات جواب بدیم،باید پیش فرض ها رو بررسی کنیم.فردی که سوال پرسیده،چه پیش فرض هایی در ذهن اش داره؟آیا این پیش فرض ها درست اند؟چطور میشه همون سوال رو طور دیگ ای مطرح کرد،که بهتر از قبلی باشه و در عین حال اصل منظور رو حفظ کنه؟
این اتفاق رو در کلاس درس خیلی تجربه کردم،در اینجور مواقع میپرسم:کی منظور دوست شو فهمید؟کی میتونه منظور دوست شو طور دیگ ای بیان کنه؟
شاید این پرسش ها اینجا هم کاربردی باشه😊