تفاوت موجود زنده و غیرزنده رو در کتابهای زیستی با قابلیت رشد، تولید مثل، و قدرت بقا و ترمیم معرفی میکنن. همین سوال، در ابتدای کتاب پیچیدگی شعبانعلی مطرح شده و برام جالب بود اینجا مطرحش میکنم:
«فرض کنید به کرهای دیگر رفتهایم و در آنجا موجوداتی را میبینیم که شکل بسیار ناشناخته و نامتعارفی دارند و صحبت هم نمیکنند (یا اگر صحبت میکنند حرفهایشان برای ما قابل درک نیست). بر اساس چه معیارهایی میتوانیم بفهمیم که آنها زنده هستند یا اینکه صرفاً روباتهایی بسیار پیشرفتهاند که پس از انقراض نسل موجوداتی زنده و فوقالعاده هوشمند، بر روی آن سیاره باقی ماندهاند؟»
اگر موجودی قدرت انتخاب و تصمیمگیری داشته باشد و به صورت مصنوعی تولید مثل کند (مثل یک ربات که در کارخانه به دنیا میآید یا یک ویروس کامپیوتری که تکثیر میشود)، آیا میتوان گفت چنین موجودی زنده است؟
در نظر من توانایی انتخاب کردن و تصمیمگیری به معنی زنده بودن یک موجود است. حتی اگر آن موجود یک ویروس کامپیوتری باشد. اگر موجود مورد نظر به اندازه کافی پیچیده باشد به طوری که نتوانیم انگیزه پشت انتخابهایش را بفهمیم (مانند انسان) در آن صورت حتی میتوان گفت که چنین موجودی قدرت اختیار دارد.
یه مقداری سئوال به نظر گنگ میاد. تفاوت بین هوش مصنوعی و هوش واقعی مورد نظره یا تعریف اساسی حیات (زنده بودن)؟
هر کدوم مسائل خودشون رو توی بررسی دارن. اینکه چقدر میتونیم در واقعیت به هوش واقعی نزدیک بشیم با زمان عوض میشه. قسمت دوم خیلی اساسی تر و چالش برانگیزتره. تعریف دقیق زنده بودن چیه؟
برخلاف @Ali_Shakeri قدرت انتخاب به نظرم در هوش چندان مهم نیست چون به سادگی به ور مصنوعی قابل دسترسی هست، چیزی که مهمترین چالش هوش مصنوعی و البته عصب شناسی میتونه باشه، مسئله خودآگاهی هست که حتی تعریفش در حد تعریف حیات چالش برانگیزه.
خودآگاهی در نگاه یک عصب شناس یعنی چه؟ با توجه به پیشزمینه کاری شما، این را میپرسم.
چه زمانی یک موجود خود آگاهی دارد؟ آیا یک حیوان هم خودآگاهی دارد؟ یک باکتری چه طور؟
انسان در طول تاریخ از نظر فکری خیلی رشد داشته و به نظر من بیشتر این رشد رو مدیون افرادی بوده که به خودشون جرئت دادن و تمام پارادایم های فکری که تا اون زمان وجود داشته رو زیر سوال بردن. افرادی مثل نیوتون در زمان خودشون سنت شکن بودن. و بعد از اون افرادی مثل انیشتین سنت های نیوتون رو هم زیر سوال میبرن. همین موضوع که باعث میشه ما تبدیل بشیم به یک موجود زنده. به چالش کشیدن هر چیزی حتی هویت خودمون. یک هوش مصنوعی قدرت انتخاب داره اما هیچ وقت نمیتونه اساس و بنیان وجودی خودش و خیلی از چیز هایی که بر اون استوار رو به چالش بکشه. #از_نظر_من
همون طور که در دیگر موجودات زنده هم این به چالش کشیدن وجود داره البته نه به سطح انسان.
بهتره به مفهوم آگاهی و مسئله مربوط به اون توی ویکی نگاه کنید. بیشتر به نوع دریافتی (دریافت اطلاعات) و نوع پردازش اطلاعات و مفاهیم تقسیم میشه (نوع P و A). نوع اول قابل لمس هست ولی نوع دوم کاملا گنگ و چالش برانگیزه. یه مثال خام، دریافت اطلاعات بینائی کاملا قابل درک هست، ولی اینکه مغز چه جور این اطلاعات رو پردازش میکنه نه. در خیلی از موارد میتونید شکل معادل کامپیوتری برای این مسئله بنویسید ولی مکانیسم مغز به وضوح با حل مسئله به وسیله کامپیوتر متفاوته.
لازمه ی نوع دوم آگاهی، حداقل داشتن سیستم عصبی مرکزی هست به همین خاطر باکتری دریافت اطلاعات داره ولی پردازش نه. در خیلی از موارد شکل دوم حیوانات هم توانائیهای دارن. هرچند از نظر فلسفی شکل خاصی از آگاهی که خودآگاهی میشه منتسب به انسان هست ولی مطالعات نشون میده که بعضی از حیوانات هم شکل ساده ای از این توانائی رو دارن.
شاید از نظر علمی این مسئله شبیه به تعبیر مکانیک کوانتومی باشه. میدونیم چیزی وجود داره و پیشنهادهائی داریم برای حلش، ولی مفهومش روشن نیست.
فکر میکنم چند خط تعریف میتونه موضوع رو ساده تر کنه:
هوش به معنای عام منظورم هست: اکثر موجودات زنده، از قدرت حس کردن دنیای خارج و داخل خودشون برخوردارن (دریافت اطلاعات)، و همین طور قدرت انطباق و یادگیری؛ طوری که بعد از دریافت اطلاعات، میتونن مورفولوژی، فیزیولوژی و یا فنوتیپ شون رو تغییر بدن تا بقاشون در شرایط موجود تضمین بشه. این قابلیت رو هوش در نظر گرفتم.
و فعلا با تعریف مشخص هوش، قدرت ذهنی دریافت و پردازش اطلاعات که فقط مخصوص انسان و بعضی جانوران با مغز پیشرفته هست، کاری ندارم.
حالا اگه داستان اول (موجودات فضایی) رو کنار این تعریف بذاریم، چه جوری میتونیم تشخیص بدیم موجودی که جلومون هست از هوش طبیعی و قدرت انطباق طبیعی برخورداره یا خودش ساخته ی بشر هست؟
من فکر میکنم صرفا با این تعریف همین الان هم میشه رباتهائی ساخت که از این نظر قابل تشخیص از موجودات زنده (به معنی هوش طبیعی) نباشن. یعنی هر معیاری برای تمایز ارائه بشه از طریق ارتقا هوش مصنوعی قابل رفع هست! دلیلش هم اینه که از نظر بیولوژیک این قسمت کاملا شناخته شده هست.
نکته اینه که هوش طبیعی تعریف شد ولی مشخصه های هوش مصنوعی مورد نظر در سئوال هم باید معلوم باشه. واسه همین سئوال هنوز گنگ به نظر میاد.
درسته، هوش مصنوعی سخته برام تعریفش، چون یه جورایی در همون تعریف میگنجه!
یه کم احتمالا این توضیح پایین، مسئله رو الکی سنگین میکنه؛ ولی چون الان تنها چیزی هست که تو ذهنم هست میذارمش:
از نظر میکروسکوپی، چیزی که انسان-ساز هست، حتما درش یه نظم القایی وجود داره. چون انسان وقتی میخواد کارکردی ایجاد کنه، بالاجبار دنبال محدود کردن میره. ولی سیستم های طبیعی به هیچ وجه نیازی به این نظم القایی ندارن و در میکروسکوپی ترین سطح، همه فرایندها تصادفی (stochastic) هستن. یکی از اعجاب های حیات هم همینه که از بی نظمی و حرکت تصادفی در مقیاس میکروسکوپی میتونه خروجی مارکوسکوپی منظم و مشخص خلق کنه.
پس انتظار دارم هوش مصنوعی در مقیاس میکروسکوپی راحت از هوش طبیعی قابل تشخیص باشه. ولی ایا این تفاوت در خروجی هم قابل تشخیصه؟
این بیشتر به سطح میکروسکوپیک و دما برمیگرده و انتخاب نیست بلکه اجباره. الان سازه هائی در همین سطح هست که با خصوصیات تصادفی و نتایج حاصل از اون کار کنه.
ولی اگه بپذیریم این تفاوت رو، سئوال شاید اینجور باشه: چه جور میشه فهمید که نتایج سیستم در سطح ماکرو حاصل یه فرآیند منظمه یا تصادفی با همون نظم القائی در سطح میکرو؟