منم یه خاطره خواستگاریطور دارم:
برادرزادم کوچیک بود منو خیلی دوست داشت، یه روز مهمونی خواستگاری یا اینطور چیزا بود برای خواهرم یه دسته یا سبد گل آورده بودن؛ دیدم بچه ازون گلا برداشته و نیت ازدواجش با من رو علنی کرد
فقط دوست دارم فرشته جذابمون مراقب خودش باشه با این پسربچههای کلاس اولیش؛ شنیدم ماجرای عشق پسربچهها به معلمای ابتدایی دردسرسازه.
جز این، که با تکنیکهای حفظ اقتدارت احتمال بروزش کمه، خاطره چی داری از بچهها؟
@moalem