چقدر کیف کردم از این کمپین. اولین بار که اینجا مینویسم. موضوع شهر و شهرنشینی جذبم کرد. همه اون کیفیت هایی که برای داشتن خوب ازش حرف میزنیم در پست های شما مطرح شد. سرزندگی، آرامش، فضای فراغت و … من یک شهرسازم و درس شهرسازی میدم و همچنام درس شهرسازی میخونم. یک دیدگاه عمومی در میان رشته ما و مدیران شهری وجود داره که مردم کیفیت ها رو نمیشناسن و آن چیزی که در شهرها می بینیم خواسته مردمه. سر فرصت بیشتر در مورد این موضوع مینویسم. از اینکه در مشهد یک عده جوان دنبال تغییریم و به نبرد با رویکردهای خودرومحور مدیریت شهری رفتیم.
چقدر خوب که اینجا هستید.
منتظر نظرات خوب شما هستیم…
تجربه شخصی
تو سفرم به ونیز به خیابونهایی خیلی خیلی تنگ برخوردم که بعضا از خیابونهایی تنگ جنوب تهران باریکتر بودن ولی صرفا به بهایی حفظ باقت تاریخی شهر اونها رو حفظ کرده بودند. و در سراسر شهر سعی شده بود با استفاده از ایستگاه هایی اتش نشانی امکان خاموش کردن شهر رو فراهم کرده بودند. ایا ما باید به بهایی ایمن سازی برخی بافت تاریخی رو خرابکنیم یا سعی کنیم امکانات رو طوری فراهم کنیم که اونجاها مستحکم باشن
از این نظر که ونیز عملا شهری روی آب هست (اگر اشتباه نکنم) و ایجاد امکانات آتشنشانی سادهتر به نظر میاد، شاید مقایسه کمی منصفانه نباشه. ولی یک نکته مهم دیگه هم اینه که تمام این تدابیر ارزش بیزنسی هم داره، چون گردشگرهای خیلی زیادی از این شهر دیدن میکنن ولی در خیلی از جاهای ایران این اتفاق نمیوفته! منظورم این بود که اگر بیزنس گردشگری رواج پیدا میکرد و مردم همین آثار رو به چشم منبع درآمد میدیدن، فکر میکنم حتی نیازی به دخالت دولت برای حفظشون نبود!
جالبه ونیز سال ۲۰۱۶ از نظر اقتصادی ورشکسته اعلام شده ولی با جمعیت حدود ۲۶۰ هزار نفر، سالانه بین ۲۲ تا ۳۰ میلیون توریست داره!
ایمن سازی مساله مهم و دارای اولویتی است. بحث بر سر چگونگی اجرا آن است. به عنوان مثال یکی از توجهیات مداخلات خودرومحور که منجر به تعریض کوچه های مسکونی و تخریب بافت میشه برای امکان حضور خودرو آتش نشانی تا درب منزال است. در حالی که با هزینه کمتر می توان با موتورهای آتشنشان به همراه شیرهای هیدرانت به نحوی که تمام محله را پوشش دهد این مشکل را حل کرد. طبیعتا هزینه احداث شیر هیدرانت به تعداد تک تک خانه ها هم خیلی کمتر از هزینه مداخلات بولدزری در بافت خواهد بود.
از این دست نمونه های زیادی داریم. تغییر نگاه و بیرون اومدن از اون استانداردهای قدیمی، فن گرا و انعطاف ناپذیر در کنار کوهی از تجربه در این زمینه، راهکارهای خیلی هوشمندتری به ما خواهد داد.
البته سیاست های جدید وزارت راه و شهرسازی و شهرداری ها تحت عنوان “بازآفرینی شهری پایدار” محورش همین موضوعیه که شما بهش اشاره کردید. بهبود زیست پذیری محله های فرسوده و یا تاریخی، با حفظ جنبه های دیگه ی اون از جمله حفظ ساختارهای ارزشمند و محیط زیست و رونق اقتصادی.
اگر افراد دغدغه مند این موضوع به چنین جریانی اضافه بشن حتما تاثیرات خوبی خواهد داشت. مثل اتفاقی که در میدان شهرداری رشت افتاده و با حفظ ایجاد پیاده راه یک سری از مشکلات منطقه حل شده و کیفیت استفاده مردم هم بهتر شده
من شيراز زندگی میکنم و چیزی ک خیلی ناراحتم میکنه زمانی هست ک دارم عرض خیابون رو طی میکنم و سواره های بی ملاحظه چنان از کنارت پر گاز رد میشن و بوق گوش خراش میزنن ک کلا متوجه نمیشی دیگه کجای دنیا هستی؛
یه مورد دیگه هم اینکه وقتی دارم تو مسیر پیاده روی میکنم ی حرفایی رو میشنوم ک اصلا جایز نیست و انقدر مزاحمت ایجاد میشه ک کلا پشیمون میشم از قدم زدن.
مورد دیگه اینکه من اصلا آدمی نیستم ک از حیوونا بدم میاد
ولی توی سطح شهر انقدر گربه و سگ زیاد شده تازه خیلیاشونم سلامت نیستن و اصلا سازماندهی نمیشن این زبون بسته ها.
ایده خوبی پشت بازآفرینی هست و یک تغییر نگاه در مدیران ایجاد میکنه. فقط مشکل اینه که در کشور ما همه چیز به سمت بروکراسی های پیچیده میره. شهرداری ها دونه دونه سازمان بازآفرینی تاسیس میکنن، هزاران همایش برگزار می کنند، بدنه علمی دانشگاهی میان و یک سری هشدار در مورد اینکه در عمل چگونه باید اجرا شود می دهند. ولی شهرداری ها همان ایده را با دید سوداگرانه قاطی می کنند و شروع به اجرا می کنند. ببخشید باز هم غر زدم
من اتفاقا با این خیلی موافقم. تجربههایی هم در این زمینه داریم. اکثر نهادها البته به این درد دچار هستن، یعنی به جای اینکه کار رو برونسپاری کنن و به نحوی در کل هزینه انجام کار صرفهجویی بشه، سریع به فکرشون میوفته که خوب خودمون همین کار رو انجام بدیم و وسوسه بیزنس در قسمتهای مختلف میزنه به سرشون.
سالها تجربه انگار به مدیران چیزی رو اضافه نکرده، صرفا به قول شما بوروکراسی پیچیده و ساختارهای غیرضروری و فسادآفرین رو به نهادهای مختلف اضافه کرده.
به نظرتون الان که تقریبا اول مسیر این ماجراست چه میشه کرد که به این سرنوشت دچار نشه؟
دقیقا به نکته خوبی اشاره کردید. به جای استفاده از گروههای متخصص و با تجربه سعی میکنن کارمندهای خودشونو به کار بگیرن در حالی که روح سیاستی مثل بازآفرینی با کارمندی جور در نمیاد.