هم کلاسی هایی داشتم که حتی نمیتونستن تو املا آشپزخانه رو بنویسند و مینوشتن آش+پز+خانه
الان همون دانش آموزا رفتن دانشگاه تهران (البته آزاد)و هم تونستن زودتر از من از کشور خارج بشن و تو کشور مورد علاقشون در زمینه کاریشون به تحصیل و کارشون ادامه بدن
در صورتی که هنوز من نتونستم چه موردعلاقه و چه غیر علاقمندی کارمو پیدا کنم
آیا دلیلش استقلال های شخصیتی و مالی هست؟
آیا ناتوانی در یادگیری و کم بودن اطلاعات و یا اینکه تو ایران باید تا سنین معلومی زیر نظر خونواده باشی؟(خوانواده ها تا چه حد مقصرهستند؟یا نیستند؟)
آیا فرهنگ های قومی و بومی باعث پیشرفت نکردن میشه؟
آیا دخالت های دیگران و نظریات بی ربط دیگران همون نقایص فرهنگی و قومی وبومی محسوب میشه؟
چه دلیلی برای پیشرفت آدما لازمه؟
صنعت،تکنولوژی،حمایت و…؟؟؟؟؟؟؟!!!
شاید بد نباشه که به بحث مهارتهای نرم نگاهی بندازید.
در دنیای امروز، ارتباط، بودن در جاهای مختلف و داشتن مهارتهای اجتماعی خیلی مهمتر از مهارتهای تخصصیه. به نظر غیرمنصفانه میاد ولی قواعد بازی در دنیای امروز (همه جای دنیا و نه فقط ایران) به این شکله و اگر براساس این قواعد پیش نرید، از بقیه عقب میمونید.
البته من نمیدونم مشکل شما اینه ولی مقایسهای که در اول داشتید همه چیز نیست! باید از نظر مهارتهای ارتباطی و اجتماعی هم خودتون رو مقایسه کنید و بعد نتیجهگیری کنید!
یکی از بدترین گفت و گوهایی که انسان می تونه با خودش داشته باشه همینه
البته خیلی خوبه انسان مشکل هاش و پیدا کنه و برطرف کنه
ولی این گفت و گو یک نوع مقایسه هست و دیر یا زود انسان و از پا درمیاره
انسان فقط و فقط باید با خودش مقایسه بشه و مسابقه داشته باشه
هر شخصی اگر خودش و با دیگران مقایسه کنه و مسابقه بده تازه اگر موفق هم بشه به معنای واقعی بدبخته چون خودت و بالاتر می دونی و وحشت افتادن میاد سراقت اگر هم خودت و کمتر بدونی احساس بد می کنی و هیچ فایده ای نداره. یعنی هیچی
اصلا من از همه عقب تر هستم چه بهتر من امید پیشرفت دارم ولی اونا ندارند
ما اگر امروزمون بهتر از دیروزمون باشه زندگی رو بردیم اگر بدتر باشه زندگی رو باختیم
مقایسه کردن کاره افرادیه که دیگران و کالا و وسیله می بینند
فرض کن من و بذارند تو ویترین و روی مشخصات بنویسند جوان، دارای 3 تا مدرک دکتری ،دارای 1 هکتار زمین فلان جا
حالا همین آدم و میری می خری ولی تو 61 سالگی خودکشی می کنه (آنتونی بوردن)
ظاهر عالی ، موقعیت عالی ، مشهور پولدار ولی اخرش خودکشی
ما تو هر موقعیتی که هستیم نتیجه تمام فعالیت های کهشکان و زمان و مکان هستیم تا رسیدیم به اینجا ، خب ما که نمی تونیم با نتیجه بجنگیم
زندگی که مقصد نیست که ما بدوییم برسیم بهش زندگی یه جاده است که انقدر راه میریم تا محو بشیم حالا ما باید تو این جاده خوش باشیم.
باید به خودمون بگیم این من هستم با این مشخصات با این قد با این قیافه با این موقعیت هر کی هم دوست نداره بره دنبال خودش
انسان باید تلاشش رو بکنه اگر شد شد اگر هم نشد نشد بی خیال.
انسان داریم موفق ولی هیچ وقت به هدف نرسیده و شاید هم نرسه
موفقیت با اولین قدم شروع میشه
ما به اندازه کافی آدم داریم بزنه تو سرمون خودمون دیگه با خودمون اینکار و نکنیم.
ما تو دنیایی داریم زندگی می کنیم که انسانی 30 سال میاد ورزش می کنه ، سالم ترین غذارو می خوره بهترین هیکل و داره ولی تو ثانیه با یه تصادف تیکه و پاره میشه
تو این دنیا که نباید به خودمون سخت بگیریم
انسانی که به خودش سخت میگیره به دیگران هم سخت میگیره
به نظر من دلایل زیادی برای پیشرفت نکردن انسانها وجود دارد از جمله سعی و تلاش نکردن، سخت کوش نبودن، بی حوصله و بی صبر بودن، تامل و تفکر و نیاندیشیدن، توکل نکردن، تکیه بردیگران کردن، بدون آگاهی قدمی برداشتن، تحلیل و تعقل نکردن، و … اینها همه فکتور های اند که باعث میشود انسان هرگز پیشرفت نکند پس باید متوجه باشیم که بتوانیم در راستای ترقی خویش این فکتور های مهم را حتماً در نظر بگیریم.