برای اینکه جمعیت آگاه بیشتر بشه باید جلوی افزایش جمعیت مردم عادی رو گرفت یا دانش رو محور هر کاری قرار داد؟
فکر میکنم که این اتفاق رو نه من و شما خواهیم دید، و نه هیچکدوم از پادپرسیها. امیدوارم نسلهای آینده بتونن ببینن.
جلوی افزایش جمعیت (حالا عادی یا غیرعادی) سالهاست که گرفته شده. دقیقتر بگم از دوران سازندگی کشورمون که بسیار هم خوب جواب داد.
اما اینکه این کاهش نرخ زاد و ولد تا چه حد تونسته برای امروزِ جامعۀ ما نسل آگاهتری بسازه … چه عرض کنم؟!
بنابراین به نظر میرسه مورد اول به تنهایی کارآمد نیست
در مورد روش دوم هم طبیعتاً چون وارد حوزۀ «شعار» خواهیم شد ترجیح میدم چیزی نگم!
بهرحال سالهاست که خروجی و شاهکار متولیان آموزش و پرورش کشورمون رو داریم به وضوح میبینیم و لمس میکنیم.
درنهایت این مسئله به نوعی در حوزۀ توسعه پایدار طبقهبندی میشه که یکی از مهمترین فاکتورهاش زمان طولانی برای گرفته نتیجه هست. یعنی اگه همین فردا شروع کنیم چند دهه بعد جواب میگیریم.
نمیتونم آمار دقیق بدم (باید بگردم و منبعش رو پیدا کنم) ولی یادمه به گفته یکی از دوستان آگاه در این حوزه (توسعه پایدار) چیزی حدود یک قرن برای کشور ما زمان لازمه!
شاید ندانیم چه راهکاری باید بکار گرفت اما عقیده شخصی من اینکه اگه ما گونه جاندار انسان بخواهیم در راس هرم جانداران بمانیم و منقرض نشویم ، زیست بوم خود را از دست ندهیم و بلکه آن را متناسب با یک زیست مناسب امکانپذیر سازیم و در یک معنای خلیفه زمین بشویم ؛ لازمه جوامعی آگاه _ انسانی آگاه شکل بدیم و جدا میزان خریت حیوانی خود را کاهش دهیم. باید آخرین بندهای اتصال به جنگل و خصلت جنگلی رو پاره کنیم و به نظر میرسه که این توانایی وجود داره ، برخلاف عقیده کسانی که برقانون طبیعت ، انسان طبیعی_جنگلی و لزوم عدم هیچ تغییری تاکید میکنند و مثل انسان تاریخی بر زندگی روزمره بدون داشتن افق دیدبلندمدتی به نوعی تاکید میکنند ، در حالی که ممکنه در گذشته این سیاق ما را به اینجا رسانده باشد ولی نمیتواند ما را فراتر از این ببرد.
من فکر میکنم اول باید دید تعریف هر کس از آگاهی چیست ؟ گام بعد کیفیت و کمیت آگاهی در بین افراد به یک اندازه نیست !
فکر نمی کنم ابن کار شدنی باشه بلکه هرکس باید خودش به این نتیجه برسه که آگاهی بهتر از نادانیست
به نظرم جهان کاملا برعکس عنوان سوال حرکت میکند. شاید باید اینطوری سوال بپرسیم که چگونه جلوی کاهش جمعیت مردم آگاه را بگیریم؟!
اول قسمت دوم رو جواب بدیم: دانش نمیتونه محور همه کارها باشه، به این دلیل که واقعا دانش مطلوب برای همه کارها وجود نداره و مهمتر اینکه انتقال دانش به افراد به شکل موثر در این مورد الزامیه. حتی در محیطهای آکادمیک هم این انتقال مناسب دانش چندان موفق نبوده، چه برسه به اینکه بخوایم مدت زمانی طولانی، افراد رو تحت آموزش قرار بدیم و تازه باید خوششانس بود که فرد توان یادگیری دانش رو داشته باشه.
از لحاظ نسلها، من فکر میکنم، اتفاقا افراد معمولی امکان ایجاد نسل بعدی آگاهتری دارن (نمونهای از قضیه بازگشت به میانگین) تا نسل آگاه امروزی. اکثر افراد خوشفکر از طبقه متوسط میان و نه از طبقه فرهیخته جامعه به دلیل انگیزه و البته احتمال بالاتر برای داشتن توان رشد. شاید براتون عجیب باشه ولی برای بهتر شدن جامعه، شاید بهتر باشه که نسل فرهیخته تمایل به ادامه نسل رو کاهش بدن و در طبقه متوسط سرمایهگذاری بالاتری برای پرورش نسل بعدی به کار گرفته بشه.
خیلی جالب و مفید بود ولی اگه همین طبقه متوسط حق انتخاب داشتن احتمالا محدودیتها و مشکلات رو انتخاب نمیکردن