ایثار و ازخودگذشتگی در جامعه و فرهنگ ایرانی یک ارزش بوده و شدیدا به آن توصیه میشود، این دو مترادف در فرهنگ دهخدا به معنی «دیگری را در رساندن به منفعت و دفع مضرت، بر خود مقدم داشتن» است. جامعه ما پدر و مادرانی را بی نقص میداند که بخاطر فرزندان خود همه خواستهها و حقوقشان را فراموش کنند و تمام تلاش آنها فقط ارضا نیازهای کودک خود باشد و درعین حال به افراد جوان جامعه القا میشود که برای احترام به بزرگتر و بخصوص والدین باید ازخودگذشتگی نشان دهند و خواسته آنها را در اولویت قرار دهند.
قطعا ازخودگذشتگی نهایت سخاوت و بخشندگی انسان را میرساند به شرط آنکه اختیاری باشد اما اگر این عمل بر اثر اجبار، تحمیل جامعه و به هرنوعی غیراختیاری باشد، دیگر آن حس لذت و رضایت درونی را به دنبال ندارد و در برخی مواقع حتی احساس سرخوردگی و خشم را در درون فرد ایجاد میکند. از نظر من این حس که بخاطر دیگران مجبور به انجام کاری هستیم که از درون آن را دوست نداریم یا حتی مانع انجام خواست شخصی ما میشود نه تنها باعث پیشرفت جامعه و فرد نمیشود بلکه آن را از درون پوچ و بیمعنا میکند و این احساس منفی عمومی میتواند تمام خصوصیات مثبت اخلاقی را به مرور زیر سوال ببرد.
من فکر میکنم اگر با اختیار و رضایت قلبی کامل دیگری را بر خود ترجیح دهم در مفهوم واقعی “ازخودگذشتگی” کردم و این احساس لذتبخش را میتوانم به دیگران منتقل کنم ولی مدتی است که احساس رضایت درونی ندارم و معتقدم میزان تلاش من برای دیگران بیش از آن چیزیست که برای خودم تلاش کردهام و نیاز به برقراری تعادل بین خواسته خود و ارزشهای جامعه میبینم. حتما تجربه شما در این زمینه کمکی به من است برای حل این معضل درونی پس در هرمقام و سمتی که هستید اگر پدر و مادرید یا فرزند یا شهروند بگویید چطور میتوان بین خواسته خود و خواسته دیگران تعادل برقرار کرد؟ چه زمان و به چه میزان ازخودگذشتگی دارید؟ ازین رفتار احساس رضایت دارید؟
1 پسندیده