بعد از ظهر پنج شنبه 12 ام اردیبهشت را انتخاب کردم تا در شلوغ ترین روز و ساعت به بازدید از نمایشگاه 32 ام بروم.
طبق مشاهده ی دوستان در روزهای گذشته جمعیت کمتری نسبت به سال های قبل آمده بودند، به همین دلیل کنجکاو شدم تا وضعیت نمایشگاه را در بازه زمانی که به «شلوغ ترین» شهرت دارد، ببینم.
البته در این گزارش سعی می کنم تا وضعیت امسال را تا حد ممکن با پارسال قیاس نکرده و این موضوع را به عهده ی مخاطب بگذارم.
استقبال از نمایشگاه، کم یا زیاد؟
حدود پنج دقیقه از 4 بعدازظهر گذشته بود که سوار بر مترو شدم و تا از مرکز شهر به مصلی رسیدم، ساعت چهار و چهل دقیقه بود. قبل از اینکه به سایت نمایشگاه برسم، طبق معمول! صف ملت فرهنگدوست جلوی اغذیه فروشی ها توجه ام را جلب کرد. چون کمی عجله داشتم و می خواستم زودتر از غرفه ها بازدید کنم، از این رویداد کم نظیر عکسی نگرفتم و سریع تر خودم را به شبستان رساندم.
ورودی نمایشگاه خیلی شلوغ بود و من تصور کردم که دوستان درباره ی استقبال کمتر از رویداد امسال کم لطفی کرده اند، اما همین که وارد راهرو ها شدم و کیسه های کمتری در دستان ملت دیدم، بر هر قضاوت عجولانه ای لعنت فرستادم!
مثلا این وضعیت جلوی قدیانی:
اکثر راهروها همین طور بود، یعنی جمعیت از جلوی غرفه ها با بی میلی نسبی رد می شد و توجه چندانی به کتاب ها نمی کرد، البته آن هایی هم که به کتاب ها علاقه نشان می دادند، وضعیت شان کمابیش چنین بود:
فروشنده رو به مشتری: میخواییش؟
مشتری:آره، قیمت چنده؟
فروشنده: N تومن با اپسیلون درصد تخفیف!
مشتری: گروووونه!
… کتاب را گذاشته و در افق محو می شود.
در این بین بودند مشتریانی که سراغ کتاب اصول همسرداری را از نگاه نو، ناشر علوم سیاسی، یا امثال آن می گرفتند. البته واضح است که پدیده ی قبلی نسبت به این یکی نوظهورتر است.
دولتآبادی و معروفی، گل سرسبد خریدها
بعد از تجربیات هیجان انگیزی از این دست سراغ نشر های پر آوازه تر چشمه و نی رفتم، وضعیت هر دو تقریبا یکسان بود، تمایل مردم به خرید رمان ها به خصوص رمان های عاشقانه یا از نویسندگان مشهوری چون محمود دولت آبادی و عباس معروفی بیشتر از کتاب های دیگر همین انتشاراتی ها بود. مثلا خودم از چشمه خرید کردم و در صفی که برای صندوق بسته شده بودند، جلوتر از من حدود 10 عنوان رمان دیگر منتظر تسویه حساب بودند و ظاهرا پر فروش ترین شان «بیرونِ در» دولت آبادی بود.
بخش بین الملل نمایشگاه
به بخش بین الملل هم سر زدم، در غرفه ی چین که امسال میهمان ویژه است، نقاشی های زیبایی به نمایش گذاشته اند که هر کدام داستانی در خود دارند، متاسفانه من حدود ساعت هفت به آن جا رسیدم که بسته بود ولی دیدن همین چند تابلوی بیرون غرفه هم برای رفع خستگی و لذت بردن کافی بود!
ناشران دانشگاهی
بعد از استراحتی کوتاه دوباره به طبقه ی پایین آمدم تا از ناشران دانشگاهی هم بازدید کنم، در مسیر بیرون سوره مهر و ققنوس جای سوزن انداختن نبود، بعدا متوجه شدم مراسم امضا کتاب بوده است!
وارد صحن که شدم بنر «ناشران آموزشی» کنجکاوم کرد تا سری هم به آنجا بزنم، البته به نظرم در انتخاب اسم این بخش بد سلیقگی شده، شاید بهتر بود از اصطلاح «مافیا با نام آموزش»، «دلالی به نام آموزش» یا چیزی شبیه به این ها استفاده می کردند!
خلاصه این وضعیت جلوی دخل یکی از این خدایان آموزش! وضعیت سبد خرید ملت در این بخش چیزی مشابه همان بنده خدایی است که در عکس کاپشن سورمه ای به تن دارد، یعنی در دستان شان یک خروار نایلون مزین به عناوین مبارک این غول های فرهنگ ساز!
در بین این نقل و انتقالات از غرفه ای به غرفه ای دیگر و از بخشی به بخشی دیگر، خیره کننده ترین منظره ها در فرهنگی ترین رخداد فرهنگی کشور! دیدن حماسه هایی مثل عکس پایین است که فرهنگ غنی ما را در تخم چشم جهانیان فرو می کند. تازه این ها خُرده حماسه اند!
از قسمت دانشگاهی من فقط از راهرو F2 بازدید کردم که بد نبود اما از بخش عمومی در مجموع خلوت تر دیده می شد البته نشر جنگل ابتکار به خرج داده بود و اتاق خطای دید ساخته بود که متاسفانه به خانم ها اجازه ی عکس برداری داده نمی شد، من هم حوصله نکردم و از خیر دردسر صف برای عکس برداری گذشتم!
امکانات رفاهی نمایشگاه کتاب
در راه برگشت توجه ام به جمعیتی جلوی یک غرفه به نام «پیکسل فروشی دکمه» جلب شد که به نظرم از صف برای امضا کتاب هم شلوغ تر بود! من هم جسارت به خرج داده، میان جمعیت پریدم و چند عکس گرفتم!
منظره ی یخچال های خالی و غرفه های پر از پلاستیک و بطری اغذیه فروشی ها هم بدرقه راه بازدید کنندگان بود! همچنین در یک ساعت آخر نمایشگاه، چنین مکالماتی شنیده می شد:
خریدار: آقا، چای دارین؟
فروشنده: تموم شده.
خریدار: آب چی؟
فروشنده: اونم تموم شد!
آخر: نمایشگاه کتاب تهران، ۱۳۹۸
حدودا 4 ساعت در نمایشگاه گشت زدم و چیزی که به وضوع قابل مشاهده بود قیمت سرسام آور کتاب های چاپ جدید بود، خیلی از بازدیدکنندگان از اینکه کتاب مورد نظرشان تمام شده و باید منتظر چاپ جدید باشند، آن هم با قیمتی چند برابر، افسوس می خوردند.
شاید بتوان گفت فقط 40 درصد بازدیدکنندگان در دستشان کیسه ی خرید دیده می شد و بیشتر کیسه های خرید مربوط به ناشران کتاب های تستی و کمک آموزشی بود، در واقع همانطور که قبلا اشاره شد،از هر 10 نفر، 8 نفر حداقل با یک کیسه ی خرید از بخش آموزشی خارج می شدند اما در قسمت عمومی یا حتی دانشگاهی این رقم به 2 یا کمتر کاهش می یافت.
در مجموع بازدید کننده نسبتا کم و خریدار از آن هم کمتر!
در ضمن از لحاظ امکانات رفاهی به نظرم هنوز هم ضعف هایی وجود داشت، از کم بودن استراحتگاه ها و صندلی برای نشستن تا نامناسب بودن وضعیت نظافت و کم بودن تعداد سرویس های بهداشتی که صف نسبتا شلوغی را ایجاد کرده بود.
اگر شما هم از نمایشگاه امسال بازدید کرده اید، لطفا مشاهدات تان را بنویسید.