ابتدا با فیلم تلقین (inception) شروع میکنم. در این فیلم، توضیح میده که یک فکر میتونه از یک ویروس قویتر باشه. در ذهنهای دیگران حرکت کنه، رشد کنه و شاید دگردیسی و تکامل پیدا کنه.
من تجربههای افکار مخرب اینچنین رو داشتم. مثلا در کودکی افکاری راجع به مال حرام شنیدم که هنوز هم حس میکنم بخش بزرگی از ذهن من رو درگیر کرده و رها نمیکنه. یا قبل از ورود به دانشگاه از استفاده از مطالب کپیرایت شده به صورت غیرمجاز ترسیدم. از آینده ترسیدم. و خوب همین یک فکر روی بخش بزرگی از زندگی من سایه انداخت. مثلا دانشگاه رو به جای ۸ ترم در ۱۳ ترم مجبور شدم بخونم. یا از طرف دیگه الان تا حد کارراهانداز متخصص سیستمعامل لینوکس آزاد هستم.
امروز در کلاس زبان انگلیسی ثبتنام کردم. بعد از حدود ۱۰ سال از آخرین کلاس زبانی که رفتم. بسیار جذاب بود. عاشق این کلاس بودم. دوباره یادم به گذشته افتاد. که دیوانهوار کتابهایم را مطالعه میکردم. و دوباره همین حس در من روشن شد. گفتم کتاب را میخوانم. آنقدر میخوانم که دوباره بهترین باشم. در حقیقت همین طور بودم. حتی در آزمون تعیین سطح این سازمان جدید، استاد تعجب کرد که ۱۰ سال از آخرین کلاسم میگذشت.
و ناگهان، حس نابودگر دوباره به سراغم آمد:
این کتابهایی که میخوانی کُپی هستند.
من: خوب چه کار کنم؟ اصل این کتابها که در ایران به فروش نمیرود.
و فکر همچنان نظارهگر…
احساس میکنم دستانش را روی گلویم فشار میدهد…
آیا شما درباره این افکار نابودگر اطلاعاتی دارید؟ قطعا تجربیاتی دارید.
آیا منابع علمی راجع به آن سراغ دارید؟