منع سقط جنین در ایالت آلابامای آمریکا سروصدا به راه انداخته. این سؤال پیش میآد که بر فرض اخلاقی/غیراخلاقی بودن امری برای غالب مردم دنیا چهطور میشه جلوی منع/وضع قانونی اون رو گرفت و مانع استبداد اکثریت شد؟ گاهی حقوق اساسی به کمک نمیآن. نمونۀ وطنیاش هم حجاب اجباری که البته اون استبداد اقلیته.
خب خیلی سوال سختی هست. ذهن منو مشغول کرد ولی جوابی براش پیدا نکردم در عوض تعداد سوالاتم بیشتر شد:
در مورد چه جور مسائلی باید به نظر اکثریت در جامعه احترام گذاشت و در چه مواردی خیر؟
آیا برای قانونمند بودن الزاما جامعه باید به سمت یکدست بودن و همگن بودن از نظر فکری و اعتقادی و … پیش بره؟
مرز باریکی بین قانونگذاری و استبداد وجود داره. چطور در حالی که آزاد و آزاداندیش هستیم یک شهروند قانونمند باشیم برای اجتماعی که در اون زندگی میکنیم؟
در دموکراسی چنین چیزی محقق نمیشود. دموکراسی یعنی به کرسی نشستن حرف اکثریت. حرف اکثریت ترامپ باشد یا هر چیز دیگری ، قابل ستایش است و تنها کاری که دموکراسی میکند این است که تضمین میکند تظاهرات ضدترامپ بدون خشونت و سرکوب مسلحانه شکل بگیرد و از طریق رسانهها بگویند این فرد را به عنوان رئیس جمهور قبول نداریم. ولیکن نمیتوانند جلوی سیاستها ، وتوها و قوانینی که ترامپ اعمال میکند بایستند. در نتیجه در دموکراسی ، اقلیت نمیتواند جلوی تصمیمات اکثریت را بگیرد مگر اینکه در انتخابات بعدی این اقلیت به اکثریت تبدیل شود.
در نتیجه به قول افلاطون «دموکراسی حکومت ابلهان است» زیرا اکثریت اگر ابله باشند میتوانند همه چیز را ویران کنند و نسلهای بعدی را نیز متاثر از تصمیمات خود ، درگیر چالشهای جدی ناخواسته کنند و اقلیت آگاه نیز هیچ کاری جز اعتراض نمیتوانند انجام دهند.