بسیاری از اشعار بزرگان را میتوان برای کودکان خواند تا از کودکی با فرهنگ غنی فارسی آشنا شوند. به عنوان مثال اشعار پروین اعتصامی را در زیر برای مطالعه گذاشتم.
اگر موافق چنین روشی هستید، به نظرتان چطور میشود چنین رویکردی را در تربیت کودکانمان فراگیر کنیم؟
اگر نقدی بر این روش دارید، خوشحال میشوم مطرح کنید؟
گذری بر گنجینه پروین
«طوطی و شکر»
تاجری در کشور هندوستان طوطئی زیبا خرید از دوستان
خواجه شد در دام مهرش پای بند دل ز کسب و کار خود یکباره کند
در کنار او نشستی صبح و شام نه نصیحت گوش کردی نه پیام
تا شد آن طوطی برای سود گر هم رفیق خانه هم یار سفر
هر زمانش زیر پا شکر فشاند گاه بر دوش و گهی بر سر نشاند
بزم خالی شد شبی از این و آن خانه ماند و طوطی و بازارگان
گفت سوداگر به طوطی ای عزیز خواب از من برده ادراک و تمیز
چون که امشب خانه از مردم تهیست خفتن ما هردو شرط عقل نیست
نوبت کار است اهل کار باش من چو خفتم ساعتی بیدار باش
دخمه بسیارست این ویرانه را پاسبانی کن یک امشب خانه را
چون نگهبانان به هر سو کن نظر بام کوتاهست گر بسته است در
طوطیک پر کرد زان گفتار گوش شد سراپا از برای کار هوش
سود گر خفت و ز شب پاسی گذشت هم قفس هم خانه قیر اندود گشت
بر فکند از گوشه ای دزدی کمند شد به زیر آهسته از بام بلند
موش در انبار شد دهقان کجاست؟ بیم طوفانست کشتیبان کجاست؟
هر چه دیدو یافت چون ارزنش چید غیر انبان شکر کانرا ندید
کرد همیان ها تهی آن جیب بر زان که جیب خویش را می خواست پر
دزد بار خویش بست و شد روان خانه ی خالی بماند و پاسبان
صبحدم برخاست بازرگان زخواب حجره ها را دید بی فرش و خراب
خواست کز همسایه گیرد کوزه ای گشت یکساعت برای موزه ای
کرد از انبار و از مخزن گذر نه اثر از خشک دید و نه ز تر
چشم طوطی چون به بازرگان فتاد بانگ زد کای خواجه :صبحت خیر باد
گفت:آب این غرقه را از سر گذشت کار من دیگر ز خیر وشر گذشت
سودم آخر دود شد سرمایه خاک خانه مانند کف دست است پاک
فرش ها کو؟ کیسه های زر کجاست؟ گفت:خامش کیسه شکر بجاست
گفت:دیشب در سرای ما که بود؟ گفت: شخصی آمد اما رفت زود
گفت:دستار مرا بر سر نداشت؟ گفت: من دیدم که شکر برنداشت
گفت:مهر وبدره از جیبم که برد؟ گفت: کس یک ذره زین شکر نخورد
زانچه گفتی نکته ها آموختم چشم روشن بین به هرسو دوختم
هرکجا کردم نگاه از پیش وپس کاله این انبان شکر بود وبس
پیش ما ای خواجه شکر پر بهاست تا چه چیز ارزنده در نزد شماست.