مقوله ایی که مدت زیادی هست ذهن من رو درگیر کرده اینکه چرا مثلا ما که میتونیم مراسم عزاداری هایی محرم رو تقریبا منظم تو یه زمان خیلی کم برنامه ریزی کنیم نمی تونیم کارهای گروهی خوبی انجام بدیم.
تو یه مقیاس فکر میکنیم که تفاوت کارگروهی با هیئتی چیه؟ و چطور میشه الگویی هیئت رو به گروهی تغییر داد؟
شاید منظورتون کار تیمیه، چون فکر میکنم کار هییتی واقعا یک کار گروهیه و احتمالا با اون چیزی که در ذهن دارین کمی متفاوته:
-
توی کار گروهی، یک لیدر وجود داره که کاملا وظایف رو مشخص میکنه و به شکلی ساده ارتباط بین اجزا برقرار میشه. بنابراین صرفا هر جز کار مشخصی انجام میده و نیازی به مراحل پیچیده ارتباطی نیست. سلسله مراتب مشخصه و این یعنی نظمی مشخص میتونه برقرار باشه. نظم مناسب با کار روتین میتونه منجر به نتیحه مناسب بشه. بنابراین کار گروهی برای کارهایی مناسبه که: پیچیدگی ارتباطی خاصی ندارن و قابل تفکیک به اجزایی نسبتا گسسته هستن.
-
کار تیمی، برخلاف اون به ترکیبی از ارتباط و مهارت سخت نیاز داره: هر جز علاوه بر کاری که انجام میده، باید قابلیت انتقال مناسب نتیجه به اجزای دیگه رو داشته باشه و همینطور باید بتونه نتایج بقیه رو بگیره و پردازش مناسب روی اونها انجام بده. از این نظر در کار تیمی، اساسا سلسله مراتب معنایی نداره و همه تقریبا در یک سطح هستن. نظم اولویت اول نیست ولی تا حد مناسبی باید رعایت بشه، مهمتر از اون ایجاد نتیجه مناسب در زمان مناسب برای تیم هست. به همین خاطر پیچیدگی ارتباط و مدیریت بالایی در این نوع کارها وجود داره و نیاز به زمانی طولانی برای جاافتادن تیم و ایجاد پروسه تیمی وجود داره. معمولا صرف این انرژی برای ساخت یک تیم وقتی ارزش داره که: با فرآیندی پیچیده روبرو هستیم که قابلیت تفکیک کامل به اجزای غیرمرتبط رو نداره، حل هر قسمت از فرآیند نیاز به دانشِ حداقلی از بقیه قسمتها هم داره.
اساسا از نظر فرهنگی، حوامع پیشمدرنی مثل ایران، معمولا تمایل دارن که حداکثر به سمت کار گروهی برن و حتی در زمانهایی که در یک تیم هستن، این حس رو دارن که وقتی که برای رشد و ارتباط تیمی گرفته میشه، بیهودهست. معمولا هم در فرآیندهای پیچیده در نهایت کار گروهی منجر به نتیجهای نمیشه و البته عموما به حای اینکه واقعا دلیل شکست از منظر تیمی بررسی بشه، از منظر گروهی بررسی میشه. به همین خاطر هست که معمولا شعار نظم و تلاش بیشتر به حای فکر برای تغییر راهبرد برای رفع شکستها شنیده میشه.
اصطلاحات کار تیمی و گروهی رو براساس روال معمول مدیریت تعریف کردم که در اینجا میتونین بیشتر در موردش بخونین:
در یکی از ابعاد ، افرادی که در هییت فعالیت میکند یک هدف واحد و مشخص دارند و برای این هدف تلاش میکنند و همگی خودشان را در آن سهیم میدانند. حالا فرضا در یک کار تیمی_تجاری آیا چنین هدف واحدی وجود داره؟ آیا همه واقعا به چنین هدفی باور دارند؟ آیا خودشان را بخشی از مسیر تحقق این هدف تصور میکنند؟ در نتیجه لزوما برای خودشان مسئولیت انجام کار به بهترین کیفیت را در نظر میگیرند؟ برای هر گروهی ، وقتی چنین وحدتی حول یک هدف شکل بگیره کار با موفقیت بیشتری انجام میشه.