کالای وطنی؟ کیفیت یا تبلیغ؟

فکر می کنم ما توی کشور نه از نظر مواد اولیه، نه از نظر نیروی کار ماهر و نه از نظر طراح لباس چیزی کم نداریم. پس چرا از نظر بازار نمیتونیم کاری کنیم؟ چرا در صنعت کفش (ورزشی) نتونستیم یه برنر مناسب ایرانی رو معرفی کنیم؟

با در نظر گرفتن اینکه در بازار تولیدی های لباس و کفش مارک برند های خارجی رو روی اجناس میزنن و می فروشن. مشکل برند های ایرانی کیفیت هست و یا ناتوانی در بازاریابی و یا داستان معروف “مرغ همسایه غاز تشریف دارن”؟

سوال دیگه چرا تا یک برند ایرانی توانایی رقابت با برند های ترک و چینی رو پیدا میکنه تا این حد افزایش قیمت میده ؟

7 پسندیده

تجربه اول

زمانی من در آزمایشگاه کار می‌کردم. استاد ما تصمیم گرفت که برای تجهیز آزمایشگاه‌ها از محصولات ایرانی خرید کنه. من البته هنوز هم این کارشون را تحسین می‌کنم. ما یک دستگاه لایه‌نشانی خریدیم و هیتر و اولتراسونیک و … متاسفانه دستگاه لایه نشانی با آن عظمت و پیچیدگی‌اش حتی یک دفترچه راهنما نداشت. بقیه دستگاه‌ها هم که دفترچه راهنما داشتند، حتی زحمت نکشیده بودند یک فونت فارسی روی سیستم‌شان نصب کنند و دفترچه پر از ایرادهای انشایی بود.

تجربه دوم

روزی که برای اولین بار به فروشگاه‌های لوازم الکتریکی در آلمان سر زدم، تفاوت زیادی در مقایسه با ایران دیدم. متوجه شدم که برندهایی مثل Bosch و Siemens حتی برای خود آلمانی‌ها کالای لوکس حساب می‌شوند. در عوض برندهای ارزان زیادی در بازار هستند که ما حتی اسم‌شان را یک بار هم نشنیده‌ایم. با این وجود بازار دست همان برندهای نامعروف است و برندهای لوکس به خاطر قیمت بالا در اقلیت هستند.

همین مسئله را در مورد کیف و کفش و پوشاک هم دیده‌ام. برندهایی که در ایران خیلی محبوب هستند، اینجا اصلا محبوب نیستند (دقیقا به خاطر قیمت). برای مثال اگر وارد یک فروشگاه معروف مانند Ecco یا Nike شوید تقریبا هیچ کس را نمی‌بینید، اما فروشگاه‌های عادی همیشه پر از آدم هستند و برای خرید باید در صف بایستید. این در حالی است که در همین تهران خودمان با تمام مشکلات اقتصادی مردم آن برندهای معروف را می‌پوشند.

تجربه سوم

من همیشه کفش‌هایم را از کفش ملی خریده‌ام. به نظرم قیمت‌ و کیفیت کفش‌ها مناسب است. قبول دارم که نوآوری کم است و قابل مقایسه با آدیداس و اکو و … نیست اما قیمت به قدری پایین هست که بی‌خیال نوآوری شوم.

هنوز رقابت تنگاتنگی بین برندهای ایرانی شکل نگرفته. به خاطر همین قیمت‌ها کمی بیشتر از حد انتظار است. با وجود این که حقوق کارگران خیلی هم زیاد نیست، به نظرم تمام این سودها به جیب کارفرمایان می‌رود.

4 پسندیده

سوال من از اینجا پیش اومد که یه تبلیغ توی تلویزیون دیدم برای کفش تن تاک راستش به نظرم اومد که یه بار امتحان کنم ببینم کیفیتش چجوریه به خصوص که باید مدت زمان زیادی رو توی آزمایشگاه یا دفتر سر پا باشم یا پام باید توی کفش باشه که خیلی آزار دهنده شده این اواخر.

توی اینترنت سرچ کردم و سایت تن تاک به نظر تاریخ دامینش به پایان رسیده بود یا یه همچین مشکلی داشت. این نشون میده که بازاریابی خوبی ندارن (به نظر من). از طرفی من ترجیح میدم کفش رو قبل از خرید حتمن بپوشم چون اندازه کفش به نظرم خیلی خیلی مهمه.
به نظرم همین میشه که مردم جلب کالای ایرانی نمی شن مثال تن تاک زیاده مثلا کفش نادر یا ملی علا رغم کیفیت نسبتن خوبشون به قول خود شما نوآوری ندارن اگه از من بپرسین که می گم نوآوری که هیچ همون مدل های قدیمی رو هم خوب تکرار نمی کنن در مواردی. یا شما وسایل الکترونیکی رو هم مثال زدین همین گوشی های جی ال اکس که ایرانی هست من دو نفر رو می شناسم که از همین گوشی ها دارن و استفاده معمولی از گوشی می کنن و کاملا راضی هستن ولی تبلیغ این گوشی ها اینقدر کم هست که حتی خیلی از مردم نمی دونن چنین چیزی وجود داره.

الان بحث اقتصاد مقاومتی خیلی باب شده توی رسانه های ایران (حداقل اون هایی که من مخاطبشون هستم) ولی انگار اقتصاد مقاومتی که به نظرم یه اسم بهترش شکوفایی اقتصادی هست نیاز به نوآوری داره جوری که تولید کننده ایرانی نیاد روی جنسش آرم السی وایکیکی (که یه برند بنجول ترک هست) رو بزنه و بفروشه.

جالبه که چند سال پیش یه برند آلمانی توی ایران بود به نام TCM که توی مغازه هایی با نام یورو شاپ فروخته می شد و بعضن جنس های با کیفیت و با قیمت مناسبی می شد ازش خرید اما جای خودش رو داد به بازار ترکیه که جنسای نه چندان با کیفیت به مردم می فروشه.

#سوال##

به عنوان کسی که تو این کشور تحصیل می کنیم (می کنم) و زندگی می کنیم (می کنم) برای شکوفایی اقتصادی چه کاری می شه کرد؟ باید صرف اینکه یه جنس ایرانی هست اعتماد کنیم و بخریم ی راه های وجود داره که تولید کننده ایرانی رو وارد رقابت کنه و مجبورش کنه جنس بهتری تولید کنه؟

2 پسندیده

من چرا هرازگاهی که میخوام لباسی بخرم میرم سراغ اجناس غیر ایرانی؟ چون اون حسی رو که میخوام و دوسش دارم رو بهم میدن. مثلاًمن از آدیداس خوشم میاد چون وقتی میرم تو مغازه هاش احساس میگم یه لباس یا کفش خیلی باحال دارم میخرم. البته بعدش که قیمتاشو میبینم یه کلاً از خرید بیزار میشم و میام بیرون:frowning:
کلاً تو اجناس ایرانی یه چیزی که به وضوح میبینم اینه که فقط و فقط رو حس ملی گراییت مانور میدن و بس. کل تبلیغاتی که الان دارن تو تلویزیون واسه این خرید جنس ایرانی نمایش میدن، شرکتای ایرانی رو یه قشر ضعیف نشون میده که اگه من نوعی ازش خرید نکنم قراره ورشکست شن و احتمالا من و امثال من بیکار.
مثلاً نو محصولات لبنی کاله داره قشنگ کار میکنه. تو همین دو هفته از آدمای مختلفی شنیدم که از تنوع محصولات کاله خوششون میومده و دوست داشتن محصولات مختلفش رو تست کنن و احتمالاً کم کم مشتریش بشن. کاری که به نوعی کاله سعی در انجامش داره.
همه ی این موارد هم برمیگرده به مارکتینگ و مهمتر از اون به برندینگ شرکتا و کارخونه ها.

2 پسندیده

این نکته برای من هم بود تا اینکه یکی دو بار جنس ایرانی بی نام نشون خریدم. چون توی اون دوره اوج فلاکت دانشجویی بود و ترجیح می دادم به جای یک شلوار مارک دار خارجی یکم دیگه روش بگذارم و یک شلوار و دو تا تی شرت بخرم.

این اتفاق به من نشون داد که در بین این جور فروشگاه ها می شه پیدا کرد جاهایی که قیمت مناسب و کیفیت قابل قبول به مشتری ارایه میدن.

اینجور فروشگاه ها زرق و برق زیادی ندارن ولی به همون اندازه که پول میدی آش می خوری نه کمتر.

تا حدود زیادی حسی که شما می گین رو من هم داشتم ولی الان این حس جاش رو داده به اینکه کالای مورد نظر نسبت قیمت به کیفیت مناسب هست یا نه.

ولی دروغ چرا هنوز هم وقتی میر تو مغازه های بلند فروش و چیزی می خرم یه جور حس رضایت بیشتر دارم جوری که این حس بهم دست میده که جنسش هم بهتره ولی اگه مارک رو بکنی و بعد در کنار یه جنس ایرانی به نفر دیگه ای که از مارک خبر نداره بدی تفاوت زیادی بین نسل دوخت قایل نمی شه.

من فکر کنم این حس رضایت فقط به تبلیغات بستگی داره.

1 پسندیده

تجربه

یه جفت کفش دارم که قبل عید خریدمش، کفش ملی هست و ۸۰ تومن اینا خریدمش؛ به اصرار پدرم. قبل اینکه برم خرید، صرفا برا اینکه با پدرم همراه شده باشم رفتم خریدش، و بعد هم به اصرار ایشون خریدمش. اولاش کلافه بودم که چرا زیر بار تعارف رفتم و کفش رو خریدم و احتمال میدادم پام رو اذیت کنه و … .

ولی الان خیلی ازش راضیم! و خیلی شادم که فقط با هشتاد تومن یه جفت کفشی دارم که سبکه، میشه باهاش پیاده روی طولانی کرد، از مچ پام محافظت میکنه، باهاش دو برنامه ی کوه سبک هم رفتم و خیلی تو این سفرها بیشتر از کفش هام راضی شدم، و از نظر خودم نماش هم بد نیست :slight_smile:

کفش ملی

یه نکته رو گفتید که با قسمتیش موافقم:

بخوام نظرم رو این نظر بذارم، این شکلی بیانش میکنم که:

من فکر میکنم اون چیزی که در ابتدای هر خرید، افراد رو مجاب به خرید میکنه تبلیغات و کارهای مربوط به برندینگ یه کالا هست. ولی بعدش کیفیت کار هست که باعث موندگاری و یا نموندن مشتری میشه.

در مورد تجربه ی اخیر خودم، اصرار پدرم جای خالی تبلیغاتِ برند کفش ملی رو پر کرد.

1 پسندیده

بازار تولید کنندگان ایران مشکلات فراوانی داره

برای شروع از یک کمپانی خوب ایرانی مثال میزنم به نام " میهن " ؛ این کارخونه خوب ایرانی در زمینه لبنیات و بستنی فعالیت میکنه. کاملا مشخص هست که با برنامه ریزی کامل در سیستم کاریشون پیش میرن، چرا که تنوع محصول ، دسته بندی مشتری و محصول ، ارائه و دسترسی مناسب ، قیمت گذاری خوب ، نیاز سنجی بازار و ارائه محصولات مورد نیاز بازار، بسته بندی مناسب و… همه و همه داره در کار این کارخونه خیلی خوب رعایت میشه.

از اصلیترین مشکلات تولید کنندگان در ایران باید به ناتوانیشون در تشخیص بازار مشتریان اشاره کرد. تعداد زیادی از تولیدی ها و کارخونه ها هستن که خودشون هم برنامه ای ندارن که میخوان چه محصولاتی ، در چه بازه قیمتی ، برای رفع چه نیاز هایی ، برای مصرف چه کسانی و… تولید کنند و بفروشن.

همین باعث میشه کمپانی های ایرانی در تولیدات خودشون نتونن تمرکز داشته باشن و نوآوری در این محصولات بشدت کاهش پیدا میکنه که یکی از مهم ترین عوامل این بازار هاست که البته همین موضوع عدم تمرکز خیلی سریع باعث میشه کیفیت و باقی پارامتر ها هم نسبت به بازار جهانی افت کنه و در نهایت یک برند مرده در بازار باقی میمونه که تقریبا نمیشه سهمی از بازار رو برای اون در نظر گرفت.

این درحالی اتفاق میافته که اگر یک کمپانی تولید کفش ایرانی بدونه که میخواد صرفا کفش هایی تولید کنه که به عنوان مثال بهترین استفاده رو در مناطق گرم و خشک داره که بیشتر ایران رو تشکیل میشه و این کفش ها قرار هست در حالت عادی بازه قیمتی بین 80 الی 150 هزار تومان داشته باشن و کمپانی میخواد که طرح های خلاق و همخوان با قوانین سلامت جسمی ارائه کنه خیلی چیز ها متفاوت میشه.

با همچین چراغ راهنمای ساده ، کمپانی میدونه باید رو چی تمرکز کنه و چه مسائلی رو گسترش بده و هزینه تحقیقات رو در چه بخش هایی صرف کنه، البته شرح کامل این موضوع خیلی طولانی تر از این حرفاست.

یکی دیگه از موضوعات مهم که ضعف اون در صنعت کشور ما به وضوح احساس میشه “صنعت بسته بندی” هست
برای مثال چند بسته بندی خلاق در زمینه عسل رو با بسته بندی های تولید کنندگان ایرانی مقایسه میکنیم.

سه نمونه بسته بندی ایرانی
547 18054عسل-طبیعی

سه نمونه بسته بندی خلاق خارجی

photo_2017-01-02_09-39-44

خودتون میتونید قضاوت کنید.

با این بسته بندی ها کالایی مثل عسل میتونه تبدیل به کالایی بشه که بچه ها هم دوس دارن بدون دلیل بخرنش، این موضوع بسته بندی در همه بخش ها صدق میکنه تقریبا.

البته جالب تر از کل این موضوعات چیز دیگریست…

شغل بنده مشاوره بازاریابی ، برندینگ ، بازارسازی و مدیریت بازار هست. با تعداد بسیاری از این افراد روبرو شدم که حتی نمیدونن دارن چه اشتباهاتی انجام میدن و از ترس هزینه های 10-20-30 میلیون تومنی که به دلیل نداشتن سواد و دانش کافی نمیتونن بازگشت این هزینه ها رو پیش بینی کنن حاضر نیستن حتی به حرف های کارشناس گوش بدن.

فکر کنم به عنوان یک پاسخ کافی باشه چون دیگه خسته شدن از تایپ کردن :smile:

2 پسندیده

هردوتا مشکل هست و شاید ریشه هردوتا رو بتونیم در نبود رقابت واقعی در بازار ارزیابی کنیم.

مشکل اول مثل کیفیت. قسمی از کالاهای تولید داخل کیفیت کمتری از کالاهای مشابه خارجی دارند. به دلیل نبود تکنولوژی لازم و اینکه مدیران این واحدهای تولیدی هیچ احساس و لزومی در خصوص ایجاد تغییر و بهبود کیفیت احساس نمیکنند. مثل خودروسازی ، برخی لوازم خانگی ، پارچه ، لباس و …
این مدل کالاها هیچ گونه راهکاری ندارند و تنها باید این صنایع رو منهدم کرد (چون گاهی تغییر هم فایده‌ای نداره و گذشت زمان کار خودش رو میکنه و برخی عقب افتادگی‌ها جبران ناپذیرند)

مشکل دوم تبلیغ یا در کل مارکتینگ .
در این حوزه هم کاملا دچار عقب ماندگی علمی و ذهنی هستیم. وقتی یه کتاب بازاریابی میخونیم متوجه میشیم با اجرای همان اصول مبتدی و اولیه بازاریابی میتونیم در ایران موفقیت‌های کلانی کسب کنیم چون اکثریت مطلق چنین اصولی رو قبول ندارند و حتی متوجه نمیشوند (مثلا مشتری مداری و قرار دادن رضایت مشتری در راس هرم سازمانی).
اما همین اصول در کشوری با اقتصاد رقابتی هیچ گونه ارزش اجرایی ندارند و فقط مقدمه‌ای هستند برای ورود به بطن بازاریابی. به قول خودشان یک فرد فروشنده و بی‌سواد در دور افتاده‌ترین نقطه اروپا ، به طور ناخودآگاه این اصول اولیه رو به کار میگیره!
البته که نمیشه انقلاب فکری که در این چنین کشورهایی شکل گرفته رو نادیده گرفت. گاهی یک انقلاب طبیعی مثل اروپا ، گاهی با کمک یک درایت و خردمندی مثل ژاپنی‌ها که با وجود نداشتن رنسانس اروپایی (در صنعت و تجارت) اما صاحب نوآوری‌های بدیلی در عرصه تبلیغ و فروش هستند.

راهش چیه؟! احتمالا مطالعه همین منابع اندک و معدود علمی ؛ و دانستن دقیق‌تر مفاهیمی مثل تولید ، بازاریابی ، رضایتمندی ، مشتری (مصرف‌کننده) ، بازار و …

2 پسندیده