برای علاقه مند کردن کودکان به کتابخوانی و تربیت افرادی کتابخوان، کتاب های درسی نقشی ویژه دارند. اما متاسفانه کتاب های درسی ما طوری طراحی شده اند که نه تنها کودکان را جذب نمی کنند، بلکه آنها را از کتاب دور می کند.
به نظر من کتاب های درسی نقش پررنگی در " بیزاری افراد از کتاب" دارد و شاید یکی از دلایل اینکه افراد کتاب را دوست ندارند این باشد که در زمانی که باید از آن لذت میبردند، باید محتوای آن را حفظ کرده و یا نسبت به آن ارزشیابی شوند.
آیا شما کتاب درسی را سراغ دارید که نسبت به مطالعه آن مشتاق بوده باشید و برایتان جذاب بوده باشد؟
وقتی بچه بودم کتاب های فارسیم رو خیلی دوست داشتم! همیشه اول سال که کتاب میدادن بهمون یکی از تفریحام این بود که بشینم و داستان ها و تصاویر کتاب فارسی رو تا اخر کتاب مرور کنم!
دقیقا یادم نیست ولی از یه سالی بعضی داستانها و شعرهای کتاب فارسی با خط تحریری (خوشنویسی) نوشته میشد. این قسمت ها هم همیشه جز قسمت های مورد علاقه م بود.
این عادت خوندن داستان های کتاب فارسیمون در ابتدای سال، رو تا سال پیشدانشگاهی داشتم!
یه کتاب دیگه هم بود سال دوم یا سوم دبستان، که موضوعش رو با داستان منتقل کرده بود. فکر کنم کتاب اجتماعی مون بود! داستان خانواده ای بود که از اهواز میخواستن برن مشهد. با اینکه از خود درس اصلا خوشم نمیومد، ولی این کتاب رو هم دوست داشتم! بیشتر به دلیل ماهیت داستانی محتواش و یادمه تو داستان میگشتم ببینم شهرهای مختلف چی دارن و یا درباره ش چی گفته.
در سال های دبیرستان، همزمان با ورود ما به هر پایه، کتاب های ادبیات فارسی و دستور زبان فارسی نو می شد و چهره، ساختار و محتواش نسبت به کتاب قبل کاملاً دگرگون شد. من هر دو این کتاب ها رو خیلی دوست داشتم و خیلی از شعرها رو حفظ بودم. واقعاً لذت می بردم.
خط بسیاری از مطالب کتاب به خط خوشنویسی تغییر کرده بود و تصویرهای خیلی قشنگی داشت. یه جورایی احساس می کردم برای ما اهمیت و احترام قائل شدند. من هر سال این دو کتاب رو فقط نگه می داشتم و بقیه رو نه، چون دوست داشتم مثل کتاب های توی کتابخونه برام بمونن و هر از گاهی مطالبشون رو بخونم. هنوز هم این کتاب ها از ۴ سال دبیرستان و پیش دانشگاهی ام توی وسایلم باقی مونده. حالا که فکر می کنم می بینم انگار من هم با نگه داشتن این دو کتاب از این ۴ سال، اون احترام رو برگردوندم و پاسخ دادم.
به نظرم کتاب های درسی ما در سنین پایه جذاباند ولی برای طیف خیلی اندکی از کودکان!! یعنی ما کودکان خود را از سنین کدکی ملزم به حرکت در یک مسیر خاص و مشخص می کنیم که مشخصا برای اکثر کودکان خوشایند نیست! جای استعدادیابی حرفهای و ایجاد بستری (چه کتاب چه وسیله های آموزشی دیگر) مناسب برای اینکه کودکان مسیر زندگی خوشایند خود را پیش گرفته و درست هدایت شوند بسیار خالی و دردآور است!!
راستشو بخواید، من اسم تمام مولفای کتابای درسیمو حفظ بودم، از بس بهشون بد و بیراه میگفتم!!
از حفظ کردن متنفر بودم، هنوزم هستم. و کتاب های ما هم که همش حفظیاته!
حرفه و فن رو یه قدری خوشم میومد چون عملی بود. جغرافیا رو خوشم میومد چون روی نقشه ها اسم شهرها و کشورها رو نگاه میکردم و راه رفتن به اونجاها رو با انگشت از اهواز دنبال میکردم! فارسی هم شعرا و داستاناش رو دوست داشتم. و رسم های ریاضی که یه شکلای خاصی بودن!
اگر آموزش ها هدفمندتر و کاربردی تر باشه مطمئنا جذاب تر میشه. چیزی که فقط قرار باشه به زور حفظ بشه و دو فردای دیگه هم فراموش بشه هیچموقع جذاب نیست.
از طرف دانش آموزها که نمیتونم بگم کتاب ها جذابند یا نه
اما کتابهای درسی در سالهای تحصیل برای من تا آخر مهر ماه جذاب بودند
چون تفریح مورد علاقه ی من درس خوندن بود و معمولا همه ی کتابها رو در یک ماه میخوندم و بعدش هیچ