حتمن این حس را داشتین که کتابی را میتوان بیش از یک یا حتی چند بار خواند، حتی با اینکه کاملن متوجه موضوع کتاب و مباحث اش شده اید.
کدام کتاب ها را بیشتر از بقیه خواندید؟ آن کتاب ها را چند بار خواندید؟ چرا از نظرتان برای چند بار خواندن جذاب است؟
حتمن این حس را داشتین که کتابی را میتوان بیش از یک یا حتی چند بار خواند، حتی با اینکه کاملن متوجه موضوع کتاب و مباحث اش شده اید.
کدام کتاب ها را بیشتر از بقیه خواندید؟ آن کتاب ها را چند بار خواندید؟ چرا از نظرتان برای چند بار خواندن جذاب است؟
از اونجايي كه من عاشق سبك و ايده هاي سيدني شلدون هستم و كتاب اگر فردا بيايدش رو بيشتر از ٤ بار خوندم
دافنه دوموريه هم جوري مينويسه كه بهم آرامش ميده، بنابر اين چند بار هم كتاب پرواز شاهين رو خوندم
كتاب غرور و تعصب رو هم بيشتر از يك بار خوندم
اين همه همه رمان بودن و تنها كتابي كه به جز رمان جذبم ميكرده و ميكنه، كتاب هاي تاريخي و حتي كتاب تاريخ مدرسه بود كه از روزي كه كتاب رو ميخريدم تا پايان سال شايد بيشتر از ١٠ بار ميخوندم و هر بار واسم تازگي داشت.
كلا تاريخ من رو خسته نميكنه و امثال ايران سرزمين جاويد، زندگي و سرانجام ملكه فرانسه، تاريخ اروپا در قرون وسطي و… واسم جالبه و تكراري نميشه
کتابهای بیگانه آلبرکامو، شبهای روشن داستایوفسکی و رنجهای ورتر جوان از گوته را حداقل دو تا سه بار خواندهام. وجه مشترک همهشان این بوده که کتابهای کوچکی هستند.
با یک بار خواندن کتاب داستان کلی در ذهن میماند اما جزییات فراموش میشوند. فکر میکنم چیزی که در کتاب با ارزش است همان جزییات است.
برای من چند بار خوندن یه کتاب به مراتب خیلی سخت تر از چند بار دیدن یه فیلم هست. شاید به خاطر وقت زیادیه که خوندن یه کتاب میگیره در مقایسه با دیدن یه فیلم، به همین خاطر هست که تعداد دفعات باز بینی یه فیلم خیلی بیشتر از باز خوانی یه کتابه. البته بعد از دفعه دوم و سوم به بعد خیلی گزینشی اون بخشی از کتاب رو که می خواستم (راحت) پیدا میکردم و همون بخش رو می خوندم.
البته علاقه ای ندارم که به کتاب هایی که از نظرم مرجع هستند اشاره کنم، کتاب هایی امثال تاریخ فلسفه غرب راسل و تاریخ تمدن ویل دورانت یا تاریخ هنر هلن گاردنر و امثال اینا و حتی کتاب شعر ها مثل دیوان شاملو و فروغ و … که همیشه دم دست هستند برای مراجعه به موردی خاص یا حتی نگاهی تصادفی.
ولی کتابهایی که بیشتر خوندم:
مورد غیر عادی دکتر جکیل و آقای هاید؛ اثر رابرت لوییس استیونسون (اسکاتلندی) بیش از 5 بار
دکتر جکیل به مبحث دوگانگی شخصیت علاقهمند است، و دارویی برای جدا کردن جنبههای خوب و بد انسانیش میسازد و آقای هاید نتیجه جنبه های منفی شخصیت دکتر جکیل است که دست به آزار و اذیت و حتی قتل می زند. بسیار رمان معروفیه و یکی از نوشته های کلاسیک که به دوگانگی شخصیت پرداخته.
این کتاب یه بازنویسی ساده شده ای هم داره که خواننده نوجوان هم میتونه بخونه، فکر کنم جز پنج کتاب اول من در زندگیمه و وقتی 9-10 سالم بود خوندم. بعدن ترجمه اصلی کتاب رو خوندم، و اخیرن خود متن اصلی انگلیسی رو- نزدیک تر هم همین داستان رو در قالب یه کُمیک بوک خوندم که بد نبود.
خودم فکر می کنم یکی از دلایل شخصیت دو (و یا حتی چند) گانه درون خودم، خوندن همین کتاب در اون سنین کم بود(یعنی به وضوح به بچه ها توصیه نمی کنم، با اینکه ادبیات عالی و موضوع مورد بحث اش خیلی جالب و جذابه ولی جزو اون دسته کتاب هاست که توصیه نمی کنم و هر کی خودش تصادفی باید پیدا کنه).
کلن این موضوعات دوگانه خیر و شر، تقابل شون و کشمکش های این بین، مسئله جبر و اختیار و قضا و قدر و … دست مایه کلی کتاب و داستان بوده که این کتاب یکی از کلاسیک های این زمینه ست.
بیگانه؛ اثر البر کامو؛ بیش از 5 بار
من نه تنها از خوندن نوشته های کامو (چه رمان هایی مثل بیگانه و سقوط و طاعون و یا مقاله های تحلیلی و فلسفی مثل افسانه سیزیف، یا حتی یاد داشت ها کامو) لذت میبرم، بلکه از خوندن درباره کامو هم خیلی لذت میبرم (کتاب هایی مثل کامو: آرمان سادگی نوشته ایریس رادیش)
نمیدونم چرا، اما به نظرم کامو نماد یه قهرمان طبقه کارگر هست، بچه ای که از یه دهکده توی الجزایر با کلی کثیفی، بیماری (خودش سل گرفت در جوانی)، نادانی جامعه و غیره مسیر خودش رو به سمت آرمان و ایده های بزرگ پیدا کرد. و با کلی سختی و مشقت خودش رو به اون جایگاهش رسوند.
در مقابلش هم دوره ای و هم صحبت دوره جوانی اش، سارتر برای من همیشه نماد یه بچه پولداری که عاقبتی بدتر از اینی که براش رقم خورد نداشت؛ توی بهترین مدارس، کالج ها و دانشگاه های فرانسه درس خوند و رسید به یه جایی که از دوران بچه گی هم شاید می تونست تصورش بکنه.
بیگانه خیلی روونه و به نظر میرسه خوندنش راحته اما کلی سوال برای آدم ایجاد میکنه، و حتی تشویق میشی برای خودت آزمایش ذهنی ایجاد کنی. در عین حال همه اتفاقات مهم و عجیب خیلی ساده اتفاق میفتن. به داستان زندگی مدرن آدم ها و ارتباطاتشون هم اشاره می کنه اما با زندگی دوره های قبل مقایسه نمیکنه.
خیلی احساس نزدیکی میکنم بین بخش هایی از فیلم راننده تاکسی و بخش هایی از کتاب بیگانه کامو.
صادق هدایت به نظرم از هم دوره ای های داستان نویسش در ایران خیلی جلوتر بود، کار های خیلی خوب زیادی داره، من البته هنوز کتاب بوف کور رو نخوندم(گذاشتم برای روز مبادا که اگر انگیزه زندگی نداشتم و خواستم خودکشی کنم، قبلش حتمن اینو بخونم یه جان پیجه )
فضای سورئالیستی داستان سه قطره خون خیلی منو میگیره و گم میشم توی همین 8-9 صفحه، خیلی عجیبه برام، مثل فیلم های ژانر مایدفاک(ممنتو، جزیره شاتر و …) هست. مثل راه رفتن روی یه خم مبیوس میمونه! هم تکراریه هم تکراری نیست، یه جورایی هم تداعی کننده داستان سرایی غیر خطیه
یک مجموعه داستان خواندنی با پنج داستان کوتاه؛ البته در اصل ده داستان بوده که لابد خواندن پنج تایشان دین و ایمانمان را بر باد میداده که حذفشان کرده اند!
زمان اتفاق این داستانها را در سالهای جنگ جهانی ست (یک جنگ جهانی فرضی، هیچ وقت به جنگ جهانی اول و دم اشاره نمی شود اما به شدت فضای نزدیک به جنگ جهانی دوم را حس می کنید ) و اغلب داستانها در پاریس اشغال شده توسط آلمانها میگذرد، البته از جنگ به طور مستقیم سخنی نمیرود و روایت پیرامون زندگی روزمره آدمها در آن دوران میگردد.امه با طنزی تلخ کاستیها و حماقتهای جامعه را برایمان بازگو میکند.
خود داستان دیوار گذر (که داستان اول این مجموعه هست) قبلن در ایران به صورت تئاتر و تئاتر تلویزیونی اجرا شده و البته در دوره قبلی مسابقه خنداننده شو برنامه خندوانه هم دست مایه یکی از اون استندآپ کمدی ها بوده.
داستان کارت يکي ديگر از داستانهاي اين مجموعه است. اين داستان که در غالب يادداشتهاي روزانهي قهرمان داستان نوشته شده، سيستمي از يک تمديد زندگي مجدد را به نمايش ميگذارد. راوي و افرادي که محکوم به نوعي مرگ نسبي هستند ناچارند کارت زمان تهيه کنند و بدين ترتيب مدت زندگي خود را طولانيتر کنند.
من خودم از این داستان کارت بیشتر از همه لذت بردم. ایده این داستان هم قبلن در یه فیلم کودکان دیدم (دوبله شده از تلویزیون پخش شده بود در همان سال های کودکی من) اما متاسفانه اسم فیلم یادم نمیاد.
از متن داستان کارت:
"باید پذیرفت که زمان بُعدهایی دارد که هنوز ناشناخته اند. چه مخمصه ای! دیروز صبح وارد یک مغازه شدم تا روزنامه بخرم. تاریخ سی و یک ژوئن روی روزنامه بود. گفتم: “مگه این ماه سی و یک روزه؟” فروشنده که سالهاست میشناسمش، با قیافه ای بی اعتنا نگاهم کرد. نگاهی گذرا به تیترهای روزنامه انداختم: “مسیو چرچیل بین سی و نه و چهل و پنج ژوئن به نیویورک بازخواهد گشت”!
حتمن به این لیست اضافه می کنم
دنیای سوفی یوستین گردر
سیر حکمت در اروپا محمد علی فروغی
صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز
درد جاودانگی میگل داونامونو
گرگ بیابان هرمان هسه
جنس دوم سیمون دوبووار
بار هستی میلان کوندرا
بهشت گمشده جان میلتون
هویت میلان کوندرا
آدم زنده ممدوح و چنین گفت زرتشت
و کلی کتاب خوب دیگه
به دلایل مختلفی خیلی از کتابها رو چندبار میخونم بعضی ها فهمیدنشون خیلی برام سخت هست مثل بهشت گمشده و بعضی ها رو آنقدر از خوندنشون لذت بردم که حیفم اومده دوباره نخونم مثل دنیای سوفی
هشت کتاب سهراب سپهری
شعر زمان شاملو
مسخ کافکا
بوف کور صادق هدایت
بلندی های بادگیر
بارهستی میلان کوندرا
یادم نمیاد دیگه نمیدونم چرا
بعضیاشون خوب بودن و بعضیاشون که برای یادآوری میخوندم
بیشتر از گفتن فقط عناوین کتاب ها لطفن از دلیل اینکه چند باره خوندینشون بگین
خب گاهی مقایسه ترجمه ها باعث شده یک کتاب رو دوبار بخونم و مقایسه کنم.
وگاهی سنجیده شدن دو ناشر.
گاهی از سر علاقه و یادآوری خاطرات
گاهی برای تحلیل و موضوعی که میخوام بفهمم چرا و برای دیگران پاسخ بدم.
گاهی اینقدر بعضی موضوعات برام سخت بوده که و فلسفی یا کلا مشکل بود که هی بر میگشتم عقب و دیدم فایده نداره و باید یه بار تموم بخونم وبار دیگه بشینم از نو شروع کنم که بهتر متوجه شم.
گاهی اینکه آثار نویسنده رو در طول زمان بدونم و بررسی کنم و ببینم آیا تغییراتی کرده یا نه و یا مثل همیشه قلم یکسانی داشته با محتوای متفاوتی.
گاهی یک مسابقه و گاهی یک موضوع کلی رو بررسی کردن.
هر چیزی و عاملی ممکنه فرد رو ترغیب به دو بار یا چند بار خوندن.
کتاب از سکس تافراگاهی اووشو ، این کتاب را من 3 بار خوندم چون واقعا اووشو مرد بزرگی هس که دیدگاه های جالبی راجب تابو ها داره و انتقاد شدید میکنه به اخلاقیات سطحی که ما رو به خاطر انکار واقعیت هلاک میکنه
کتاب روانکاوی فروید رو 2 بار خوندم چون بار اول تازه میفهمی فروید چی گفته راجب عقده ها و ضمیر ناخود اگاه و تئوری شخصیت . برای درک بیشتر و پیاده سازی اون با نسخه خودت باید چن بار بخونی تا بتونی به قدرت تحلیل نسبی در تحلیل روانشناختی رفتار خودت انجام بدی
کتاب نیچه گریست را الان اخراشم ولی دلم میخاد یه باره دیگه بخونمش درسی که فیریدریش نیچه به دکتر یوزف برویر میده خیلی مطالب نابی هستن نیچه بعنوان به نمادی از عصیان و انتقاد از ایده الیسم و هگل گرایی سبک فلسفی خود را بنا میکنه اگزیستانسیالیسم این رمان نیچه در مورد پدیده هایی مث مرگ ناامیدی ترس از پیری تنهایی درس هایی بزرگی به گونه انسان میده شهامت روبه رو شدن و رویارویی با تنهاترین تنهایی ها و اینکه نیچه میگه انسان از ازادی وحشت داره چون روبه روشدن با خود واقعیت یا تنهایی خودت که در پوسته خانواده دیگران و دوستان مانده این تصویر عریان از خودت را اگه تونستی بپذیری دیگر ازاد شده ای و تبدیل به ان میشوی که هستی بهتره اینطوری بگم که نیچه یه اژدهاست
کتاب روانشناسی عزت نفس را یه بار خوندم ولی همیشه بهش رجوع میکنم این کتای برای پرورش عزت نفس خیلی خوبه
کتاب طرح بزرگ از استیون هاوکینگ هم 2 بار خوندم راجب تاریخچه افرینش دنیا و نظریه های که در مورد جهان هستی بکار رفته این کتاب هم خیلی خوبه برای ذهن هایی که میخان در افرینش هستی تدبر کنن (جمله سنگینی بود )
من بیشتر شعر میخونم تقریبا دیوان همه بزرگان را دوست دارم ولی با آنکه عاشق عطارم ولی مثنوی مولانا را شش بار بطور کامل و چند ده بار بطور مرور خواندم ولی اگر وقت داشته باشم باز هم مثنوی میخوانم چون هر بار احساس میکنم مطالب جدیدی کشف میکنم.برای رسیدن به حس مولانا باید خیلی بیش از این خواند.
در نیابد حال پخته هیچ خام / پس سخن کوتاه باید والسلام
کویر
علی شریعتی
6 بار
بیگانه
آلبر کامو
5 بار
شازده کوچولو
انتوان دوسنت اگزوپری
ترجمه احمد شاملو
7بار
جزء از کل
استیو تولتز
2 بار
بعد از ابر
بابک زمانی
3 بار
سمفونی مردگان
عباس معروفی
3 بار
قهوه ی سرد آقای نویسنده
روزبه معین
4 بار
زنانی که با گرگ ها می دوند
کلاریسا پینکولا استس
9 بار!
این کتاب رو به همه ی کتاب خونای پادپرسی پیشنهاد می کنم
کتاب فوق العاده ای که هر زن و مردی باید بخونتش
قیمتش کمی بالا هست ولی مطمئنا می ارزه
این هم پشت کتاب:
کتاب هایی که بیش از یکبار خوندم:
شب یک شب دو از بهمنفرسی و علتش هم نگاه جالب و روشنفکرانه ی نویسنده اس نسبت به وقایع و قضایای نه چندان رایج دوره ی خودش و به نظرم ارزشش رو داره که صدبار هم خونده بشه…
کتاب کویر دکتر علی شریعتی: اولین کتاب یه که خوندم و برامخاطره آنگیز و بی نهایت زندگی بخشه…
کتاب هرگز رهایم مکن از کازوئو ایشی گورو: این کتاب فوق العاده عاشقانه اس و تصویر شماتیک جالبی از نقش عشق و احساس در زندگی رو به ما میده و به نظرم تمثیل جالب و هیجان انگیزیه…
کتاب هایی که خوندم و دوباره دلم میخاد بخونمش روانشناسی عزت نفس هست واقعا وقتی این کتاب رو میخوندم فهمیدم در شخصیت خودم واقعا کجاها ضعیفم و اینکه چطور عزت نفسمو بکشم بالا و کتاب نیچه گریست محشره واقعا این کتاب با مفاهیم جهان شمولی مث پیری مرگ بیماری و نسبت انسان با این مفاهیم وقتی روبه رو میشی جه حسی داری و اینکه عشق یا لذت های حسی قابل تفکیک هستن یا نه وقتی این کتابو بخونی بهت قول میدم غرق در شخصیت نیچه میشی و اینکه اون دکتر برویر در پیری اش به خاطر ترس از پیری وارد رابطه با دختر 20 ساله میشه . در این کتاب جملات فوق العاده ای یاد میگیری مجبور میشی یاد داشت کنی .در نبرد با زمان انسان همیشه شکست خورده اینو وقتی به اینه شکسته شده یک سلمانی نگاه میکردم دیدم چین و چروک موهای ریخته شده اینا رو به من اموخت . انسان در جستجوی معنا هم خوبه جایی که جنگ جهانی دوم شروع شده و لهستانی ها در اردوگاه کار اجباری کار میکنن در این وضعیت تنها یه خاطره خوب از زندگی گذشته میتونه انسانو نجات بده و غریزه هستی نشون میده که در چنین شرایطی حتی غریزه جنسی نیز از کار می افته و فقط و فقط خاطرات عزیزانی که دوستشان داری منجی تو میشه
ممنون که کتابهاتون رو برامون گفتید ولی اگر اسم کتابها رو مشخص میکردید برای دوستان بهتر بود دوست خوب.تشکر.