کمال گرایی، یک نوع بیماری روانی نهفته یا نشانه سلامت و نبوغ؟


کمال گرایی یک واژه است ولی در مفهوم می‌تواند بسیار عمیق باشد. کتاب‌های دوران دبیرستان، یکی از ویژگی‌های بارز یک انسان را کمال گرایی معرفی می‌کنند. کمال گرایی می‌تواند به معنی اشتیاق یک فرد در رسیدن به ایده‌آل ترین حالت ممکن باشد. به طور مثال، هر انسانی دوست دارد خوشگل‌ترین فرد یا پولدارترین فرد روی زمین باشد. در یک مثال ساده‌تر، یک فرد دوست دارد علاوه بر اینکه در رشته‌ی خودش یعنی مهندسی بهترین باشد در عین حال یک گرافیست و هنرمند عالی هم باشد. شاید از نظر شما، این موضوع خیلی هم خوب به نظر برسد و انسانی که چندین مهارت دارد را تشویق هم بکنید.
موضوع اینجاست که همیشه این کمال گرایی باعث موفقیت یک انسان نمی‌شود. یک انسان کمال‌گرا همیشه به دنبال موضوع‌های برتر برای جست جو و یادگیری است. هرگاه که وارد حوزه‌ای می‌شود، با شنیدن موضوعی دیگر، از قبلی دلسرد شده و به دنبال موضوع جدید می‌رود. تابحال در اطرافیان، زیاد کسانی را دیده‌اید که چندین شغل عوض کرده‌اند ولی هیچگاه از شغل خود راضی نیستند و به دنبال شغلی بهتر می‌گردند. حس کمال گرایی در این افراد آنقدر زیاد بوده که اجازه نمی‌دهد از شغل خود راضی باشند و بتوانند قدم‌های بعدی را بردارند.
من به شخصه این موضوع را از یک ماه قبل در خودم کشف کردم. هرشب موقع خواب، عذاب می‌کشیدم که در طول 24 ساعت می‌توانستم چندین کار انجام بدم یا چیزهای مختلفی یاد بگیرم ولی به هیچکدام از آن‌ها نرسیده بودم. این موضوع تا حدی پیش رفته که موقع تفریح مدام در حال عذاب کشیدن برای تلف شدن وقت هستم. از طرف دیگر باید برای انجام هرکاری صبر کنم تا وقت مناسب و کامل آن فرا برسد و این موضوع باعث شده که از انجام چندین کار منصرف بشوم. از نظر خودم، کمال گرایی در من تبدیل به یک مشکل اساسی شده که زندگی من را دچار اختلال کرده. آیا شما تجربه مشابهی در این زمینه داشته‌اید؟ برای درمان و رهایی از این موضوع هم اقدامی انجام داده‌اید؟

7 پسندیده

جالب بود،من دوستدارم چیزهای مختلف تو هر زمینه ای یاد بگیرم ولی بهترین بودن تو اون کار برام مهم نیست فقط سعی میکنم به بهترین نحوی که بتونم انجام بدم و لذت ببرم،جوری نباشه که اذیتم کنه.شغلهای زیادی رو تجربه کردم ولی در حین انجام هر کدومش خوشحال بودم و تو اون لحظه از اون کار لذت بردم و بنا به شرایط عوضش کردم از جهت مثبت نگاه میکنم که تو اون کار کلی تجربه کسب کردم وبا آدمهای مختلفی آشنا شدم.بله منم با اینکه طول روز کارهای مختلف زیادی انجام میدم گاهی فکر میکنم وای من فلان کار رو نکردم و وقتم تلف شده،حالا نمیدونم منم کمال گرا محسوب میشم یا نه و خوبه یا بد؟

2 پسندیده

کمال گرایی رو باید تجزیه کرد. اول اینکه اصلا کمال گرایی چه معناهایی داره و هر کدوم چه تاثیراتی. در یک معنی کمال گرایی یعنی بهترین بودن در هرچیز. این مدل نگاه کردن به کمال گرایی تاثیری جز ناامیدی و افسردگی نداره. عملا ممکن نیست که کسی در چندین حوزه بهترین باشه. نه تنها استعدادهای ما محدوده، که در صورت داشتن استعداد زیاد در یک حوزه‌ی خاص باز هم به چاشنی تلاش بسیار نیازمندیم تا بهترین باشیم و این درحالیه که زمان و انرژی کمی در اختیار ماست. پس برداشت بهترین بودن در هرچیز از کمال گرایی منتفیه. معنی دوم کمال گرایی بهترین بودن در یک حوزه می تونه باشه. به نظر من این معنی هم چندان خوش‌آیند نیست. چون هم ممکنه که به اندازه‌ی کافی مستعد نباشیم برای بهترین بودن و هم اینکه در صورت مستعد بودن و تلاش بسیار و بهترین شدن، اون حوزه علاقه‌ی قلبی ما نباشه و موجب خوشنودی ما نشه. اما اگر کمال گرایی به معنی یک حالت روانی پس از تفکر باشه میتونه چیز خوبی باشه. یعنی اینکه ما بعد از اینکه استعدادمون رو شناختیم و به علاقه‌ی خودمون پی بردیم، بیایم و بگیم که بهترین حالت “من” رسیدن به این قله در زندگیه و اون قله بشه کمال آرزوهای ما و مطابق کمال گرایی به کمتر از اون راضی نشیم. این برداشت از کمال گرایی میتونه کمک کننده‌ی ما باشه. اما اگر کمال گرایی ما ناشی از دروغ‌های کتب زرد موفقیت باشه و ریشه در خودشناسی ما نداشته باشه، نه تنها خوب نیست که موجب افسردگی و عدم موفقیت ما میشه. لذا به نظر من کمال گرایی خیلی هم خوبه، اما به شرطی که خودمون و علاقه‌ی خودمون رو بشناسیم. مثلا من به شطرنج علاقه دارم، اما می دونم که اوج استعداد من در حد قهرمانی کشوره. کمال گرایی من میشه اینکه به قهرمانی استان راضی نشم ولی آرزوی کاسپارف شدن هم نکنم که موجب افسردگی میشه و اینجوری حتی در حد شهرستان هم توفیق پیدا نمی کنم.

2 پسندیده

بنظر من کمال گرایی مثل همه ویژگی های دیگه شخصیتی میتونه مثبت باشه یا منفی بستگی به نگاه ما بهش و شدت و ضعفش در وجودمون داره، درواقع نه بیماری روانی ه و نه نشانه بلوغ و سلامت و فقط یک ویژگی و یا اخلاق یا حتی حسه، و ما با بیش از حد بها دادن به آن یا بی توجهی بهش به خودمون آسیب میزنیم در حالیکه در حد متعادل باعث پیشرفت و انگیزه و تلاش برای اهدافمون میشه و ما میتونیم ازش بشدت استفاده کنیم.
از نظر من تغییر شغل یا خواستن چیزهای مختلف در کنار هم تنها عاملش کمال گرایی نیست، میتونه عدم تفاهم درونی باشه، عدم شناخت علایق و اصول و قواعدی که برای ما(در درون) مهم هستن و با ارزش، همه این موارد میتونن باعث بشن ادم ها مدام تغییر وضعیت بدن و باز دنبال تکرار همون سیکل معیوب باشن.
بهترین راه کنترل کمال پرستی در من این بود که خودم را باور کنم، دوست داشته باشم و با دیگران مقایسه نکنم و درک کنم که من هرچه که هستم بهترین خودم دراین مسیر هستم و بازهم بهترین خودم خواهم بود ناگفته نماند که برای رسیدن به این راه ها از مشاور کمک گرفتم

2 پسندیده

بنظر من کمال گرایی وقتی ایجاد میشه که بین خود‌واقعی و خود‌ارمانی ما فاصله میوفته. خودپنداره ما و تصوری که ما از خودمون داریم باید مطابق با واقعیت باشه تا احساس ارامش داشته باشیم و بتونیم توی اون مسیر پیشرفت کنیم.

کمال‌گرایی میتونه دو جنبه‌ی مثبت و منفی داشته باشه،جنبه‌ی مثبتش وقتی هست که ما یک هدف باتوجه به استعداد و شرایطمون انتخاب میکنیم و بدون اینکه خودمون با دیگران مقایسه کنیم سعی میکنیم بهترین خودمون باشیم.

جنبه‌ی منفی هم وقتی هست که ما هدف و نقطه اوجمون در مقایسه با دیگران انتخاب میکنیم و به جای تلاش برای رسیدن به استاندارد های خودمون مدام سعی میکنیم به استاندارد های بقیه برسیم.