مادرم تعریف میکردن که ده سال پیش یه بسته سیم ظرفشویی خریدن، هر سیم ۲۵۰ تا تک تومن افتاده بوده پاشون. چند روز پیش این سیمهای ظرفشویی تموم شدن و ایشون رفتن دوباره سیم بخرن. دونه چند بیفته خوبه؟!
۱۴ هزار تومن ناقابل.
یعنی هر سیم ۵۶۰۰٪ رشد قیمت داشته.
یعنی اگه کسی ده سال پیش ده میلیون تومن میداده و سیم ظرفشویی میخریده، الان اون ده میلیون تومن میشده ۵۶۰ میلیون تومن!
همین اتفاق به جای ده سال، ظرف یه سال گذشته افتاده، اون هم برای اکثر کالاها. هر چیزی یه سال گذشته خریده بودی، الان حداقل ۲-۳ برابر شده. ولی چنین رشد قیمتی تو قیمت سهام رخ نداده که هیچ، برعکسش هم رخ داده. یعنی خیلی افراد ظرف یه سال گذشته اگه پولی اوردن تو بازار بورس، سرمایه شون رو از دست دادن.
نتیجه چنین اتفاقی چیه؟
من که نتیجه میگیرم اگه یه میلیارد تومن سرمایه داشتم ، به جای اینکه اون رو توی بازارهای معقولی مثل بورس سرمایه گذاری کنم، بیام و باهاش یه کالایی که حدس میزنم تا سال بعد افزایش قیمت میده بخرم و انبار کنم، تا سال بعد یه جور ابش کنم!
مثلا اگه بتونم برنج با قیمت ارزون (نرخ سابق) پیدا کنم، بخرم بذارم تو اتاقم. بعد یه ماه دیگه همین برنج رو به قیمت ۵۰٪ بیشتر بفروشم!
پ.ن. حالا انبار کردن برنج کمی سخته و اگه من بودم میگشتم دنبال یه کالای راحتالانبار-تر!
پس عملا بازارهای سالم مالی میرن به سمت رکود و واسطه گری حتی بیشتر از قبل رواج پیدا میکنه. ولی آخه چرا این طوریه؟! چی یا کی تو جای غلط قرار گرفته؟
یک علتش مسئله همیشگی تورم در کشور ماست. پراید سال 1396 چه قیمتی داشت؟ امروز در سال 1400 چه قیمتی داره؟!
تورم هم مشکلی است که نه در 50سال اخیر بلکه از ابتدای پیدایش دولت مدرن در کشور ما وجود داشته. به قول پیتر اوری (Avery) در کتاب ایرانِ مدرن: «نظام جدید رضاشاه خانهای ساختهشده بر روی تورم بود.» به عبارتی تورم مشکل همیشگی دولتهای ما بوده و متاسفانه اکثر دولتها اقدامات خودشان را بر روی تورم بناکردند. حال این تورم یک زمانهایی در این تاریخ 100ساله خیلی اوج میگرفت و گاهی روی نرخهای دورقمی پایینتر نوسان میکرد ولی ما هیچ وقت نتوانستیم یک تورم تک رقمی و باثبات رو تجربه کنیم.
در کتابهای پایه اقتصاد، تعریفی از پول ارائه میدن که بسیار ابتدایی و متعلق به گذشتهست. معمول درک ما از پول به عنوان واسط، بسیار ناقصه و به همین دلیل به سختی میشه به افراد، سیاستمداران و بیزینسیها فهموند که ورود پول بدون پشتوانه کالای سرمایهای منجر به تورمی میشه که قابل بازگشت نیست. برای حلی ساده برای معادله اقتصادی که در ذهن دارین، به این توجه کنین که ارزش پول به شکل نسبی و در بازار سرمایهای تعیین میشه. یعنی هر کاری برای تولید ثروت به شکل پول انجام بشه، در نهایت بعد از زمانی، وارد بازار سرمایهای میشه و تعادل اونجا رو بهم میریزه.
در این معادله ساده، بازار سرمایهای وجود داره که ذاتا رشد تولید پایینی داره (اگر کالای سرمایهای تولید بالا داشته باشه، بعد از مدتی از لیست کالاهای سرمایهای حذف میشه و افراد به اون به عنوان پشتوانه حفظ ارزش پول نگاه نمیکنن) و نقدینگی موجود در کشور. در ایران این نقدینگی از طریق نفت، توزیع بدون عملکرد موثر اقتصادی اون در بین مردم و فرآیندهای به این شکل، هر سال در حال افزایشه. این نکته میتونه به فهم این مطلب کمک کنه که چرا از دهه ۵۰ که نفت به عنوان کالای قدرتمند در دنیا شناخته شد، ایران و بسیاری از گشورها، یا ساختار اقتصادی موثر ندارن یا از تورم مزمن به همراه بقیه مخلفات ساختاری، رنج میبرن.
در برابر این فرآیند، مسئله بورس وجود داره که میتونست به عنوان بازار سرمایهای مورد استفاده قرار بگیره ولی نکته اینه که بورس ذاتا در ایران به عنوان بازار دلالی و بدون پشتوانه اقتصادی شناخته شد و نه بازاری برای سرمایهگذاری بلندمدت. این اتفاق هم به دلیل هجوم شدید افرادی با سرمایه سرگردان و هم به دلیل قصور ناظر بازار بورس در وظایف ابتدایی (نظارت بر عملکرد شرکتها و تضمین سودآوری) افتاده. من فکر میکنم که قبل از رشد شدید چند سال اخیر، وضعیت بورس به طور کلی از نظر اقتصادی بد نبود، هرچند ایدهآل هم نبود. یعنی خیلی از افراد اعتماد نسبی به شرکتهای جاافتاده داشتن و با خرید بلندمدت سهام در سود شریک میشدن. ولی با اتفاقات اخیر این اعتماد به بازار از بین رفته.
دو نمونهای که در این بحث در تقابل قرار دادیم، چالش بین بحث فاندامنتال و تکنیکال هم هست:
در بحث کاملا فاندامنتال، نقد شما درسته، ارزش نسبی سهام باید با زمان حفظ میشد چون شرکتها عموما از نظر پشتوانه فاندامنتال تغییری نکردن.
در بحث کاملا تکنیکال، نقد درست نیست و ارزش سهم به دلیل از دست رفتن بازار جذاب، طبیعتا باید کاهش پیدا میکرد و همه جیز به بازار و روند اون بستگی داره.
در کل بستگی داره به چه نگاهی در بررسی اقتصادی بورس تکیه کنیم، ولی به نسبت سال گذشته (و نه به نسبت تورم سالانه)، ارزش سهام به طور کلی در این دوره در حالت بیشفروش هست و کمتر از ارزش نسبی.
مشکل بی ارزش شدن پول هست ( چاپ پول بدون پشتوانه - چاپ فیزیکی یا روش های حسابداری )
نه اینکه بگیم سیم ظرفشویی / سنگ پای قزوین / سوزن خیاطی / طلا دلار و … گرون شده باشه !
در کل وقتی پول داره بی ارزش میشه و این یک روند همیشگی هست بهتره به جای داشتن پول که مثل یخ آب میشه چیزی داشت که آب نشه !
توی همچین سیستمی نمیشه برنامه ریزی کرد و کار اقتصادی قابل توجه ای انجام داد
البته که خیلی ها انجام میدن و به خیال خودشون سود کردن اما در بهترین حالت در نقطه سر به سر خواهند بود و اگر بخت باهاشون یاری نکنه ضرر هم کردن
صد البته که از نظر عدد و رقمی رشد داشتن ولی ارزش ذاتی داراییشون همیشه به سمت کم و کمتر شدن رفته