به نظرم گذشته شامل خاطرات، تجربه و دانش می تونه باشه.
آینده رو واسه خودم با ایده و رویا پردازی معنی میکنم.
زمان حال هم مجموعه ای از همه این موارد هست که همزمان با هم می تونن اتفاق بیوفتن.
خیلی از بزرگواران دنیا به این موضوع اشاره میکنن که در زمان حال زندگی کنین. ولی به نظر من این نقل قولها خیلی کلی گفته شدن. مثلاً: «در گذشته زندگی نکن، آینده را رویاپردازی نکن، فکرت را بر روی لحظهی حال متمرکز کن» منسوب به بودا.
به نظر خودم در عین حال که همه این زمانها خیلی با هم در اندر کنش هستن ولی مهمترین و تاثیرگذارترینشون گذشته س.
برای شخص من گذشته تا اونجایی مهمه که من و گیر نندازه، که اگر بندازه نتیجه اش کلی افسوس و ایکاش هست. با بعضی خاطرات خوبش کیف میکنم، کلی از خراب کاریام و تو گذشته فراموش میکنم البته شرطش اینه که تکرار نشه. البته گذشته ام رو چه خوب چه بعد دوستش دارم چرا که اگر اون کارها انجام نمیشد من الان تو این غالب خودم نبودم.
در مورد آینده هم فقط تا دوره ۱ تا ۲ سال آینده رو بهش فکر میکنم نه بیشتر که نتیجه اش میشه خیال پردازی هایی که هیچ سودی نداره و گاهی اوقات با واقعیت من کلی فاصله داره و کلی انرژی ازم میگیره.
اما حال، خیلی دوستش دارم سعی میکنم از وقتم خوب استفاده کنم که تقریبا زمان از دست رفته نداشته باشم (تقریبا).
با نظرت مخالفم. به نظرم گذشته یه موقعی حال بوده و اگر از نوع گذشته خوب بوده یعنی ما تو اون لحظه بهترینمون بودیم و بالعکس. پس بنابراین کسی که در زمان حال زندگی نکنه و همش تو گذشته یا همش تو ابرهای آینده اش باشه، به نظرم هم گذشته بدی میسازه، هم آینده اشو خراب میکنه.
من به شخصه به حال واینده ام اهمیت میدم.گذشته روپاک کردم-تجربه هایی که به دردم میخورده توی یک پوشه کردم ونگه شون داشتم ولی خاطرات تلخ وشیرین روبا هم فراموش کردم.اخه گذشته به هیچ دردی نمیخوره جزتجربه وگاهی خاطرات نه چندان شاد.ولی اینده به من برخلاف دوستمون انرژی میده برای انجام دادن چیزهای بهتروتکامل فردیت.اززمان حال هم تلاش میکنم که بابرنامه ریزی مناسب به کارهایی که دوست دارم برسم یاحداقل یک روز یایک ساعت درروز روبه کارهایی که دوست دارم مثل کتاب خودن اختصاص بدم.
گذشته ای که بخواد حس غم رو درم زنده کنه و یا حسرتی رو، سعی می کنم بذارم کنار و بهش فکر نکنم (که البته گاهی نمیشه!)
خیلی وقت ها هم که به آینده و مسائل مربوط به اون که خارج از اراده شخصیم هست فکر می کنم سیستم فکریم مختل میشه وکلا استرس می گیرم (مرگ نزدیکان، تنهایی، مملکت و …) و از این جهت هم سعی می کنم به آینده فکر نکنم.
و دو مورد بالا برای این هست که از حال لذت ببرم و بتونم عملکرد بهتری داشته باشم. درس های گذشته و امید به آینده نیاز حال من رو تشکیل میده.
منظورم از گذشته، خاطراتی که سد راه جلو رفتن آدم بشه نیست. بیشتر منظورم اینه که گذشته شامل میزان زیادی از تجربه میشه. همونجوری که @zahra_2016 گفت تجربیات بدی از گذشته که تکرار بشن اصلا خوب نیستن. یا ضرب المثل:«از یه سوراخ دوبار گزیده شدن» یا یه همچین چیزی
گذشته هرکسی به نظرم شامل اطلاعات زیادی درباره شخص اون فرد میشه که در تصمیم گیری های حال یا حتی آینده اون فرد واقعاً تاثیرگذارن.
مثلاً فرد خلافکاری رو در نظر بگیرین که کار خلاف قانون رو گذاشته کنار، ولی چجوری می تونه تشخیص بده که دیگه نباید بره سراغ یه سری از کارا و جلوی اتفاقات بد آینده رو بگیره؟ براساس اطلاعاتی که از گذشتش داره!
به نظرم گذشته شامل مقدار زیادی از یادگیری ها میشه که برای حال و آینده مون کاملا لازمه.
یه مثال دیگه: آدمایی که آلزایمر دارن چه چیزی از گذشتشون با خودشون دارن؟ تو این مورد حتی خاطرات هم مهم هستن. به نظرم مهمترین قسمت زمان گذشتس. اگه تسلط خوبی رو گذشته مون داشته باشیم تصمیمای بهتری میتونیم بگیریم. یه چیزی مثل تحلیل و آنالیز رفتار اینترنت.
یه سوال که همین الان به ذهنم رسید: به نظرتون یه کودک یک ساله چیزی از مفهوم گذشته، حال و آینده رو متوجه میشه؟
یه سوال که همین الان به ذهنم رسید: به نظرتون یه کودک یک ساله چیزی از مفهوم گذشته، حال و آینده رو متوجه میشه؟
سوال خیلی عالییه!فکرکنم الان نظرتون رومتوجه شدم!
براساس تجربه ی شخصی بچه های کوچولو گذشته راتایک روز یک ساعت یاتنهایک دقیقه ی قبل میتونند درک کنندودرک عمیقی نیز نسبت به اینده وحال ندارند ولی به طور ناخوداگاه از حال لذت میبرند.ولی تجربه هایی مثل اینکه نباید لبشون روبه بخاری بذارندیا دستشون روتوی اب جوش کنندروبه عنوان تجربه پذیرفتند.
خیلی اتفاقی مقالهای ترجمه شده دیدم که موضوعش کمی مربوط است به این سوال: گذشته مهمتر است یا آینده؟(حال چون منشوری بود حذفش کردم )
خوندن این متن خیلی خسته کننده بود، به جاش دو تا نقل قول میکنم ازش:
“نتیجۀ نهایی ارزشزدایی نظاممند از گذشته وضعیتی از گیجی است که با وضعیت مبتلایان به بیماری آلزایمر کمشباهت نیست”
“میل مشتاقانۀ مدرنیتۀ کاپیتالیست به فراموشی است. میخواهد بهسوی ویژگیهای ایدئولوژیک و چیزهایی ناشناخته که قرار است بیایند کشیده شود، بهسوی حجابی روی تاریخها، روایتهای فرهنگی از گذشته، محصولات و دستاوردهایی که گذشتگان برای ما به جا گذاشتهاند، و هویتهای شکلگرفته در طول زمان.”
درک نکردم که نظام مدرنیته چجوری قصد از بین بردن گذشته رو داره. بیشتر این برداشت در من بوجود اومد که نظام مدرنیته در پی کم ارزش جلوه دادن سنتها و رسوم تاریخی، دینی هست.