یادم بده سخت نگیرم
اگه کسی این سوال رو بپرسه بهش چی میگی چ جوابی داری براش؟
اصلا باید سخت گرفت یا نه؟ مزایا و معایبش چیه؟
یادم بده سخت نگیرم
میگم «سخت نگیر، زندگی به مرور خودش بهت یاد میده!»
نمیدونم باید سخت گرفت یا نه. هر کی یه جور شادتره. یکی اگه سخت نگیره، زندگی بهش سخت میگذره و یکی وقتی سخت میگیره زندگی براش سخت میشه!
صرفا گویا روزی حافظ گفته:
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِی فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع
سخت میگردد جهان بر مردمانِ سختکوش
چه در بهترین و چه در بدترین حالت زندگی پیش میره و در جریانه حتی اگه ما نباشیم!
کلا فکر میکنم سخت گرفتن تاثیری نداره یا اگه داشته باشه در روان ماهس اونم نه خوب!
زندگی پره از باید ها و نباید ها
نباید بگیم چرا من فلان نیستم چرا بهمان و بیسار حتما نباید بهترین باشیم باید برای بهترین بودن تلاش کردن نه سخت گرفتن … سخت گرفتن از نظرم مثل این میمونه ک آب دریا رو بنوشیم و بگیم چرا آب شور بود!
راستش موافق آسان گیری هم نیستم…
این سخت گرفتن اسم باکلاسش مگه کمالگرایی نیست؟
یه دوستی دارم از اون کمالگراهاست! سر کارای کلاسی هم خیلی خودشو اذیت میکنه. هی بهش میگم سخت نگیر، کلی صغری و کبری (صغرا و کبرا؟!) براش چیدم ولی تهش چی شده؟ منم سخت گیر شدم!!
حالا روی پایاننامه دارم کار میکنم و سختگیری ول کنم نیست
خلاصه به عنوان یه آدم متکبر و مستکبر اومدم بگم که از من سوال نکنید کاری ازم ساخته نیست
پ.ن: سختگیر بودن اگه از یه حدی نگذره به نظرم خوبه!
خصوصاً اگه ادم بخواد یه کاری انجام بده. کیفیت براش مهم میشه. ولی تا یه حدی! نه خیلی افراطی.
نتیجه :افراطی بازی در آوُردن سبب یک بوووووم بزرگ در زندگی میشود!
«سخت نگیر» رو بستگی داره از کی بشنوی! یک مربی، یک پیرراه یا یک آدم با تجربه یا . . . ؟
من در یادگیری و کار تا حدی کمالگرا و سختگیر هستم، و کیفیت برام مهمه احتمالا تو موارد دیگه هم هستم.
اما
فهمیدم و دارم تمرین میکنم که کمیت هم مهمه، یعنی این که خروجی کافی و به موقع نداشته باشی اغلب بدتر از این هست که کامل نباشی. یعنی چرخ زندگی نمی چرخه.
پس کیفیت با بازدهی در زمان مناسب مهمه، این سختگیریهای زیاد رو تعدیل میکنه.
حالا برای این که از اونور بوم نیوفتیم هم ارزشها و معیارهایی باید داشته باشیم که تا حد امکان بهش مقید باشیم و عقبنشینی نکنیم.