یادگیری و اعتمادبه‌نفس دو عنصر متضاد در پیشرفت. انتخاب شما کدام است؟

فرض کنید به دنبال کار می‌گردید و همزمان در حال یادگیری هستید. روی منحنی یادگیری، در مواجهه با ندانسته‌ها، اعتماد به نفس شما پایین میاد. از طرفی برای پیشرفت در کار نیاز به یادگیری دارید و از طرف دیگه برای نمایش توانایی‌هاتون در مصاحبه‌ها و حتی در کار نیاز به نمایش اعتماد به نفس دارید و حتی برای اجرای کار نیاز به اعتماد به نفس دارید.
تجربه شخصیم به من نشون می‌ده که بسیاری از استادان دانشگاه اعتماد به نفس بسیار پایینی در اجرای پروژه‌ها دارند.

سوال اینجاست که در زمانی که به دنبال پیشرفت هستیم، کدام یک را انتخاب کنیم؟ یادگیری یا اعتماد به نفس؟

آیا جوامع نقشی در این انتخاب دارند؟ ممنون می‌شم از تجربیات قبلی خودتون در مورد این موضوع بگید.

2 پسندیده

اول از این شروع کنم، جواب از نظر خودم بله جوامع، فرهنگ اجتماعی و سطوح پایین‌تر فرهنگ نقش بسیار زیادی دارن. برای مثال در منحنی داونینگ کروگر که به اعتماد به نفس کاذب به نسبت دانسته‌ها برمیگرده، ژاپنیها به دلیل فرهنگ اجتماعی‌شون، استثنا هستن. اینکه اجتماع به ندانستن چطور نگاه میکنه دو اثر مهم داره:

  • روی واکنش شما به ندانستن تاثیر بالایی داره. میتونه باعث حس حقارت بشه یا اینکه به شکل فرصتی برای یادگیری و بهتر شدن!
  • روی دیدگاه بالادستی در کار (کارفرما، مدیر و …) یا دیدگاه مصاحبه‌کننده برای انتخاب، اثر مشابهی داره.

جامعه ما جدا از حرفهای بیرونی شیک، جامعه با ذهنیت تخریب‌گر برای دیگرانه. یعنی ندانستن دیگران رو فرصتی برای تحقیرشون می‌بینیم. به نظرم این دیدگاه در نسلهای ۶۰ به بعد به دلیل کنکور تقویت هم شده!

هدف یادگیری رو مشخص کن وگرنه ممکنه بیش از حد عمیق بشی در حالیکه فضای بیرون به دنبال عمق نیست، به دنبال جنبه عملیه. بخصوص اگر بیرون از فضای کار هستی، فرصت محدود داری که این انرژی مثبت رو حفظ کنی و بهتره به شکل موثر ازش استفاده کنی. من تجربه معکوسی داشتم و باعث شده در خیلی مصاحبه‌ها از نظر عملی کم بیارم در حالیکه از نظر عمق طرف کاملا قبول داشته که بیش از حد لازم توانایی دارم.
با هزینه کم و به شکلی موثر، وارد جنبه عملی یادگیری بشی بهتره، چالشهای جدی و واقعی رو اونجا می‌بینی که بیرون از کار نمیشه تجربه کرد. در ضمن با فضای کار هم ارتباط حفظ میشه و میتونی بسنجی که در چه حدی و در چه سطحی یادگیری لازمه.

بستگی به رشته داره ولی عموما درسته چون اساسا استاد دانشگاه قرار نیست مدیر پروژه باشه. یعنی مشکل استاد دانشگاه نیست به نظرم، مشکل اینه که داریم با دیدگاه تئوری جنبه عملی و مدیریتی رو از فرد میخوایم که منصفانه و معقول نیست. همانطور که مدیر پروژه در تحقیق و توسعه درست و حسابی شانس بالایی برای موفقیت نداره!

1 پسندیده

یک چیزی که به ذهنم رسید اینه که یک ویژگی افرادی که از شاخه به شاخه دیگه نمی‌پرن، این هست که اعتماد به نفس اون‌ها در کنار دانششون رشد می‌کنه.
اما یک مسأله‌ای که در دنیای جدید با ظهور GPTها به وجود اومده، اینه که به یک باره تعداد زیادی از افراد اخراج می‌شن و افراد چندکاره FullStack جایگزین می‌شن. جالبه که این اتفاق با عنوان (Bad programmers will be replaced) شناخته می‌شه. یعنی یک برنامه‌نویس که کار عمیق انجام می‌ده باید با یک FullStack جایگزین بشه.
احساس می‌کنم درک موقعیت موجود از اندازه ذهنم فراتر رفته. برای زنده موندن باید چه مسیری رو انتخاب کنیم؟ :grin:
زمانی Fullstack بودن کار سختی نبود. بعد از مدتی بخش‌های کار از هم کاملا تفکیک شد. و الان افرادی که در بخش تخصصی کار می‌کردند، دارن شغلشون رو مجدد از دست می‌دن.
احساس الانم اینه که از یادگیری بخش Frontend می‌ترسم. انگار می‌ترسم که اطلاعات Backend رو از دست بدم. یک عالمه اطلاعات تلنبار شده. انگار یه موتور سرچ مغزی قوی‌تر احتیاج دارم در این دنیای جدید.

ترسناک‌تر اینجاست که همین Fullstack بودن هم فقط برای مدت کوتاهی به درد می‌خوره. با ظهور غول‌های جدید GPT دیگه برنامه‌نویسی عملا حذف می‌شه.

1 پسندیده

این احساس به نظر من طبیعی و بسیار فراگیره. اقتصاد از این نظر به شدت تحت تاثیر قرار می‌گیره. جدا از نوع کار، چرخش پول به شدت به هم میریزه و حتی اونایی هم که در بازار کار خواهان دارن، به دلیل این نبود جرخش پول احتمالا به سختی میتونن کار گیر بیارن. در واقع آینده با هوش مصنوعی تقریبا همه اقتصاد رو ویران میکنه. جالبه که حتی در آمریکا هم اونقدر مسائل مختلف رو بولد کردن که این نکته بسیار کم مورد بحث قرار می‌گیره.

من هم خیلی نمیدونم در کل. خود من الان بیشتر در حال راه انداختن کسب و کار برای کاربرد هوش هستم. اینکه چقدر امکان پا گرفتن داره با ذهنیت و وضعیت ایران یک طرف، اینکه با فرآیند موجود چقدر بعدش بتونه بازار رو حفظ کنه خودش جای سئوال داره.

این درسته. من فکر میکنم که بهتر به این هم فکر کنی شاید برای مدتی بتونه کار خوبی از توی اون در بیاد: ایجاد مسیری برای اتصال آدمها و بیزنسهای کوچیک به مدلهای زبان. اگه مسیر به صرفه‌ای باشه، مثلا روی یه کامپیوتر یا سرور کوچیک را بیوفته، احتمالا مشتری خواهد داشت. البته این هم موقته ولی به هر حال با تغییرات باید پیش رفت.

1 پسندیده