برای سال تحویل، میخوایم مشابه پارسال، یه بیت شعر و یا یه شعر به پادپُرسیهای عزیز عیدی بدیم. اگه دوست داشتین در عیدیِ این نوروز و همین طور سالهای آینده، سهیم باشین؛ کافیه اینجا بگین اگه شما بودین چه بیتی رو میذاشتین؟
نوروز ۱۳۹۶
ای بلبل خوشنوا فغان کن عید است نوای عاشقان کن
چون سبزه ز خاک سر برآورد ترک دل و برگ بوستان کن
بالشت ز سنبل و سمن ساز وز برگ بنفشه سایبان کن
چون لاله ز سر کله بینداز سرخوش شو و دست در میان کن
بردار سفینهٔ غزل را وز هر ورقی گلی نشان کن
صد گوهر معنی ار توانی در گوش حریف نکتهدان کن
وان دم که رسی به شعر عطار در مجلس عاشقان روان کن
ما صوفی صفهٔ صفاییم بی خود ز خودیم و از خداییم
قسمتهایی از این شعر رو محمد اصفهانی خونده. آشنایی ام با این شعر از همین آهنگ شروع شد، قسمت من سخت کند و کودنمش رو هم خیلی دوست دارم و البته دلداری بعدش رو
عاشقم، اهل همین کوچه ی بن بست کناری
که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی
تو کجا؟ کوچه کجا؟ پنجره باز کجا؟
من کجا؟ عشق کجا؟ طاقت آغاز کجا؟
“فریدون مشیری”
آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ
چون یوسف اندر آمد مصر و شکر به رقص آ
ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر
ای شیر جوش در رو جان پدر به رقص آ
چوگان زلف دیدی چون گوی در رسیدی
از پا و سر بریدی بی پا و سر به رقص آ
تیغی به دست خونی آمد مرا که چونی
گفتم بیا که خیر است گفتا نه شر به رقص آ
از عشق تاجداران در چرخ او جو باران
آنجا قبا چه باشد ای خوش کمر به رقص آ
ای مست هست گشته برتو فنا نبشته
رقعه فنا رسیده بهر سفر به رقص آ
در دست جام باده آمد بتم پیاده
گر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ
پایان جنگ آمد آواز چنگ آمد
یوسف ز چاه آمد ای بی هنر به رقص آ
تا چند وعده باشد وین سر به سجده باشد
هجرم ببرده باشد دنگ و اثر به رقص آ
کی باشد آن زمانی گوید مرا فلانی
ک ای بیخبر فنا شو ای با خبر به رقص آ
طاووس ما در آید وان رنگ ها بر آید
با مرغ ان سراید بی پال و پر به رقص آ
کور وکران عالم دید از مسیح مرهم
گفته مسیح مریم ک ای کور و کر به رقص آ
مخدوم شمس دینست تبریز رشک چین است
اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ
من که تا حالا شعرِ خاصی به کسی هدیه ندادم،معمولا کتاب جناب حافظ را در لحظه ی تحویل سال باز می کنم و یک شعر ناب ایشان را با تعبیری من درآوردی!خدمت دوستان حاضر در جمع تقدیم می کنم،باشد که بختی بلند و نیکو داشته باشند.
البته یه دوستی دارم که همیشه این شعر(که تو کتاب ادبیات مان بود و از قدیم به یاد داره)ورد زبونشه و فکر می کنم بی مناسبت نیست:
سر سبزترین بهار تقدیم تو باد
آوای خوش هَزار تقدیم تو باد
گویند که لحظه ایست روییدن عشق
آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد
پ.ن:فکر می کنم این مطلب قدیمی است اما جالب بود و خواستم مشارکت کنم.