یه نوجوون چرا ممکنه خودکشی کنه؟
(تازه خبر خودکشی یک نوجوون رو شنیدم. )
در دوران راهنمایی، زمانی که گیتار و موسیقی قبح شدید اجتماعی داشت، یکی از دوستان دورم خودکشی کرد، صرفا به این خاطر که به موسیقی علاقه داشت و دنبالش رفته بود. فشار اجتماعی اونقدر شدید به فرد وارد شد که منجر به خودکشی شد. معمولا این میتونه یکی از بزرگترین فشارهایی باشه که به یک نوجوان وارد بشه چون تشنهی تجربیات پُرریسک هستن و ممکنه عواقب همین تجربیات منجر به تصمیم خطرناکی بشه.
خودکشی خودش یه معقوله ی بزرگه ولی خودکشی در نوجوون هارو من فقط در نبود حامی خوب و محکم میبینم که یه نوجوون حتی اگه مرتکب قتل هم شد به اون تکیه کنه و دلش قرص باشه که یکی باهاشه
بعضی نوجوون ها هم که متاسفانه از نظر ذهنی هنوز خیلی بچه ان و این باعث میشه وارد مسائلی بشن که برای رویارویی با مشکلاتش اماده نیستن و در اخر فکر کنند الان بدبخت ترین ادم روی زمین اند
اگر خانواده ها یه دلگرمی بزرگ برای نوجووناشون باشن این اتفاق خیلی کمتر میفته.
شاید عمده دلیل برای پایان دادن به موضوعی،نداشتن هیچ دلیل برای ادامه دادن اونه.
نکته جالبیه. یعنی انگار سوخت زیستی و ذهنی جایی به پایان میرسه.
فکر میکنم از یک لحاظ این اتفاق خیلی عمیقتر از فشار شدید هست، چون فشار شدید رو عموما میشه با کارهای ساده از ذهن فرد پاک کرد ولی نداشتن دلیل برای ادامه رو نمیشه به سادگی رفع کرد.
برای همین واقعا لازمه دست از پیش داوری و سرزنش افرادی که این تفکر رو دارند یا به این سرنوشت دچار شدند برداریم.