این که ما جوابی نداریم برای یک سوال، به معنای بی جواب بودن اون سوال نیست. سوالی بپرسید که جوابی نداشته باشه.
سوال چالشبرانگیزیه و ذهن رو درگیر میکنه! با اجازه تون منتقلش میکنم به کافه بازی، تا کمی راحت تر از چارچوب خارج شیم.
با الهام گرفتن (یا تقلب!) از این پاسخ، برای شروع و گرم شدن ذهنم، این سوال رو میپرسم:
اگه از شما بخوان سوال جدیدی بپرسین که جوابی نداشته باشه، چی میپرسین؟
اگه پاسخی براش دارین مطرح کنین، تا سوالم بسوزه و بگردیم دنبال سوال بهتر!
-
خارج از مرز انتهای فضا چه چیزی قرار داره؟
-
اگه فقط و فقط یک حق انتخاب داشته باشیم: پدرمون رو بیشتر دوست داریم یا مادرمون؟
-
اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟
این که جوابش معلوم، یه تخمی اول بوده که واسه مرغ نبوده
ژنتون رو، بدن شما به فارغ از طرز فکر و نگاه شما به زندگی تمایل به بقای ژنش داره که چیزی فراتر از خود شماست.
اینو دیگه نمیدونم حالا مگه فضا مرز و انتها داره ؟
من فکر میکنم همه سوالات جواب دارن
و همونطور خودتون گفتید ما بخاطر دانش کممون نمیتونیم به خیلی از سوالات جواب بدیم.
البته منم با این سوال پاسخ سوالتون رو میدم:
اینم از این، فک کنم تنها جواب موجود براش اینه که البته کل سوال رو زیرسوال میبره.
به هرحال فقط غیرممکن، غیرممکنه!
مسلما مرغ (یه جفت مرغ و خروس )
یک مطلق نام ببرید؟چیزی که در هیچ حالت و چهارچوبی تغییر نکنه. مطلق؟
خب اینم احتمالا جواب داره ولی ما نمیدونیم.به هر حال ما هنوز همه چهارچوب ها رو درک نکردیم که بخوایم ازشون حرف بزنیم
راحت بحث کنیم اینکه تمامی سوالات به دو قسم تقسیم میشوند. سوالاتی در خصوص ماده و طبیعت ، سوالاتی در خصوص مابعدالطبیعه.
سوالاتی مثل قبل از مهبانگ چه بوده؟ آخر کیهان کجاست؟ بعد از آخر کیهان چیست؟ در عمیقترین گودالهای اقیانوسی چه موجوداتی زندگی میکنند؟ و …
انسانها امیدوارند که با مشخصات علم (علم مدرنیسم) _ تجربه ، مشاهده و آزمایش _ بتوانیم به چنین سوالاتی جواب بدیم. امروز نمیدونیم ولی شاید فرداها بدانیم.
اما در خصوص سوالات مابعدالطبیعه علم و ابزارهای اون از کار میفته. سوالاتی در خصوص آفرینش هوشمند و خالق ، جهان پس مرگ ، عوالم چهارگانه ، روح ، قیامت ، برزخ ، بهشت ، جهنم و …
به هیچ وجه نمیشه برای این سوالات جواب علمی (مانند جوابهای فیزیکی ریاضی) ارائه کرد و براساس آن هست یا نیست هریک از این موارد رو رد کرد.
مثلا راسل _ که گفتارها و نوشتارهایش مورد استناد و استفاده اندیشمندان ضدآفرینش هوشمند قرار میگیره _ در مواجه شخصی با خالق خودش رو ندانمگرا میدونه. تمام گفتهها در خصوص رد آفرینش هوشمند (تکامل و نظرهای فلاسفه و …) رو قابل قبول نمیدونه در مقابل گفتههای الهیاتدانان مسیحی و یهودی رو هم در خصوص خالق قابل پذیرش نمیدونه در نتیجه به مسلک ندانستن وارد شد. نمیدانم و امیدی ندارم که روزی بدانم.
یا مثلا در مقابل دیدگاههای داوکینز در جهان غرب ، دیدگاههای فلاسفهای مثل ابن سینا ، ابن رشد (به نوعی شاگرد فلسفی ابن سینا) ، ملاصدرا و … وجود داره که با نگاه فلسفی و عقلی وجود ، ضرورت و لزوم خالق رو ثابت میکنند.
به عنوان مثال دیگه ابن سینا احتمال و وقوع علمی حیات دوباره پس از مرگ (حیات جسمانی) رو رد میکنه و آن را غیرممکن حتمی میدونه ولیکن چون به وجود خالق اعتقاد عقلی داره ، متن قرآن در این خصوص رو میپذیره و به معاد جسمانی ایمان داره.
در مقابل عالم طبیعت ، یک چنین عالم ماورا طبعیت داریم که پر از پیچیدگی ، ابهام و سوالاتی است که با مدلسازی ، آزمایش و فرمولبندی به جواب نمیرسیم و نهایتا میشه تا حدی از زوایای یک سوال رو با کمک عقل و فلسفه کشف کرد بدون اینکه مطلقا بر صحت و درستیش مطمئن باشیم.
مسلما مرغ (یه جفت مرغ و خروس )
شما از چه سطح تحصیلاتی برخوردار هستین؟
اون مرغ و خروس از کجا اومدهان؟
مقالهی کاملشو توی ویکیپدیا نوشتهام من لطفا چک کنین بعد اگه تونستین دلایلتون برای ردش رو بگین
این که جوابش معلوم، یه تخمی اول بوده که واسه مرغ نبوده
پاسخ Neil deGrasse Tyson خوشبختانه خوب به گوش همه رسیده
خارج از مرز انتهای فضا چه چیزی قرار داره؟
این سوال پاسخ داره و لطفا یه تاپیک جدا بزنین تا پاسخش رو براتون بنویسم
اگه فقط و فقط یک حق انتخاب داشته باشیم: پدرمون رو بیشتر دوست داریم یا مادرمون؟
این سوال بیپاسخ نیست هر کسی به هر حال یه پاسخی میده
این سوال بیشتر به رابطهی بین آدم با پدر و مادرش برمیگرده
توی خانوادهای که پدر الکلی و معتاده و دست بزن داره و مادر خرج خونه رو میده قطعا کسی مهری برای پدر نسبت به پدره نداره
و رفتار مادر هم مثل همین
اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟
اول تخم مرغ بوده به دلیلی که دوستمون بالاتر گفت
اینو دیگه نمیدونم حالا مگه فضا مرز و انتها داره ؟
بله فضا محدوده و مدام در حال گسترش از زمان انفجار بزرگ
اوایل که نظریهی مادهی تاریک داده شد فکر میکردیم گسترش ناشی از مهبانگ در نهایت متوقف میشه و کهکشانها و اجسام مجدد شروع به جذب هم میکنن و دنیا دوباره به نقطهی مهبانگ میرسه و مجدد منفجر میشه و این قضیه مدام تکرار میشه
ولی وقتی مسئلهی انرژی تاریک مطرح شد به این نتیجه رسیدیم که نیرویی در پس گیتی هست که مدام باعث گسترش گیتی میشه و این گسترش هیچوقت تموم نمیشه
همه اینها جواب دارند . لطفاً سوال بی جواب بپرسید؟
اینو نشنیده بودم ولی با توجه به مطالب که داخل کمپبل خونده بودم و یکسری مقالات دیگه این پاسخ زدم و بنظرم منطقی ترین حالت همینه
فکر کنم وقتی مرز واسه فضا تعیین میکنیم مثل شیشه میمونه که فضا حق نداره ازش بره بیرون
خب قطعا یه جایی هست که خالی از همه چیه و ماده داخلش گسترش پیدا میکنه دیگه
به شخصه گاهی اوقات این ایده قلقلکم میده که یه نیروی مطلق غیرماده داره خودش رو مادی میکنم و همه جهان بخشی از فرایند تبدیل این موجوده
آخ آخ آخ
سپاس به خاطر اشتراک این مطلب خوب. فکر میکنم چیزی که گفته شده شکل ساده شدهای از پاسخ تکامل به این بحث هست. در واقع خود سئوال در مبحث تکامل معنی خودش رو از دست میده. فرض سئوال اینه که از صفر باید یکی از این دو باشن تا بازی زندگی شروع بشه.
چه سئوالی بپرسیم که جوابی نداشته باشه؟ این کمی ابهام داره، منظور جوابی یکتا و بامعنی هست یا اساسا هیچ جوابی نداشته باشه.
نمونه سئوال بدون جواب مشخص: بهترین رنگ برای «انسان» چیه؟ این سئوال هم به انسان و هم به معنی «بهترین» بستگی داره. بنابراین عملا جوابهای اون قابل ارزیابی علمی نیست.
نمونه سئوال غیرقابل جواب دادن: یکی از مثالهایی که به ذهنم میرسه، پارادوکس دروغگو هست که میشه به این شکل بیان کرد:
من دروغگو هستم. آیا این حرفِ من درسته (حرف من راست هست)؟ این سئوال جواب نداره چون به تناقض منطقی منجر میشه. میتونین دو تا حالت ممکن رو بررسی کنین تا ببینین.
به زبان کمی فلسفی بخوام صحبت کنم، اینکه هر سئوالی جواب داره برای پدیدههای آبجکتیو و به شرط پرسش علمی قابل بررسی هست و نه هر پرسشی. اگر «پرسش از نظر علمی نادرست است» هم جز جواب محسوب بشه، میشه گفت که هر سئوال آبجکتیوی مستقل از پرسشگر و پاسخدهنده دارای جواب هست.
ولی در مورد پرسشهای سابجکتیو جواب لزوما یکتا و دارای ارزش علمی و قابل ارزیابی نیست. عقاید یک فرد در مورد دوستی، قابل بررسی و پرسش نیست مگر اینکه با پرسش مناسب به شکل آبجکتیو و ارزیابیپذیر دربیاد. مثلا «به نظرت دوستی خوبه یا بده؟» یک سئوال ارزیابیپذیر نیست. ولی مثلا « آیا دوستیی که برپایه نظرات تو شکل میگیره، به دو طرف منفعت میرسونه؟» (با داشتن نظرات و تعریف منفعت)، یک سئوال آبجکتیو و قابل ارزیابی هست.
این تا حدودی گسترشی از نظری هست که @Amirali گفت. البته کمی ریزهکاریهای قابل بحث باقی میمونه.
به طور خلاصه در مبحث فلسفه حداقل سه دسته سئوال هستن که ممکنه به درد این بحث بخورن:
- سئوالاتی وجود دارن که میدونیم جواب دارن ولی نمیدونیم جوابشون چیه. مثلا «خارج از مرز انتهای فضا چه چیزی قرار داره؟» (جواب به دلیل آبجکتیو بودن ممکن هست ولی تا جایی که میدونم فیزیک جوابی براش نداره)
- سئوالات وجود دارن که جوابش به فرد وابسته هست و اساسا میتونه هر چیزی جواب باشه. مثلا «پدرمون رو دوس داریم یا مادرمون رو؟»
- سئوالاتی میتونین با استفاده از منطق فلسفی بسازین که جوابی ندارن، مثلا پارادوکس دروغگو.
آیا پاسخ این سوال نه هست؟
-
الف) بله، پاسخ این سوال نه هست.
-
ب) نه، پاسخ این سوال نه نیست.
یک دروغگو میگه: من دارم دروغ میگم. آیا داره دروغ میگه؟
- الف) نه: پس دروغگو نیست. (یعنی با بخش دروغگو بودنش در تناقضه)
*ب) آره: پس داره حقیقت رو میگه. (یعنی با ادعاش در تناقضه)
منظورتون این مدل سواله؟
بله این تیپ سئوالات رو میشه از منطق ساخت و ریشه بسیار قدیمی داره. درسته ممکنه به نظر بیاهمیت بیاد ولی ضربههای سختی به پایههای منطق فلسفی و ریاضی زده.
من یک آدم دروغگو هستم اما نه در همه شرایط
یک دروغگو همیشه دروغ نمیگه و فقط جایی که لازمه از هنرش استفاده میکنه
من یک آدم دروغگو هستم اما نه در همه شرایط
دقت کنید که توی جمله گفته من دارم دروغ میگم. یعنی همین جملهی من دروغه.
اگه جمله دروغه که پس جمله دروغ نیست و راسته و ادعا دروغه.
برای تفسیر این جمله به نظرم اگه به جای دروغ و “غلط” و “درست” استفاده کنیم راحتتر میشه به جواب رسید.
دروغگو در همهی شرایط دروغ میگه در غیر این صورت یک انسانه و نیازی به اشاره کردن به این صفت توی جمله نیست.
توجه کنین که ما اجازه نداریم جمله رو دستکاری کنیم یا توی ادعاهاش دست ببریم.
درسته
با این حساب فکر میکنم این سوال اصلا سوال به حساب نمیاد
چون سوال باید هدف داشته باشه و پاسخ بهش نیازی رو برطرف کنه
در مورد پارادوکس دروغ اگر عزیزان بهتر سوالشون رو بپرسند و روی کامل بودن سوال دقت بیشتری کنند احتمالا پیشرفت بیشتری در موضوع انجام میشه.
مثلا میشه سوال کرد: چرا؟
(چرا) به تنهایی جواب خاصی رو میطلبه ؟
پارادوکس آرایشگر رو هم میشه روش فکر کرد ولی ایراد پارادوکس ها مجهولات هستش.
وقتی به کسی دروغگو اطلاق بشه میشه مقطعی باشه یا مطلق . اگر دروغگویی مقطعی باشه که باید موضوع صحبت مشخص بشه . ولی اگر دروغگویی مطلق باشه پس خود دروغگوی مطلق نمیتونه خودش رو دروغگو خطاب کنه چون این حرف یک حقیقت هست و اگر حقیقت رو بگه پس مطلقا دروغگو نیست.
سوال هدفمند سوالیه که پاسخ داشته باشه و موضوع تاپیک سوالیه که پاسخ نداشته باشه
نداشتن پاسخ در صورت وجود پارادوکس ممکنه چون هر سوال منطقی پاسخ منطقی داره