کار فروش در هر حرفه ای وجود دارد، و معمولا کسی در کارش موفق تر است که بتواند فروش مناسبی داشته باشد. یه فروشنده ی خوب چه خصوصیات اخلاقی و اخلاق کاری دارد؟ و چه خصوصیاتی ندارد؟
در ادامه ی موضوع چه طور میتونیم یه خرید خوب داشته باشیم؟
کار فروش در هر حرفه ای وجود دارد، و معمولا کسی در کارش موفق تر است که بتواند فروش مناسبی داشته باشد. یه فروشنده ی خوب چه خصوصیات اخلاقی و اخلاق کاری دارد؟ و چه خصوصیاتی ندارد؟
در ادامه ی موضوع چه طور میتونیم یه خرید خوب داشته باشیم؟
ي فروشنده خوب شخصيه كه
ویژگی فروشنده یا فروش خوب از دید من اینه که:
نیاز مشتری رو خوب ببینه و خوب بپرسه و خوب گوش بده، و تحلیل کنه
و براساس اون محصول رو معرفی کنه، با جزئیات مناسب
من به عنوان یک خریدار که تقریبا میدونه چی میخواد کمتر تحت تأثیر تبلیغات و ترفندهای رایجش قرار میگیرم و حتی طرد میشم، اما وقتی به نیاز و شعورم اهمیت بدن جذب میشم.
به نظر من فروشنده ای موفقه که بتونه به مشتری حس اعتماد و رضایت از خرید رو بده.
یادمه سایت شعبانعلی یا متمم (نمیدونم کدومش)، یه مقاله داشت که توش یه موسسه خارجی معرفی شدهبود. این موسسه هر جایگاه شغلی رو آنالیز کردهبود و یک استاندارد برای تواناییهای اون جایگاه فهرست کردهبود.
ولی نمیدونم چطور میتونم این مقاله رو پیدا کنم.
منتظر میمونیم یا خودمون میگردیم . . .
من کلمه فروش رو در متمم زدم لیست بلند بالایی اومد، ببینید کمکی میکنه!
استاندارد احتمالا توی این لیست نباشه. ولی پاسخ خوبی به سوال هست به نظر من.
یک استاندارد شغلی پیدا کردم. توش مبحث فروشنده هم داره.
فروشنده خوب شنونده خوبی هست در مرحله اول
مرحله دوم چشم های تیز بینی داره
فروشنده خوب شبیه افتاب پرست میتونه هزارتا رنگ عوض کنه
فروشنده خوب ادای ادم های صادق رو خوب در میاره ولی صادق نیست
فروشنده خوب بلده به خریدار چه جوری نگاه کنه
فروشنده خوب درک قوی از شرایط محیط داره
تموم صحبتهای Arezoo Emami درسته ولی این حقیقت ترسناک رو واضحتر میکنه که یه فروشنده خوب بودن با انسان خوب بودن در تضاد است و این مسئله رو وقتی وارد مغازهها میشی واضح میبینی. اینجاست که به نظر میاد در حیطه مسائل اقتصادی در دنیای امروز باید انسان خوب بودن رو فراموش کرد.
بیشتر توضیح بدید لطفاً !
نه اینکه اصلا فروشنده نباید صادق باشه، بیشتر منظورم اینه که خیلی وقت ها مجبوره کل واقعیت رو نگه
یه بخشش رو سانسور کنه یا واقعیت رو تحریف کنه
فرض کنید که شما یه کرم مربوط کننده برای فروش دارید، به 50 نفر هم فروختید قبل از این و 49 نفر به شدت راضی بودن ولی یک نفر که حتی سابقه منفی بافی پیش شما داره، بهتون میگه اصلا این کرم مناسب نیست
حالا یه نفر اومده از شما خرید کنه، صداقت یعنی باید بگید 98 درصد از مصرف کننده ها راضی بودن ولی شما به هیچ عنوان از این عدد استفاده نمیکنید و خیلی راحت میگید به هر کس فروختم کلی راضی بوده، شما اون ادم و این 2 درصد رو به زبون نمیارید.
یا اینکه وقتی یه دوست به شما میگه این کرم رو مادرش استفاده کرده و خیلی راضی بوده شما توی فروش به جای مادر دوستم که یکم دور تر میشه، میگید مادر خودم هم استفاده میکنه
این ها دروغ نیست ولی واقعیت هم نیست.
یا شما میخواید به من یه ملک رو بفرشید توی یه ساختمان 20 واحدی که شما 9 تا از همسایه ها میشناسید که ادم های خوبی هستن، قطعا نمیگید من 9 تا از همسایه ها رو میشناسم، میگید همه همسایه ها ادم های خوبی هستن
چرا اینقدر منفی؟ نمیتونم این حجم بد به این موضوع نگاه کنم
قضیه فقط اینکه که فروشنده واسه کسب درامد، باید تو شما نیازی رو ایجاد کنه که شاید واقعی نباشده> نقلقول
میدونید شاید به خاطر اینه که من چند تجربه خیلی بد از خرید داشتم که توی ذهنم مرتب تکرار میشه مثلا یه دفعه یه لباس بچگانه خریدم که فروشنده کلی تعریف کرد و من فقط چند روز استفاده کردم و به محض شستن پاره پاره شد باورتون میشه؟؟؟و چند تجربه مشابه
به نظرم این خودش یعنی فروشنده مورد نظر در کارش موفق نبوده (حالا یا به خاطر جهلش از موضوع یا به خاطر دغل بازی) چون در نهایت نتونسته شما رو به مشتری وفادار خودش تبدیل کنه.
روابط اجتماعی بالا ، آگاهی خوب نسبت به محصولی که میفروشه و اینکه سعی کنه به مشتری نشان بده در نقش یک مشاور برای خرید خوب ظاهر شده نه کسی که صرفا میخواد محصولی رو بفروشه و اینجوری رضایت مشتری رو جلب کنه نه فقط پول مشتری را.
فرض کنید جدا از مهارتها، میخوایم روی ویژگیهای شخصیتی (عادتهایی) رو که در آدم هست و باعث میشه، خوب جنس یا محصول خودش رو بفروشه، دقیق بشیم؛
دیدید بعضی آدم ها چقدر راحت(رایگان) دستاوردهاشون رو در اختیار دیگران قرار میدن، و بعضیها، حتی کمترین خدمت یا محصول رو به پول تبدیل میکنن، وگرنه ازش نمیگذرند؟ !
آیا بخشنده ها فروشنده های بدی هستند، یا بخیل(خسیس)ها قابلیت فروشنده خوب شدنشون بالاتره؟؟؟
چقدر این بخش از صحبتتون تامل برانگیزه !!! من با هر دو مدل آدمی که فرمودید برخورد داشتم و معمولا اولی همیشه بار اندوه فراوانی به دوش میکشه
و جواب دادن بهش اصلا ساده نیست. جوابش نه یه نه مطلق هست و نه یک بله ی مطلق .
فکر میکنم باید تو این موارد به این مثل رجوع کنیم : اندازه نگهدار که اندازه نکوست.
گاهی باید بخل ورزید تا ارزش داراییها از بین نره و گاهی هم برعکس.
در واقع این حد تعادل نگهداشتن یا اقتصادی رفتار کردن، آموختنی هست، اما قبل از اون، کدوم طرف طیف در فروش موفق تر هستند؟؟
ببینید یک بحث هم مطرحه که ممکنه پاسخ رو سخت کنه، و اون اینه که بعضی از فروشنده های موفق، مدتی یا همیشه مقداری بخشندگی یا خدمت رایگان دارند! یعنی این یک استراتژی هست برای جذب مشتری!
اینم بگم که منظور من از فروشنده، بیشتر کسی هست که از داراییها و تواناییها و مهارتهاش رو عرضه میکنه و به ازای این عرضه دریافت قابل توجه داره!
اینم خودش یک بحثه که: چه چیزی دریافت میکنه؟ فقط پول؟