شهرداری ها برای جمع آوری زباله ها مجبور به پرداخت هزینه های سنگین و اخذ مالیات از شهروندان هستند، این در حالی است که مشکل دپوی زباله ها را میتوان به آن اضافه نمود. حال این سوال در ذهن شکل می گیرد که آیا با تغییر نگرش به موضوع زباله ها نمی توان به عنوان یک منبع غنی برای کسب ثروت و کاهش هزینه ها در نظر گرفت، برای مثال شرکت هایی شکل بگیرند و خروجی مواد استفاده شده در منزل ورودی مواد اولیه شرکتهای آنها باشد، اینکار باعث می شود اولا درآمدی برای خانوارها باشد، ثانیا شهرداری ها به جای هزینه کردن درآمد کسب می کنند و زباله ها از درب منازل توسط شرکتها به عنوان مواد اولیه جمع آوری می شود، ثالثا مکانهای کمتری برای دپو زباله ها نیاز می شود و از لحاظ بهداشتی مناسبتر است.
فکر میکنم بهترین الگو در این زمینه المان باشه که علاوه بر بازیافت زباله های خوده کشورش داره زباله وارد میکنه و بازیافت میکنه ( البته این موضوع رو قبلا خوندنم و منبعش رو ندارم). یکی از مهمترین نکاتی که در این صنعت وجود داره اینکه قیمت پلاستیک تو المان خیلی زیاده
راستش این میتونه ایده جالبی باشه. اما یکی از معضلات مسأله مدیریت پسماند چند وجهی بودن اون هست و همین چندوجهی بودن تصمیم گیری در موردش رو نیازمند مطالعه های زیادی میکنه. چند وجه اون رو نام می برم:
رفتار تولیدکننده های زباله
حمل و نقل مربوط به جمع آوری زباله و مصرف سوخت و آلودگی های ناشی از اون
آلودگی های بهداشتی و تخریب های زیست محیطی ناشی از دپوی زباله ها (مثلا تهران 11 مرکز دپو زباله شهری داره)
انتشارات و اثرات زیست محیطی ناشی از رها کردن یا دفع غیربهداشتی اونها
یکی چالش های اصلی اینه که اجزای این سیستم بر هم دیگه تاثیر میذارن…
مثلا اینکه مکان یابی مراکز دپوی زباله در میزان مصرف سوخت حمل و نقل مربوط به اون موثره
یا اینکه مثلا بهتره زباله ها از کنار خیابون جمع بشه (curb-side) یا اینکه مردم زباله هاشون رو به مراکز بازیافت تحویل بدن، این مراکز کجاها باشند که این اتفاق بیشتر و راحت تر بیافته؟ اصلا باید بیافته یا نه؟
به همین خاطر باید کل سیستم در نقطه بهینه اش عمل کنه و زیربهینه سازی های سیستم (sub-optimization) دردی رو دوا نمیکنه و حتی ممکنه دردی رو هم به دردهای قبلی اضافه کنه.
نمونه ای از زیربهینه سازی اینه که از دستگاه زباله سوز استفاده کنیم، حجم زباله و انتشارات ناشی از لندفیل رو کم کنیم ولی ندونیم که زباله سوزمون چه انتشاراتی داره و بعضا انتشارات اون بدتر و زیانبار تر از انتشارات ناشی از هضم هوازی و بی هوازی ای باشه که در لندفیل ها اتفاق میافته.
احتمالا میدونید که مرکز فرآورش پسماند شهرداری تهران (آراد کوه-کهریزک) یه نیروگاه زباله سوز با توان 2 مگاوات داره.
البته آلمان زباله رو به صورت RDF یا Refuse Drived Fuel وارد میکنه. این سوخت حاصل از پسماندها رو در نیروگاه های زباله سوز و کوره های سیمان میشه استفاده کرد. ویژگی همچین سوختی اینه که درصد رطوبت کمی داشته باشه تا ارزش حرارتی بالاتری داشته باشه.
بنظر می رسه جامعه درست پرورش پیدا نکرده، چرا باید زباله بیش از حد تولید بشه، چرا این نوع بسته بندی،چرا زباله ها از درب منازل تفکیک و تحویل نشه، چرا چرخه تبدیل انرژی مواد تولیدی از همون اول تکمیل و ترسیم نمیشه، چرا یک نقشه راه برای زباله ها نداریم، و چرا نمی دانیم با زباله ها چکار بکنیم، واقعا زباله بلاست؟
از این زباله ها کجا ها میشه استفاده کرد؟ چه کسب و کارهایی میتونن بر اساس زباله ساماندهی بشن؟
من یک سری موارد به ذهنم میرسه که مینویسم
بازیافت مواد فلزی، پلاستیکی، ماغذی، شیشه ای
تولید کود از پس ماند های غذایی
استفاده به عنوان سوخت!
استفاده به عنوان ماده اولیه برای ساخت ابزار ها یا ادوات ! ( یه پارک دیدم همه چیزش با زباله ها درست شده بود )
استفاده از زیاله به عنوان غذای حیوانات!!( مثلا پرورش خوک )
تا جایی که من میدونم مواد بازیافت شده کمی محدودیت در استفاده دارن
مثلا نمیشه تو بطری شیشه ای که بازیافتی هست شیر ریخت!
یا نمیشه با پلاستیک بازیافتی پستونک تولید کرد