چرا گاهی جزوه خوانی بین دانشجوها جای کتابخوانی رو گرفته؟

در دوره کارشناسی به خصوص شاهد این قضیه بودم.
خودم چون اصولا باید چیزی که می خونم سر و ته داشته باشه به سختی می تونم با جزوه ارتباط برقرار کنم ولی دوستام که جزوه خوان های خوبی بودن خیلی اوقات نمره های بهتری می گرفتن. چون حجم مطالبی که باید می خوندن کمتر بود و می رسیدن که همه موضوعات رو بخونن و حتی مرور کنن و همین طور اکثرا سوالات طوری طراحی می شد که به طور مستقیم با محتویات داخل جزوه میشد بهشون جواب داد و مطالب اضافی کتاب حواس جزوه خوان ها رو پرت نمی کرد و فوری می تونستن متوجه بشن که پاسخ سوال، مربوط به کدوم قسمت از جزوه است!

به نظر شما خوندن جزوه ی یک درس می تونه به اندازه ی خوندن کتاب مرجع اون درس مفید باشه؟
یا فکر می کنین نیاز هست دانشجوها حتما کتاب مرجع رو بخونن؟

3 پسندیده

بستگی به هدف داره، اگه هدف نمره آوردن باشه معمولن جزوه خونی در اولویت قرار داره. اگه هدف یادگیری و تحلیل باشه خوندن کتاب های اصلی و مرجع و درگیر شدن با مطالب.

1 پسندیده

جزوه یعنی لقمه جویده شده در دهان دانشجو. طبیعی است که خیلی از دانشجوها جزوه را به کتاب ترجیح بدن چون با صرف زمان کمتر نتیجه بهتری می‌گیرند.

خیر. به نظرم حتی کتاب درسی هم کافی نیست چه برسد به جزوه. ما بارها کتاب‌های مکانیک کوانتومی مختلفی را خوانده‌ایم که ادعا می‌کنند اسپین یک خاصیت مغناطیسی است. دانشجوی حرف گوش کن هم این را می‌خواند و می‌رود امتحانش را با نمره بالا می گذراند.

اما یک دانشجو (جوینده دانش) ممکن است بپرسد که اگر اسپین یک خاصیت مغناطیسی است، پس چرا فوتون که سه حالت اسپینی دارد در میدان مغناطیسی به سه تکه تجزیه نمی‌شود؟ چنین دانشجویی باید علاوه بر کتاب درسی مقاله‌ها را هم بخواند.

در کل به نظرم به هدف دانشجو بستگی دارد که چه قدر به خودش سخت بگیرد. اغلب دانشجوها برای گرفتن مدرک به دانشگاه می‌‌آیند و اتفاقا سیستم آموزشی هم برای همین دانشجویان طراحی شده است. به همین خاطر حتی در بهترین دانشگاه‌های جهان کتاب درسی و جزوه بسیار محبوب هستند.

2 پسندیده

متوجه نمیشم :thinking: تو مدرسه معمولا یادداشتامون رو هم گوشه کتاب مینویسیم و اخر سال حتما کتابامون رو میخونیم و تازه کتابای کمک درسی هم میخونیم. همه مطمئنیم سوالای امتحان از تو کتاب هست.

تجربه
دوران لیسانس برای من خوندن کتاب های درسی فیزیک خیلی سخت بود و نمی تونستم مدت طولانی به خوندن ادامه بدم به دلیل ترجمه بد. گاهی خودم کتاب اصلی انگلیسی رو می خوندم و می فهمیدم که مترجم یه جمله هایی رو اصلا نفهمیده و روی هوا ترجمه کرده!
از طرف دیگه، یکی دو تا استاد اینقدر خوب مسائل رو حلاجی می کردن و خودم جزوه می نوشتم، که اون جزوه ها خیلی قابل فهم تر و روان تر از کتاب بود.

مشکل
یک مشکل توی ترم های تحصیلی اینه که معمولا وقت کافی برای فهمیدن و هضم کردن مطالب، مسئله حل کردن به اندازه کافی و کسب مهارت حل مسائل در زمان محدود، همه این ها با هم نیست.

خیلی وقت ها دانشجوها دیر شروع به خوندن می کنن و برای اینکه اون مهارت آخری که برای قبول شدن در امتحان لازمه رو در زمان کوتاهی بدست بیارن، باید مرحله اول که فهمیدن و هضم مطالب هست رو سریعتر رد کنن و برای این منظور جزوه ای که خوب باشه، بهتر از کتابه، ضمن اینکه استاد هم معمولا خلاصه ای از کتاب رو می گه.

به نظر من خوندن کتاب بخصوص زبان اصلی یا ترجمه خوب، برای کسی که واقعا بخواد یاد بگیره لازمه چون کتاب درسی (خوب) رو معمولا کسی می نویسه که به موضوع کاملا مسلطه، برای مطالب رفرنس هایی داره و حتی ضمیمه هایی برای جزئیات بیشتر در جاهایی که جزئیات حذف شده، توی کتاب مثال های حل شده هست، و موضوعات به اندازه کافی بسط داده شده اند. در حالی که پوشش دادن همه این موارد توسط استاد توی کلاس معمولا عملی نیست و در بهترین حالت، جزوه درس فقط چکیده ای از همه اینهاست.

1 پسندیده

با احترام به همه نظرات ولی به نظرم باید به سطحی از پختگی رسیده باشیم تا تفاوت کتب مرجع رو بفهمیم و نیاز به پیدا کردن مبداء یک ایده(نظریه) تا بتونیم بهترین دید رو از موضوع داشته باشیم اون موقع کتاب و مقاله بیشترین فایده رو داره.

ولی تا قبل از اون برای اینکه یک حد پایه از اطلاعات رو داشته باشیم جزوات بهترین گزینه ها هستن.

یه جورایی فکر می کنم زمانی که بخوای تو موضوعی عمیق بشیم کتاب بهترین گزینه هست.