کتابه تقریبا 500 صفحه … البته کسری از ثانیه با ابزارهای کنونی کمی دور از ذهنه اما خب در نیم ساعت هم بشه خوبه …
من قبلا خیلی صبور بودم در خوندن اما اگه کتابی دستم باشه که محتویاتش به شدت مجذوبم نکنه و شدت جذبش پایین باشه اما واقعا بخوام که تمومش کنم، خیلی طول می کشه تا تموم بشه (حتی ممکنه توی مقدمه بمونم )
یه سری راه ها هست مثلا کتاب رو تصویری کنیم مشکلش اینه که هزینه زیادی می طلبه ضمن این که قدرت انتزاعی مغز هم می پره کم کم …
ایده : طراحی یه تراشه که بکاریم توی مغزمون بهش اطلاعات تزریق کنیم . البته اینم در نظر بگیریم که ممکنه پردازشش برای مغز کنونی ما سخت باشه …
صد سال دیگه شاید
فکر نکنم ایده فانتزی ای باشه ها. یه روزی هم ریچارد فاینمن می گفت که : تردیدی وجود ندارد که در نوک یک سوزن آنقدر جا هست که بتوان تمام دایرة المعارف بریتانیکا را جا داد.
با این حجم عظیم اطلاعات اگه ناتوان از پردازشش باشیم، میخوایم چیکار کنیم؟
من در این زمینه تخصصی ندارم اما فکر میکنم توان پردازش مغز ما در زمینه مسائل شناختی و ادراکی بالاست ولی در زمینه پردازش اعداد و ارقام و محاسبات محدودیت زیادی داره. و به نظرم وجه تمایز انسان و کامپیوتر در توانایی اونها در پردازش این دو نوع داده هست.
این حرفت کاملا درست و منطقیه.
اما منظورم این نبود که اطلاعات عددی و رقمی بهش بدیما. در حد مثلا هفته ای یکی دوتا کتاب باشه من خیلی خوشحال میشم اینطوری …
مکانیزم ثبت شدن اطلاعات در مغز به چه شکلی هست؟ اصلا کجا میره ؟ وقتی دریچه ی چشم روی خطوط کتاب باز می شه این اطلاعات کجا پردازش میشه و تو خونه حافظه ما می شینه؟ خونه حافظه ما با سیستم صفر و یک کامپیوترها چه فرقی داره؟ به چه شکل دیگه میشه تحریکش کرد که اطلاعاتی که می خوایم رو تو خودش ذخیره کنه (یعنی راهی جز چشم یا گوش)؟
یه آزمایش جالبی در دانشگاه واشنگتن انجام شده به این صورت که: دو داوطلب رو در فاصله 800 متری از هم قرار دادن و داوطلب اول تصویری از یه چیز مشخصی می بینه. در مقابل شرکت کننده دوم هم یه مانیتور گذاشتن و به مغزش حسگرهایی وصل هست. چند سری سوال روی مانیتور مقابل داوطلب دوم وجود داره که یکیش رو انتخاب می کنه و به داوطلب اول فرستاده میشه و اگر سوال مطابق با تصویری بود که داوطلب اول دیده بود، داوطلب اول با پاسخ بله یا خیر (به صورت سیگنال) جواب میده (یه چیزی مثل مسابقه بیست سوالی فکر کنم) و چندین بار این عمل پرسیدن تکرار میشه تا داوطلب دوم به جواب برسه و طی این آزمایش تونستن ارتباطی بین دو مغز ایجاد کنن.
خب وقتی همچین موردی از اثر گذاری بیرونی روی مغز وجود داره به نظرم دور از ذهن نباشه که روزی بشه اطلاعاتی رو وارد مغز افراد کرد.
TMS هم ابزاری هست که باهاش میشه مغز رو کنترل کرد. البته اعمال مربوط به بخشهای سطحی مغز . میشه روی تصمیم گیری فرد مثلا اثر گذاشت .
اما برای افراد معلول جسمی تراشه هایی میذارن توی مغزشون که با اونا می تونند خارج از بدنشون یه سیستمی(مثلا یه دست الکترونیک رو کنترل کنند که بهشون غذا بده)
چنین تراشه ای منظورم بود. ولی خوب برعکسش یعنی از بیرون انتقال اطلاعات به داخل داشته باشیم
این ایده امروزه داره روش کار میشه. به بیان ساده تر ایا میشه ارتباطی مستقیم و غیرحسی با سیستم عصبی برقرار کرد. الان دارن این کار رو با چیپ ها بخصوصی انجام میدن.
در مورد توانائی پردازش مغز باید بگم که مقایسه اش با کامپیوتر تا حدی بی معنیه چون سیستمی که دارن کاملا متفاوته. سیستم کامپیوتر سیستم حافظه استاتیک (بیتی) هست ولی مغز از طریق دینامیک اطلاعات رو ذخیره و پردازش میکنه. این تفاوت هم تاحدی باعث مشکل توی ایده ارتباط کامپیوتری با مغز شده. تا اونجا که میدون ای.بی.ام جدیدا چیپ هائی ساخته که تا حد زیادی مثل نورون ها رفتار میکنن و به این ایده خیلی کمک میکنه.