به نظر من انسان زمینی شد تا به کمال برسد، و برایش عقل و آگاهی داده شد تا مسئولیت بپذیرد تمایز انسان با سایر حیوانات این است که مسئولیت پذیر است چون آگاهی دارد و درک میکند و الا مانند سایر حیوانات میتوانست با طبعیت خویش زندگی کند حال آنکه انسان با اندیشه اش زیست میکند، پس باید ازدواج کند و رفع غرایز را نیز از طریق صحیح و درست آن انجام دهد اگر زندگی انسان ها هم مانند حیوانات دارای یک تعهد و پیمان هایی نمیبود مانند جهان حیوانات هر جفت با جفت دیگر رفع غرایز مینمود بدون کدام مسئولیت پذیری این خیلی وحشت ناک بود، حالا چرا باید مسولیت پذیری ؟ آیا انسان نمیتواند بدون این مسئولیت پذیری زندگی کند؟
وقتی انسان آفریده شد با حس و عقل که بوسیله این دو ادراک کرده میتواند وقتی ادراک میتواند یعنی مسئولیت پذیر است اگر درک کرده نمیتوانست هیچ مسئولیتی متوجه او نبود، در جهان حیوانات هر قدرتمندی زیر دست خودش را میدرد و از گوشت آن تغذیه میکند بدون اینکه هیچ مسئولیتی بدوش بگیرد و هیچ کسی هم از او سوالی نمیکند که چرا این کار را میکند، و همچنان از از یک فرد دیوانه کسی سوال نمیکند چرا اشتباه میکند چون فرد دیوانه از آگاهی عقلانی برخوردار نیست که بداند و مسئولیت پذیر باشد پس در نتیجه میتوان گفت که آگاهی و ادراک عقلی است که مسئولیت میآورد و ازدواج یعنی مسئولیت در برابر یک همنوع و تعهد و پیمانی که در هر شرایطی کنار هم هستیم و از همدیگر مواظبت میکنیم منحیث یک موجود آگاه و عقلانی.
سلام به همه ی دوستان پادپرسی عزیز
قبل از اینکه نظرم رو در این مورد بنویسم ،دوست دارم بدونم کسی اینجا کتاب تئوری انتخاب از ویلیام گلاسر رو مطالعه کرده؟
میدونید به نظرم برای اینکه هدف پادپرس رو دنبال کنیم و بحثهامون از شکل عمومی به سمت گفتگوهای تخصصی تر و عمیق تر پیش بره، شاید لازم باشه یه قدم به عقب برگردیم و در مورد هر سوالی یه مفهوم بنیادی تر رو دنبال کنیم تا جهت خاصی رو بشه دنبال کرد و در آخر تا حدی امکان جمع بندی وجود داشته باشه. در مورد کمپین نه به ازدواج ،بحث بنیادی تر مساله ی انتخاب هست. کتاب تئوری انتخاب یکی از بهترین کتابها در این زمینه هست که یه قدم به عقب برمیگرده و ساختار انگیزه ها و انتخابهای ما رو بر اساس نیازهای اساسی مون بررسی میکنه.
قبل و بعد تفاوت داره
دو نفر که ازدواج می کنند وقتی این ازدواج و رسمی می کنند خب اجتماع یکسری خوبی هایی برای این دو نفر در نظر میگیره
مثلا حقوق بیشتر
یا یک جور نگاه مثبت داشتن
خانواده ها بهتر برخورد می کنند
ازدواج کردن معنا و مفهوم داره اون چیزی که دیگه معنا و مفهوم نداره نظام خویشاوندی هست
طرف حال و حوصله خانواده خودشم نداره تازه ازدواج می کنه باید با خانواده همسرش هم سر و کله بزنه
الان دیگه ازدواج فقط شامل مرد و زن و فرزند میشه. بقیه غریبه هستند و خارج از محدوده ازدواج
من که ازدواج نمیکنم چون از تنهایی خودم بیشتر لذت میبرم!
فکر میکنم ازدواج مفهومش یعنی تعهد . در روابط دیگه اینگونه تعهد که همراه محبت با جنبه های اخلاقی و قانونی قابل پیگیری و احقاق حق در صورت بروز اختلاف باشه سراغ ندارم. کمپین نه به ازدواج بی معنی است چون کسی ما را به ازدواج مجبور نکرده.
من خود ازدواج و راحت بودن و اولویت داشتن محبت رو اصل میدونم.
اون حمایت قانونی برای محکم کاری هست مگر نه ازدواجی که بخاطر ترس از قانون بنا شه یا تداوم پیدا کنه ارزشی نداره.محظورات قانونی هم یکجور قوانین انسانی هست مثلا نوشتن دو برگه توسط دو خانواده اصلی یا وجود چند شاهد و آگاهی پسر و دختر از تعهد اخلاقی کفایت میکنه. قانون ولی برای یکسری محدودیت ها و مزایا اینها رو رسمی میکنه (مثلا دادن یارانه و حقوق بیشتر به متاهل ها و روشن شدن اطلاعات هویتی فرزندان و اینکه مرد اگر همسر دیگری گرفت معلوم شه قبلا همسر داشته و…).