همه ما می دونیم و کاملا لمس می کنیم که در اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خوبی نیستیم. مردم خشمگین تر شده اند و حوصله همه خیلی کم شده. به علاوه خیلی ها دیگه حال و حوصله انجام خیلی کارها رو ندارند.
من تمام تلاشم رو می کنم که غمگین نباشم. روزم رو بسازم و با دیگران بهتر رفتار کنم هر چند خودم هم صبر و حوصله ام کم شده. از 3 ماه پیش خودمو تکونی دادم، پرونده های بازم رو بستم و سعی کردم حال خوب رو به خودم برگردونم.
دارم تلاش میکنم قوی تر باشم. استارتاپم رو راه بندازم و به آینده خوشبین باشم. البته جوانب احتیاط رو با توجه به شرایط می سنجم.
شما چطورین؟ اوضاع مملکت باعث شده از رویاهاتون دست بکشید؟ حال دلتون خوبه؟
خیر
نمودار زندگی سینوسیه و بالا و پایین داره.
غم و خوشی داره. خوبی و بدی داره.
رفاه و سختی داره.
البته زندگی نرمال این شکلیه.
ممکنه بگید کسی که میلیاردره مشکلی نداره.
اتفاقا مشکلات بزرگتری داره. همه مشکلات پول نیست. اولین مشکل پوله. بعد از اون تازه مراحل بعدی نیاز رو باید مرتفع کنیم که به مراتب سخت تر هست.
لذا آرزوهام رو در هر شرایطی نگه میدارم چون میدونم این شرایط نیست که آرزوی من رو میسازه. خودم هستم که توی هر شرایطی میسازمش.
ممنون که حالم رو به این قشنگی پرسیدی و حس امیدِ درونم رو قلقلک کردی. بله، ملالی نیست و حال دلم عالی بود، با دیدن این موضوع عالیتر هم شد.
در این اوضاع روزگار، بیشتر از قبل کانالهای خبری رو بستم. گذاشتم تا بیخبر بمونم، نه برای بی اهمیتی اتفاقای دور و برم، برای اینکه هدف و رویایی دارم و مطمئنم رسیدن به این رویا معادل خیلی اتفاقای خوب در همین دور و بر خواهد بود. کاری که ازم برمیاد همینه که روی نقش و مسئولیت خودم تمرکز کنم. و تلاشم اینه که این کار رو به بهترین نحو پیش ببرم.
البته که هر چقد هم کانالهای خبری رو ببندم، باز هم تو همین جامعه در حال زندگی کردنم و سیگنالای خستهکننده از گوشه و کنار میاد. برای همین بیشتر از قبل روی برنامههایی برای شاد بودن تمرکز کردم. تو این برنامه، اولویتم کاتالیزورهای امید و شادی هستن، کسانی مثل شما که با وجود شرایط اجتماعی-اقتصادی نامناسب، دست از امید برنداشتن.
خوب به طور شخصی اینکه کلا حال روبراهی ندارم یا آرزوهای بزرگم از بین رفته، مختص این روزها نیست. البته میبینم که در این روزها همون عواملی که حال من رو بد کردن یا آرزوهای من رو از من گرفتن، مثل ویروس در جامعه سرازیر شدن و همین بلا رو سر بقیه هم آوردن.
به طور کلی عالی نیستم ولی بهتر از گذشته هستم. کمتر اتفاقی میتونه بهم شوک وارد کنه و این روزها رو هم خیلی شوک آور نمیبینم. چیزی که آزارم میده، رنج انسانهایی که ارزشمند هستن و تلاش وسیعی که انسانهای بیارزش برای تشدید و تداوم این وضعیت به خرج میدن.
متاسفانه هم به خاطر تیپ ذهنی و هم به خاطر وظیفه مدیریتی (معتقدم که به عنوان مدیر اینجا باید بدون وضعیت بیرون چه جوریه و پادپرسیها در چه جامعه بیرونی زندگی میکنن) نمیتونم از خبرها دور باشم ولی خوشبختانه توان تحلیل خوبی دارم که کمک میکنه واقعیت رو در لابلای انبوه جنجالهای خبری تا حد خوبی تشخیص بدم.
من فکر میکنم بیشتر آدمها از آینده قطع امید کردن. انگار مشغول بستن کولهبار هستن و منتظر یک جرقه که اتفاقی رخ بده و همه فرار کنن.
توی آینده جمعهای قوی (چه کوچک چه بزرگ) شانس بالایی برای تاثیرگذاری مثبت اجتماعی دارن. امیدوارم بتونیم همه با هم در این مسیر سخت و پرآشوب تاثیر مثبت داشته باشیم. البته به شرطی که به تعامل موثر و مفیدی برای کارایی بهتر برسیم و به هدفهای معقول و جمعیمون وفادار باشیم. من هم به آینده با این دیدگاه خوشبینم!
من خیلی از آدم هایی رو کنارم دیدم که بار بستن و رفتن تو این چهار سال اخیر.
خودم تا پارسال بشدت ودیوانه وار سعی بر رفتن داشتم که برم اما از تابستون امسال نمیدونم چرا و برای چی جرقه تو ذهنم این بود که بمونم و باید بمونم و کمک کنم.حتی اگر هیچ کمکی هم نکنم باید بمونم.
انگیزه ارشد خوندن تو ذهنم رشد کرد و تصمیم قطعی گرفتم که درس بخونم.هرچند خیلی ها شروع کردن به سرزنش کردن.ولی من نظرم رو ترجیح میدادم که ادامه بدم.
میدیدم که افرادی هستند که هم از نظر تحصیلاتی و هم از نظر شغلی از من بالاتر هستند اما ترجیح به موندن دارند.و چیزی که بیشتر به من انگیزه داد خیلی از افراد موفق و نیمه موفق رو میدیدم که از فرنگ برگشته و برای کشور در این اوضاع که بهشون احتیاج هستش کاری انجام میدن.
هدفم مشخص شد و ادامه دادن مسیر رو پیش گرفتم و سعی کردم که تا به حال موفق باشم و خسته وناامید نشم از مسیری که بهش وارد شدم.
امیدوارم حال هممون از اینی که هست خوب تر بشه.
آرزوهای بزرگ من محصول این جامعه نبوده که به خاطر اوضاع این روزهایش از بین برود و یا کمرنگ شود . همیشه به انسان بودنم افتخار می کنم به جهان بزرگی که پا در آن گذاشته ام و با زیبایی های فراوانش سرشار از لذتم می کند . به جهان بزرگتری که درون من است و هر لحظه فکر کردن به آن شگفت زده ام می کند .
آرزوهای من حاصل ذهن من است و با شاد نگاه داشتن ذهنم بستر مناسب پروراندن آن ها را فراهم می کنم . هیچ جامعه و هیچ انسان و هیچ سخنی نمی تواند آرزوهایم را از من بگیرد.
تعبیر خیلی خوبی بود
دقیقا فکر می کنم بزرگترین مشکل ما این روزها از دست دادن امیده نه پول! با یک بازی بزرگ به راحتی آدم ها رو در سطح ناتوانی در تامین نیازهای اولیه نگهداری می کنند تا نتونند به چیزهای بزرگتر فکر کنند.
کاش همگی مون همین طوری بودیم. سعی می کردیم وظیفه و مسئولیت خودمون رو به عنوان یک رئیس، یک کارمند، یک مادر و یا هر نقش دیگه ای که داریم به بهترین نحو انجام بدیم!! فکر میکنم همه اگر این جور بودند نیازی به بستن همه کانال های خبری و چشم بستن رو اتفاقای دور و برمون نبود.
دقیقا همه آدم ها انگار فقط دارن روزگار می گذرونند و منتظر یه معجزه اند. هر چند که پول مهم ترین چیز نیست اما این روزها مشکلات معیشتی و سخت شدن روزانه زندگی حال همه رو بدجور گرفته. حس میکنم مردم احساس تنهایی می کنند و واقعا مسئولان درک نمی کنند مردم تو چه حال و اوضاعی هستند. این رو از حرف ها و بازخوردهاشون میشه فهمید که فقط می دونند مردم تو سختی اند اما واقعا نمی دونن مشکل مردم چیه و مردم از چی دارند حرف می زنند.