آیا سنجش دانشجو لازمه؟

چرا اصلا دانشجوها باید سنجیده بشن؟ شاید یه دلیلش این باشه که همه دنیا دارن این کار رو انجام میدن. اما آیا این دلیل کافیه؟ آیا دلیلش ایجاد رقابت بین دانشجوهاست؟ آیا خروجی این رقابت مثبته؟

5 پسندیده

مطمئن نیستم که این درست باشه. تا اونجائی که شنیدم سیستم نمره توی جائی مثل آمریکا به این سفت و سختی نیست. بیشتر با A,B,… ارزیابی میکنن که تا حدی معقولتره. این که دانشجو ارزیابی بشه یا نه سئوال متفاوتی از اینکه چه جور باید ارزیابی بشه. بسته به هدفی که برای درس هست یا بسته به سطح جوابش متفاوته. مثلا برای سطح ارشد و دکترا به نظرم ارزیابی کار درستی نیست و بیشتر باید با انجام فعالیتها متفاوت کلاسی باید مطئمن شد که دانشجو دیدی از درس به دست آورده. این مشکل با فلسفه ارزیابی من خودم توی درس دادنم داشتم و از اون طرف هیچ وقت برای ارزیابی دانشجوئی که میخواسته پروژه برداره به نمره درس نگاه نکردم. [quote=“Ali_Shakeri, post:1, topic:2386, full:true”]
آیا دلیلش ایجاد رقابت بین دانشجوهاست؟
[/quote]

رقابت توی فلسفه تدریس کاملا بی معنیه. هدف یادگیریه. ولی این احساس رقابت توی روش نمره و معدل بین دانشجوها به وجود میاد. خروجی این رقابت وقتی که سیستم نقص داشته باشه به مسائل منفی زیادی منجر میشه: تقلب-التماس به استاد و … .

6 پسندیده

درسته که به این سفت و سختی نیست اما هنوز هم ذهن منو درگیر می‌کنه. مثلا شما دانشگاه MIT رو در نظر بگیرید. تو خیلی از درس‌هایی که من دیدم سنجش‌های عجیب و غریبی وجود داره. مثلا تو درس مکانیک آماری ۳۰ درصد نمره حل تمرینه، ۳۰ درصد میان ترم و ۴۰ درصد پایان ترم.
سوال من اینه: آیا حتی در دانشگاه MIT پیش فرض استاد اینه که دانشجو می‌خواد بپیچونه و استاد با قرار دادن نمره تمرین و میان‌ترم قصد داره دانشجو رو به راه راست هدایت کنه؟ آیا این روش‌های ارزیابی دست دانشجو رو برای دانش جوییدن نمی‌بندن؟

2 پسندیده

بله، سنجش چیزی هست که به ما اطلاعاتی میده از مکان کنونی در زمان کنونی. و اگه بخوایم مسیری طی کنیم، حتی یه مسیر کوچک، لازمه.

یه جورایی سنجش همین اندازه گیری فیزیک پیشه هاس :wink:

حتی کسانی که دانشگاه نمیرن و خودشون شروع میکنن مسیر یادگیری رو طی کردن، هم برای خودشون سنجه هایی میذارن و جهت و سرعت حرکتشون رو میسنجن.

ولی اینکه استاد دانشگاه تصمیم میگیره دانشجو رو بسنجه، دلیلش فکر کنم این نیست که فکر میکنه دانشجو میخواد بپیچونه، صرفا استاد فکر میکنه دانشجویی که اومده دانشگاه یعنی انتخاب کرده با چارچوب بیرونی حرکت خودش رو منظم کنه به جا اینکه از انگیزه ی درونی خودش کمک بگیره. و یه جورایی استاد دنبال راهی هست که وظیفه ش رو به درستی انجام بده.

در واقع دانشجو وقتی میاد دانشگاه مدیریت حرکتش رو به سیستم دانشگاه میسپره و تمرکزش رو میذاره رو حرکت در این سیستم. تا سرعت فرایند یادگیریش رو بیشتر کنه.

3 پسندیده

این اطلاعات به چه دردی می‌خورن؟ بعد از این همه ارزیابی شدن دانشجو چی به دست میاره؟ استاد چی به دست میاره؟

این یک انتحاب نیست بلکه اجباره. دانشجو مجبوره بیاد دانشگاه چون فکر می‌کنه دانشگاه محیط مناسبی فراهم می‌کنه که دانشجو بتونه با آرامش جست‌وجو و تحقیق کنه. اما محیط دانشگاه در واقع خواسته‌های خودش رو به دانشجو تحمیل می‌کنه و دانشجو چاره‌ای جز پذیرفتن نداره. بعد از این که دانشجو بعد ار چندین سال به این سیستم عادت کرد خودش میشه جزوی از سیستم و همین روند رو برای نسل بعدی خودش هم تکرار می‌کنه.

در این صورت خروجی این سیستم آدم‌های شبیه به همه. دانشگاه تبدیل میشه به یه کارخانه آدم سازی. هر کسی از روی نوار نقاله بیافته حذف میشه.

2 پسندیده

برحسب اطلاعات ناقص خودم دارم این رو میگم: مفهوم حل تمرین و امتحان توی ایران خیلی متفاوته با امریکا. نکته: وقتی درسی رو دارید بویژه درسهای پایه، شما دانش آموزید نه دانشجو. یعنی قراره در حدی معقول پایه ها رو یاد بگیرید. اگر که ارزیابی واقعا برای این باشه که از این حد معقول اطمینان حاصل بشه، نه فقط راه اموختن رو نمی بنده بلکه هموار میکنه. این ارزیابی درست نیاز به زمان و انرژی کافی داره که تو جامعه ما اصلا این مسئله رعایت نمیشه.
نکته عجیب برای خود من این بوده که استادا انگار توی ارزیابی میخوان مچ دانشجو رو بگیرن. یعنی سئوالهائی میدن که خیلی خاص و به درد نخوره! و این به عنوان یه اصل جا افتاده. تمرینها تکراری و امتحانهای سختگیرانه و نامعقول دانشجوها رو از ارزیابی منزجر کرده. ارزیابی خوب و مناسب به نظرم میتونه علاقه دانشجو رو بیشتر کنه و این دیدگاه بد به امتحان رو از بین ببره.

4 پسندیده

حرف شما درسته. دروس پایه مهمه همونطور که خواندن و نوشتن برای دانش‌آموز ابتدایی مهمه. اما این یادگیری باید یه جایی قطع بشه و یادگیری فردی شروع بشه. شیوه تدریس و سنجش از اول ابتدایی تا آخر دکترا تغییری نکرده. برای مثال آزمون جامع دکترای من هیچ فرقی با امتحان ریاضی اول ابتدایی‌ام نداشت. کلاس‌های درس دکترا هم فرق چندانی با اول ابتدایی ندارن و انگار فقط موضوع عوض شده.

2 پسندیده

الان در دبستان هم ارزیابی ها از حالت نمره ای برداشته شده و با کلمات توصیفی اوضاع دانش آموز را ارزیابی میکنن: خوب، نسبتا خوب، متوسط، … .

امتحان بیشتر برای سنجش و آگاه سازی دانش آموز یا دانشجویی است که درسش را یاد نگرفته و نه کسی که مستقل از امتحان درسش را می‌خواند. در واقع برای فرد علاقه مند امتحان بیشتر حالت یک سرگرمی را دارد، و چنین شخصی میتونه حتی از سوال های آزمون برای بروز نوع نگاه متفاوت بهره ببرد (این البته به خود شخص یادگیرنده برمیگردد).

در نتیجه حذف سنجش، تنها به ضرر سیستم آموزش است چرا که هیچ غربالی در خروجی صورت نمیگیرد و بد و خوب کنار هم پیش میروند.

امروزه قبول شدن در آزمون ها به سطح توان علمی افراد بستگی ندارد و این به ماهیت آزمون برنمیگردد بلکه اشکال به نظرم جای دیگریست.

4 پسندیده

حتی اگه فرض کنم که سنجش دانشجو می تونه مفید باشه (که البته هنوز دلیل قانع کننده ای نشنیدم) ضررهای زیادی که به دانشجو وارد می کنه رو نمی تونم نادیده بگیرم.
۱. سنجش زمان های زیادی رو از دانشجو می گیره. دانشجو رو محدود می کنه به مسیری که برایش از پیش تعیین شده و آزادی عملش رو برای جست و جو ازش می گیره. دانشجو برای این که تو سیستم بمونه (چون انتخاب دیگه ای نداره) مجبور میشه سنجیده شدن تحمیلی رو بپذیره.
۲. سنجش ذهن دانشجو رو از هدف اصلی دور می کنه و هدف کوتاه مدت پاس کردن درس رو جایگزینش می کنه. نتیجه این مورد رو می تونید تو دانشجوهای سال آخر لیسانس ببینید که با موفقیت تمام درس ها رو گذرانده اند اما از حل کردن ساده ترین مسائل هالیدی عاجزند.
۳. سنجش کمکی به یادگیری نمی کنه همانطور که دانشجو در لیسانس و ارشد الکترومغناطیس می خونه و سنجیده می شه اما برای آزمون جامع دکترا باز هم باید همون کتاب تکراری رو بخونه. بدون شک اگه بعد از اون امتحان دیگه‌ای برگزار بشه دانشجو بدون خوندن دوباره کتاب‌ها نمی‌تونه به سوال‌ها جواب بده.

پرسش

هدف از یادگیری چیه؟ به خصوص در مورد رشته فیزیک این رو می‌پرسم. یادگیری آیا حل معادله شرودینگر دقیقا با همون روشیه که توی کتاب گاسیروویچ نوشته؟ یادگیری آیا بارها و بارها مشتق گرفتن از لاگرانژی برای رسیدن به معادلات میدانه؟ خب این که میشه حفظ کردن.

1 پسندیده

هممم، الان یه فرض اینجا وجود داره و اون هم اینکه دانشجویی که خوب هست و داره مسیر جست و جوش رو پیش میبره برای قبول شدن در سنجش لازمه یه مسیر دیگه رو طی کنه.

در حالی که این طور نیست معمولا. اگه دانشجو کار ش رو و جستجویی که میخواد رو به خوبی پیش ببره، از پس سنجش برمیاد.

##پرسش
چه خروجی یا چه ارزیابی به عنوان معیار «خوب بودن» و یا «قابل بهبود» بودن سطح یک دانشجو میتونه موثر باشه؟
یا ساده تر بگم: دانشجو وقتی خودش داره جستجو میکنه، چه جوری میفهمه که ایا خوب پیش رفته یا لازمه در روش و مسیرش بازبینی کنه؟


اطلاعاتی راجع به اینکه ایا در حال نزدیک شدن به هدفشون هستن یا لازمه جایی تغییر جهت بدن.

اماری وجود داره که نشون میده افرادی بودن که از نوار نقاله پیاده شدن و موفق شدن :wink:

1 پسندیده

این فرض از تجربه شخصی من ناشی میشه. یادمه سال اولی که درس ریاضی فیزیک داشتم و استاد نسخه پنجم کتاب آرفکن رو درس میداد من خیلی رنج می‌کشیدم به خصوص در مبحث تانسورها که آرفکن هیچ احترامی برای اندیس‌های هم‌وردا و پادوردا قائل نبود. من هم گریزی نداشتم که کتاب دیگری رو پیدا کنم که یه کم زمان بر بود و یادمه که کتاب جوشی رو پیدا کردم. اما در نهایت درس رو افتادم در حالی که دانشجویی نبودم که به درس بی اهمیت باشم و یا دنبال بازیگوشی باشم.
چندین بار دیگه هم این اتفاق افتاد. یادمه کوانتوم داشتیم. وقتی رسیدیم به موضوع اسپین من هیچ چی نمی‌فهمیدم. اگه یادتون باشه گاسیروویچ ناجوانمردانه اسپین رو گذاشته بود لای فصل‌های کتاب و در ده صفحه بهش پرداخته بود بدون این که پیوندی بین این موضوع با موضوعات قبلی برقرار کرده باشه. بیشتر دانشجوها بدون این که با این مسئله مشکلی داشته باشن درسشون رو خوندن و به قول خیلی‌ها اسپین رو یاد گرفتن. من تا دم امتحان دنبال مفهوم اسپین تو کتاب‌های مختلف بودم و از بقیه سرفصل‌ها هم جا مونده بودم. از اونجایی که اونقدری باهوش نبودم که بدون خوندن سرفصل به سوال‌ها جواب بدم نتیجه نهایی این شد که من درس رو پاس نکردم. عذاب آورترین قسمت ماجرا این بود که استادهای بعدی هم همون کتاب‌های همیشگی رو انتخاب می‌کردن.

پرسش

سوالی که همیشه ذهنم رو درگیر می‌کرد و می‌کنه اینه که مگه میشه در علم‌آموزی روش تعیین کرد؟ مگه میشه گفت اگه این سوال رو درست جواب بدی در مسیر درست قرار داری و اگه نتونی جواب بدی داری راه رو اشتباه میری.

به نظرم همین که دانشجو داره جست‌وجو می‌کنه یعنی خوب پیش رفته.

3 پسندیده

تجربه های ارزشمندی بودن، هر چند نتیجه ی کوتاه مدتش خوش نبوده. ممنون برای گفتنشون :slight_smile:

بله، موافقم که کلا مسیر غلط وجود نداره. و این چیزا نسبیه.

و الان به مسئله این شکلی نگا میکنم: یه باکتری با حرکت پخشی خالص زودتر میتونه مسافت مشخصی رو جارو کنه یا با پرواز لوی؟

فکر کنم هدف استاد و کلاس و امتحان و این چیزها کلا اینه که مثل یه نیروی خارجی و یا بایاس باشه در این حرکت و حرکت دانشجو رو با تجربه هایی که خودشون در زمان به دست آوردن قاطی کنن و حرکت رو از حالت پخش کامل خارج کنن.

در نتیجه احتمال اینکه دانشجو در زمان محدود به مکان های دورتر/جلوتری برسه، رو ببرن بالا.

با توجه به تجربه هایی که گفتی و خاطراتی که یاداوری کردی، چیزی این وسط باگ داره، ولی این چیز من هم فکر نمیکنم که وجود خود امتحان و سنجش باشه. شاید روش سنجش و یا شاید روش تاثیر این سنجش در خروجی. نمیدونم!

###پرسش
باگ کلاس ها و امتحانای دانشگاه کجاهاس؟

پرسش بهتری که میشه اینجا پرسید تا مسئله ی اصلی رو پیدا کرد چیه؟! (با فرض اینکه مسئله ی اصلی برگزاری امتحان نیست).

2 پسندیده

اگر بخوام فقط جواب مستقیم سوال رو از طرف خودم بدم: نوع سنجش و اینکه آیا لازمه، کاملا بستگی به نوع رشته فرد داره.

مثلا : آیا شما حاضر هستید که به مطب متخصصی برید که “سنجشی از دانشش صورت نگرفته” یا “خونه خودتون رو بدین کسی بسازه که علمش سنجیده نشده؟” یا "فرزندتون رو سر کلاس معلمی بفرستید که خوب درسشو نخونده؟"

کسی که به عشق حل مسئله و دانستن درس میخونه که با احتمال بالا کار خودش رو درست انجام میده اما زمانی که فردی قرار هست با دانشش با جان و مال و عزیز مردم سرو کار داشته باشه من ترجیح میدم سنجش اتفاق بیوفته.

2 پسندیده

بحث من در مورد رشته‌های علوم بود. رشته‌های پزشکی و مهندسی اصلا با فیزیک و ریاضی قابل مقایسه نیستند. یه مهندس مکانیک قراره همیشه محدود به قوانین نیوتون باشه در حالی که دانشجوی فیزیک و ریاضی محدوده ای جلوی خودشون نمی‌بینن.
اگه نگاه به تمام رشته‌های دانشگاهی کاربردی باشه بهتره رشته‌هایی مثل فلسفه، ریاضی، ادبیات و فیزیک کاملا حذف بشن.

2 پسندیده

#ایده

یه گزینش هنگام ورود به رشته هایی که گفتین بذارن: آیا در آینده قصد دارید با علمتون کسب درآمد کنید؟ در صورت پاسخ مثبت سنجش انجام بگیره.

البته شاید روش بهتر این باشه که موقع استخدام افراد در هر جایی آزمون تخصصی گرفته بشه و سنجش به اون شکل حذف بشه.

تجربه

من با اینکه سراغ فیزیک از سر علاقه شخصی اومدم اینو در مورد خودم مطمئنم که اگر امتحانات و سنجش نبود شاید درس رو کمتر می خوندم. حس می کنم نمره و گذروندن خط پایان و حل مسئله یه جورایی پاداشه یادگیریم بود. تو این راستا مسئله هایی که سر امتحان حل می کردم با مسئله هایی که جلسه جلسه مطرح میشد تفاوتی نداشت. فقط من پیش خودم تیک می خوردم.

اما می دونم که آدمایی که مثل شما انگیزه درونی تری در آموختن دارن ارزش کارشون چند برابر هست و دانشگاه و استاد باید حواسش به این نمونه ها هم باشه و روش هایی رو برای این نوع از افراد طراحی کنه. مثلا مدرک بهشون نده و اونا هم سنجیده نشن.

2 پسندیده

این ایده خیلی خوبیه به نظرم. هر چند عملی کردن این ایده‌ها تو سیستمی که اکثریت با هر تغییری مخالفن کار سختیه. من می‌خوام ایده شما رو یه کم بسطش بدم:

سنجش می‌تونه مثل قبل وجود داشته باشه و نمره‌ها همچنان بین صفر تا بیست باشن. قوانین مشروطی و افتادن درس حذف بشه و دانشجو بتونه با معدل بین صفر تا بیست مدرک بگیره. در این صورت دانشجویی که نمره براش خیلی مهم نیست و دغدغه‌های خودش رو داره از سیستم حذف نمیشه و می‌تونه از امکانات و محیط دانشگاه برای پیشبرد اهدافش استفاده کنه. فقط برای جریمه میشه شرطی گذاشت که قیمت خوابگاه و غذای دانشجویی که معدلش از یه حدی پایین‌تره با نرخ آزاد حساب میشه که راه سو استفاده هم بسته بشه. تمام تبعات معدل پایین هم به عهده دانشجو خواهد بود.

با توجه به این که این ایده بعیده عملی بشه من پیشنهاد می‌کنم که استاد تا جایی که ممکنه دانشجو رو مردود و مشروط نکنه. مثلا می‌تونه به جای نمره دادن بین صفر تا بیست نمره‌ها رو بین ده تا بیست توزیع کنه.

4 پسندیده

الان رو نمیدونم ولی ۷-۸ سال پیش دوره ی لیسانس تا ۷ سال هم میتونست دووم بیاره و دانشجو از سیستم حذف نمیشد در اثر افتادن درس.

تفاوتی بین این ایده ای که شما پیشنهاد میدین و وضعیت الان نمیبنم. اگه هدفتون از این ایده ی پیشنهادی اینه که وضعیت درس خوندن دانشجوها بهتر شه، باز هم اکثر دانشجوها به خاطر فشار هزینه به قصد نمره گرفتن کار میکنه.

اگه هدف دیگری مد نظر است بفرمایید تا کمی واضح تر شود؟

1 پسندیده

در دانشگاه تهران دانشجو پس از سه ترم مشروط شدن اخراج میشد. از طرفی اگه معدل کل شما زیر ۱۲ باشه به شما مدرک لیسانس نمیدن. بنابراین افتادن باعث حذف دانشجو خواهد شد.
من در دوران لیسانس ۳۴ واحد افتاده داشتم و بنابراین همیشه استرس اخراج از دانشگاه. در دوره ارشد سه تا صفر تو کارنامه دارم به خاطر شرکت نکردن در امتحان. آیا می دونید که اگه معدل ارشد شما زیر ۱۴ باشه اجازه دفاع کردن از پروژه تون رو ندارید؟ به خاطر همین من مجبور شدم بقیه واحدها رو با معدل ۱۸ تمام کنم.
هدف من از پیشنهادم اینه که فشار روانی از روی دانشجو برداشته بشه طوری که دانشجو با خیال راحت تری مشغول دانش جوییدن بشه.

2 پسندیده

تفاوت بین نظریات در ذهن و واقعیات در دنیای خارج بسیار زیاده. مثلا مفهومی مثل دموکراسی که در ذهن شکل گرفته تاکنون نمود واقعی نداشته هرچند مفهموم بسیار زیبایی هم هست. سنجش هم یک مفهوم زیبا است که بشر سالیان سال با اون زندگی کرده و بهش بار معنایی مثبت داده. اما چیزی که من از سنجش دیدم اصلا زیبا نبود به طوری که حاضر نیستم حتی یک بار دیگه خودم را در موقعیت امتحان دادن تصور کنم.

سنجش یعنی تعیین تکلیف کردن برای دانشجویی که آمده تا سال‌های جوانی‌اش را برای جوییدن دانش صرف کنه. جوانی را تصور کنید که با توجه به مخالفت پدر و با دانستن آینده نه چندان روشن یک دانشجوی علوم، یکی از رشته‌های علوم پایه را انتخاب می‌کنه چون فکر می‌کرده که قراره از این به بعد از محیط ترسناک و بیهوده مدرسه نجات پیدا کنه و فراتر از چارچوب‌ها و کلیشه‌ها دانش جوییدن را شروع کنه اما به محض ورود به دانشگاه تمام سیستم را مقابل خودش می‌بینه.

حالا تصور کنید همان جوان را که در آستانه سی سالگی به گذشته علمی خودش نگاه می‌کنه و از خودش می‌پرسه اسپین چگونه از معادله شرودینگر نتیجه می‌شد؟ و چون جواب این سوال و هزاران سوال دیگه رو نمی‌دونه احساس حماقتی بهش دست میده از این که چه طور بهترین سال‌های زندگی‌اش رو صرف کلیشه‌هایی کرده که سیستم آموزشی بهش تحمیل کردن در حالی که می‌تونست اینطوری نباشه.

1 پسندیده

بنظرم استاد درس باید یک خلاصه از درس(متن و پرسش 150-200 صفحه ای) به دانشجو ارائه بده و دانشجو در 2-3 هفته اونو بخونه و بعد تو کلاس بصورت تعاملی موضوعات کورس بحث بشه !(این ایده آل منه و هیچوقت همچین چیزی تجربه نکردم ).
و امتحان هم اینگونه باشه که فرضا استاد یه ویدیو باحالی تو یوتیوب دیده یا تو یه مجله ای یه مسئله مربوط به درس دیده یا خودش در طول عمر آکادمیک ش مشاهده کرده ، اونو سر امتحان بده ، بگه اون داستان یا ویدیویی رو که شنیدید یا دیدید ، حلاجی و پاسخی ارائه بدید و در انتها پاسخ و روش خودتون رو دقت سنجی کنید.
:smoking:
و اما باگ امتحانا و کلاسای دانشگاه : اگر فرض کنیم هر استانی دو دانشگاه داشته باشه و فرضا در دانشکده علوم این دانشگاه ها فقط سه رشته فیزیک ، شیمی و زیست شناسی وجود داشته باشه و هرکدام از این رشته ها در هر دانشگاه 20 نفر دانشجو بگیره (که محاله) میشه 3600 دانشجو در هر سال ؛ بنظر من ما 3600 دانشجو که مثل روشی که در بالا گفتم عمل کنن ، نداریم! پس سطح امتحانا و کلاسا میشه همین چیزی که شاهدشیم . مثل سوالای کنکور میشه که فقط یه جواب درست توشون وجود داره و نمیتونه دوتا جواب درست وجود داشته باشه و به همین راحتی خلاقیت از بین میره یا استاد سوالایی میده که جواب چندخط حل ریاضی داشته باشه به جای اینکه دانشجو استدلال شو توضیح بده چون استاد حوصله خوندن و فکر کردن به استدلال رو نداره ؛ و دانشگاه ها بجای این که عضو تحلیل گر جامعه (مثل مغز برای انسان) باشه میشه دستگاه لیبل زن (لیبل لیسانس ،فوق و …).به همین راحتی.

3 پسندیده