مهمترین خاصیت رهبران تیم اینه که خودشون رو بالاتر از تیم نمیدونن. برعکس کسانی هستن که در کنار بقیه کار میکنن. اونها قهرمان نیستن، افرادی هستن که به سادگی قبول کردن که «تیم قهرمانه». ممکنه این رو ندونن و حس نکنن ولی این توانایی رو دارن که از دانش اختصاصی هر عضو تیم به بهترین نحو استفاده کنن.
در اساس، رهبر موثر تیم یک هنرمنده که از روشهایی اطمینان حاصل میکنه که هدررفت فرآیند تیمی به کمترین مقدار برسه و در عوض ارزش افزودهی فرآیندها به بیشترین مقدار ممکن افزایش پیدا کنه. این روشها عبارتند از:
-
جهتدهی تیم: یک رهبر اثربخش، جاهطلبیها و دیدگاههای فردی رو در مسیر یک بینش، هدف و روش تیمی مشترک همجهت میکنه.
-
بازسازی حس تیم: رهبر تیمی موثر به طور مداوم هیجان و اشتیاق تیم در مورد کار رو بازسازی میکنه و حس اعتماد به نفس و خوشبینی رو در تیم برقرار میکنه.
-
گسترش کار تیمی و ارتقای اعضای تیم: رهبر تیمی موثر، به اعضا کمک میکنه تا قدردان یکدیگه باشن و به اونها یاد میده که به شکلی سازنده با تفاوتها روبرو بشن و این تعارضهای فردی رو حل کنن.
-
تسهیل روابط بین فردی: رهبر تیمی موثر، به افراد کمک میکنه تا فعالیتها رو جهتدهی کنن، به طور مداوم در حال بهبود باشن، قابلیتهای جدید رو گسترش بدن، انعطافپذیری رو تشویق و تقویت کنن، به شکل هدفمند فرآیندها رو تحلیل کنن و به طور جمعی به راههایی فکر کنن که میتونن در کنار هم بهتر کار کنن.
-
امنیت: رهبر تیمی موثر، منافع گروه یا سازمان رو تضمین میکنه، از اعتبار تیم و سازمان محافظت میکنه، کمک میکنه تا اعتماد لازم برای سرمایهگذاران خارجی ایجاد بشه، و به حل تعارض شرکای داخلی و خارج از تیم و سازمان کمک میکنه.
-
ساخت هویت تیمی: رهبر تیمی موثر به تیم خودش کمک میکنه تا برای خودشون یک هویت جمعی بسازن.
آیا خروجی تیم از خروجی تک تک اعضا بیشتره؟
در تیم گاهی خروجی تیم کمتر از مجموع خروجی تک تک اعضاست و گاهی بیشتر. در حالت اول، در فرایندهای تیمی هدررفتی وجود دارد و در حالت دوم فرایندهای تیمی ارزش افزوده ایجاد کردهاند. رسیدن به این ارزش افزوده و جلوگیری از هدررفت، به عهدهی رهبر تیم هست.
هدررفت و ارزش افزودهی فرآیند در سه سطح ممکن است رخ دهد: جهتدهی، انگیزش و قابلیت انفرادی.
جهتدهی
هدررفتهای جهتدهی معمولا وقتی رخ میده که گروه نتونه به طور موثر مشارکتهای اعضا رو جهتدهی کنه. این اتفاق معمولا به کمبود تعامل موثر در تیم مربوط میشه. شکلهای مرسوم این نوع هدررفت:
-
تفکرِ گروهی[1]: وقتی گروهها بیش از حد به هم نزدیک بشن و به همافزایی و متحد بودن بیشتر از عملکرد اهمیت بدن، فکرِ گروه پیش میاد! بعضی وقتها یک نفر در گروه غالب میشه و همه سعی میکنن همراستا با نظر اون حرکت کنن. در گروههای با این روحیه، اعضا اغلب ترجیح میدن که یک راهحل غلط رو که توسط اکثریت ارائه شده به جای راهحل درستی که توسط یه اقلیت مطرح شده، بپذیرن. در گذشته، این خصوصیت منجر به تصمیمات تیمی فاجعهباری شده و نمونههای عبرتآموز در بیزنس برای اون وجود داره!
-
سد شدن تولید[2]: این پدیده وقتی روی میده که تیم نیاز به ایده در یک جلسهی تعامل تیمی داره. بعضی وقتها، ایدههای یه نفر اونقدر قویه که همه اعضای دیگه «متوقف میشن» و نمیتونن ایدههای خودشون رو مطرح کنن.
این هدررفتها باعث میشه که تیم در تصمیمگیری و حل مسئله دچار مشکلات اساسی بشه و خلاقیت و نوآوری از بین بره. البته روشهای مختلف برای رفع این مشکلات در مقالات خلاقیت گروهی و تیمی ارائه شده که پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنین.
انگیزش
کار کردن در یک گروه میتونه باعث کاهش یا افزایش انگیزه افراد برای مشارکت در انجام یک کار بشه.
ولچرخی گروهی[3]، سواری مفت[4]، اثر ابله[5] سه عامل در کاهش انگیزه تیمی هستن:
-
ولچرخی گروهی وقتی اتفاق میوفته که افراد فکر میکنن که سهم مشارکت فردی در خروجی گروهی، قابل اندازهگیری نیست. در نتیجه تلاش خودشون در راستای هدف رو کاهش میدن و صرفا خودشون رو مشغول نشون میدن!
-
سواری مفت وقتی اتفاق میوفته که افراد دست از تلاش برمیدارن چون فکر میکنن گروه بدون تلاش اونها هم به کار خودش ادامه میده. این باعث میشه که صرفا منتظر باشن تا نتیجه کار گروهی مشخص بشه و در اون شریک باشن نه در تلاش برای رسیدن به هدف!
- اثر ابله وقتی اتفاق میوفته که افراد فکر میکنن بهتره وقتی بقیه سخت کار نمیکنن، اونها هم تلاششون رو کم کنن تا انگشتنما نشن!
از طرفی، ارزش افزودههای انگیزشی عبارتند از:
-
رقابت اجتماعی که در جایی اتفاق میوفته که سهم افراد قابل تشخیص هست و در نتیجه افراد بیشتر انگیزه پیدا میکنن تا در کار گروهی بیشتر تلاش کنن، چون دوس دارن که عملکرد بهتری از بقیه داشته باشن.
-
جبران گروهی که در حالتی روی میده که اعضای قویتر گروه سختتر از حالت معمول کار میکنن تا عملکرد نامناسب اعضای ضعیف و کمتجربهی گروه رو پوشش بدن.
-
اثر کوهلر[6] به حالتی گفته میشه که اعضای ضعیفتر سختتر از حالت انفرادی کار میکنن تا به عنوان مسئول عملکرد ضعیف گروه شناخته نشن!
قابلیت انفرادی
افراد میتونن در گروه بهتر از حالت انفرادی کار کنن چون میتونن از همدیگه یاد بگیرن، و به طور ذهنی برای همدیگه الهامبخش باشن. ولی افراد میتونن در کنار چیزهای خوب، چیزهای بد رو هم یاد بگیرن و با وجود اینکه فضای اجتماعی جذاب، سرگرم کننده و مفرح هست میتونه حواس افراد رو هم پرت کنه.