افت انگیزه به خصوص در جوانان 22 تا 30 سال

چرا دانشجویان تحصیلات تکمیلی پس از پایان تحصیلات کارشناسی دچار افت انگیزه میشوند؟ چرا ما نمیتوانیم بدون پاداش به مبارزه ادامه دهیم به امید بهبود شرایط در آینده؟

افت انگیزه ی جوانان بین بیست تا سی سال

4 پسندیده

یه سوال ایا این افت انگیزه برای دانشجویان رشته های زیر نظر وزارت بهداشتم وجودداره. به نظر من خیر . واقعیت وقتی دانشجویان رشته های زیر نظر وازرت بهداشت خیلی سریع میتونن از درسی که خوندن منتفع بشن (حتی تا قبل از اتمام تحصیلات پایه شون) براشون انگیزه میشه که یا با خلاقیت نشون دادن برن سمت کسب و کار خودشون و یا با توجه به اینکه نسبت به درامد و اینده شغلیشون نگرانیی ندارند برن سراغ تحصیلات بیشتر و ایده های بازتر. در مورد دانشجویان بعضی رشته ها این موضوع اصلا وجود نداره و مثلا یکی از دوستان تو یکی از پژوهشکده های کشور میگفت که در حال حاضر تحقیقات در این موسسه بیشتر برای ما به صورت یه کارمند تعریف شده و تازه رفتن به مقطع بالاتری مثل دکترا باعث افزایش حقوقی در حدود شصت هزار تومان هست.

حالا وقتی که ادمها بالا پایین میکنن و می بیینند به ازای اون سالها از جوونیشون قرار پاداش کمی بگیرن، انگیزه هاشون خیلی خیلی کم میشه. این موضوع وقتی شدید تر میشه که دیده میشه معیارهای که باهاش ادمها تو دانشگاه برتر هستن تو محیط خارج از دانشگاه خریداری نداره.

1 پسندیده

خب این به نظر من نشون میده خروجی دانشگاه چیزی نیست که برای جامعه مفید باشه. مشکل دانشگاه ست. و مشکل آدمای زیادی اند که بدون هدف ادامه تحصیل میدن.

3 پسندیده

فکر می کنم بله وجود داره. گواهش شاید بتونه نظرات پای این نوشته و همچنین این یکی و این نوشته باشه و حتی این یکی باشه
نمونه دیگه اش این که وزارت بهداشت امسال قصد نداشته کنکور دکتری برگزار کنه اما وقتی با مخالفت شدید دانشجوها رو به رو شده کوتاه اومده. خب این سیستم یه چیزیش هست دیگه !

@yoonessi

1 پسندیده

به نظرم مشکل از ادمها نیست چون دانشگاه هست که یه ادمه هیجده ساله رو میگیره و چهار سال توخودش نگه میداره و بعدش میگه خوب حالا همه اون چیزهایی که من بهت دادم رو فراومش کن بگرد دنبال کار خوش گذشت خدا فظ.
واقعیت اگه ورودی دانشگاه ها وزارت علوم هم مانند دانشگاه های وزارت بهداشت کم و متناسب با نیاز کشور بود هیچوقت خیلی از مشکلات پیش نمی اومد. میشد به همون بودجه ای که برای جذب ده هزار نفر تو یه دانشگاه صرف میشد رو به جذب هزار نفر اختصاص داد و در نتیجه امکانات مورد نیاز برای اونها رو گسترش داد. این وسط خیلی از ادمها تو تلاش اول یا دوم یا سوم نمی تونستن خودشون رو به استاندارهای لازم برسونن و یا کلا قبول نمی شدند این ادمها میرفتن سراغ کارهای دیگه و در نتیجه ما تکنسینهای درست و درمونی داشتیم. و یا مثلا کسانیکه تو مشاغل خدماتی خبره بودن.
شاید این باعث میشد رفتن به دانشگاه یه رویا بشه تا یه عرف اجتماعی

3 پسندیده

یعنی میگین اگه بعد از دانشگاه فوری بتونین جایی کار پیدا کنین و یا کار خودتون رو راه بندازین، با انگیزه درس میخونین.

و یعنی هدف از دانشگاه رفتن، پیدا کردن کار هست.

###پرسش

  1. هدف اصلی دانش آموزا از ورود به دانشگاه چیه؟
  • هدف اصلی دانشگاها از دانشجو گرفتن چیه؟
  • هدف دانشجوهای تحصیلات تکمیلی از ادامه تحصیل چیه؟
  • این هدف ها چی باشه نفع بیشتری به جامعه میرسه؟

جواب خودم به سوالا:

  1. فکر کنم هدف دانش آموز، رشد شخصی و توسعه ی مهارت های شخصیه. خودم حس کم بودن و نیاز به بیشتر یاد گرفتن داشتم، و در ضمن درس خوندن برام راحت/لذتبخش بود. برا همین دوست داشتم دانشگاه قبول شم.

  2. نمیدونم.

  3. باز هم نمیدونم. به نظر میرسه در مورد خیلی ها صرفا هدف این باشه که مسیر مخصوص خودشون رو در حین تحصیل پیدا کنن.

  4. هدف دانش آموز خوبه که رشد شخصی باشه. فقط بهتره پیدا کردن مسیر هم در سال اول همین دوران کارشناسی اتفاق بیفته و یا حتی یک سال قبل از ورود به دانشگاه. هدف تحصیلات تکمیلی هم میتونه پژوهش و پژوهش گری (توسعه ی لبه های علم و یادگیری روش مسئله حل کردن) باشه و نه یافتن مسیر شخصی.

در واقع اکثر مسائل که @lolmol جمع بندی کرده برای همه رشته ها هست. اون چیزی که بین علوم پایه و بقیه رشته ها تفاوت عمیقتری میذاره تفاوت زمان دستیابی به نتیجه مطلوبه. برای مثال با یه برنامه نویس مقایسه کنید. توی علوم پایه (بعد از لیسانس و در شروع کار تحقیقی) زمان دستیابی به نتیجه طولانیه (حتی اگه به شکل یه مقاله ساده در نظر میگیریم) در حالیکه یه برنامه نویس یا مهندس زمان بسیار کوتاهتری برای این کار لازم داره.
در دوره 20-30 سالگی انرژی زیادی وجود داره و عموما مسائل مالی نقش کمتری ایفا میکنن (مزیت برای کار علوم پایه) ولی صبر و حوصله برای دستیابی به نتیجه کمتره (عیب برای کار علوم پایه). به همین خاطر در شروع کار (دوره ارشد) انرژی خوبی وجود داره ولی در زمان طولانی این عدم نتیجه گیری خودش رو نشون میده.

چه پاداشی دقیقا مد نظرتون هست؟

ببینید من و خیلی از دانش اموزا با این جمله به دانشگاه رفتیم که برو دانشگاه تا اینده ات تامین باشه.از یه لحاظ باید بگم که شاید تغییرات اجتماعی زمان ما نسبت به دوران شما باعث شده تا رویکرده های ما تامین باشه. شما به عنوان دانشجو وقتی وارد دانشگاه میشدید و در دوران دانشجویتون مرتبا از دوستانتون نمی شنیدید که فلانی بیکار و یا کار نیست و یا برای هییت علمی شدن باید چندین پس داک داشت و یا ممواردی از این قبیل چون تعداد دانشجوی ورودی در زمان شما در مقایسه با این دوران یه مقداری تفاوت داشت برای یه دانشجویی که میومد فیزیک میخوند این امید بود که خوب من این مطلب رو میرم یاد میگیرم دیگه حداقلش هییت علمی میشم ولی الان این موضوع نیست.
خیلی از اطرافیان من می بینند که مثلا یه ادمی تو دانشگاه ازاد فلان نقطه دور میخونه ( من قصد بی احترامی به دانشگاه ازاد ندارم چون دانشجویان خوب و قوی هم داره ) و چون وقت زیادی برای درسهاش نذاشته و در کنارش به یه کار پاره وقت پرداخته احتمالا کار پیدا کردنش خیلی خیلی بیشتره و این یعنی فردا شما در کنار اون دانشجو که قرار میگیرید تفاوتی در مدارکتون نیست به علاوه اونکه اون به واسطهاینکه وقت کمتری برا درس گذاشته و وقت بیشتری برای کسب درامد الان زندگی بهتری هم داره.
تو جمع بندی حرفها میخوام اینطور بگم که اگه مثلا منی که دانشجو بودم به این نتیجه می رسیدم که با سعی و تلاش توی این شاخه دانشگاهی و یا این رشته فردا روزی که از دانشگاه بیرون میام میتونم اینده ام رو بسازم با تمام وجود تلاش میکردم چون من تو دورانی هستم که تمام تلاشمو میکنم که جایگاه اجتماعیمو مشخص کنم و وقتی هیچ اینده مشخصی برام قابل تصور نیست منظورم مسیرهای مشخص برای رسیدن به یه سری اهداف خاص باعث میشه تا من مدام این ور و اون ور برم تا بتونم مسیر زندگیمو پیدا کنم و اگه حوصله ام نکشه بی خیالش میشم . البته این دل مشغولی حال و حوصله درس خوندن و تحقیق کردن رو هم از من دانشجو میگیره.

1 پسندیده

چند تا نکته هم من بگم،

1- یه مهارتی هست به اسم به تعویق انداختن لذت. مثلا شما می تونی یک سال پس انداز کنی تا به یه چیز مطلوب برسی. این مهارت در کودکی باید یادگرفته بشه، وگرنه بعدش باید خیلی به خاطرش خودسازی کنید

2- به نظرتون گل بهتره یا چنار؟ به نظرتون مسخره نیست اون دوتا به خصوصیات هم غبطه بخورن؟ الان یه جوری شده ما دوست داریم هم مثل رضازاده وزنه بزنیم، مثل بولت سریع، مثل ترنس تائو باهوش، مثل پروفسور سمیعی متخصص اعصاب، مثل جابز کارآفرین و مثل لینوس تروالدز بخشنده، مثل گاندی صبور و مثل ترامپ پولدار باشیم! هیچ کدوم نمی تونن اون یکی باشن.

3- شاید ما انتظارمون از دانشگاه زیاده و توهم زدیم. ما در دانشگاه دانشجوییم، باید بگردیم دنبال یادگیری، دنبال کشف استعداد و آینده مون. نه اینکه مدرک بگیریم. مخصوصا الان با وجود اینترنت، ویدیوهای رایگان و منابع عالی و رایگان، گلایه از نبود منابع و استاد بدترین بهانه ممکنه.

4- باید اون دانشجوی ارشد بررسی کنه برای چی اومده ارشد؟ انگیزش چیه. فرار از سربازی؟ پرستیژ؟ کیس ازدواج بهتر؟ ندونستن مسیر زندگی؟ یا شکافتن مرزهای دانش؟ با این توصیفات بهتون قول می دم هر دانشجوی ارشدی به هدفش رسیده! فقط داره طمع و حسادت می کنه. این دو خصوصیت هم همیشه حال آدم رو بد می کنه. (توصیه می کنم سخنرانی های آلن دباتن در تد پیرامون اضطراب و استرس رو گوش کنید)

5- جالبه بدونید برعکس تصور، توی وال استریت ژورنال استاد ریاضی جز بهترین شغل ها مطرح شده به خاطر استرس و کثافت کاری کمش و جامعه کاری خوبش! حالا حقوقش کمه به اونا در!

6- اگر دانشجویی در کل طول دوران تحصیلش به اندازه یک کارمند یعنی روزی 10 ساعت وقت گذاشته باشه، مهم نیست رشتش چیه من برای خودم استخدامش می کنم. فقط پیام خصوصی بفرستید.

7- دوره 18 تا 30 سالگی یک دوره سخته! تغییرات زیاد توی زندگی رخ می ده، شما باید هزار تصمیم بگیرید، باید استقلال خودتون رو اعلام کنید، باید مسیر آیندتون رو تعیین کنید. با تغییرات سریع امروزی همه اینها به شدت انرژی می گیرن و تمرکز ذهن رو کم می کنن. باز هم طبیعیه حالمون یکم بد باشه.

8- ما حتی بسیاری از اوقات تشنگی رو با گرسنگی، خشم رو با عصبانیت، ناراحتی رو با بی انرژی بودن اشتباه می گیریم. باید دید واقعا اون حس چیه، شاید بی انگیزگی نیست!

کلا برای این بحث ده ها کتاب و سخنرانی وجود داره و حتی پوشش سرفصل ها هم سخت و از حوصله این بخش خارج

5 پسندیده

خوب من خیلی علاقه دارم که به استخدام شما در بیام لطف کنید شرایطتون رو بگید.

انتظار زیاد نیست. کافیه فقط خیلی ساده به اولین اساسنامه مدرسه ایرانی تو استانبول نگاه کنیم . فکر کنم همین بندهای کوچیک اساسنامه اگه مورد توجه مسئولین موسس دانشگاه قرار میگرفت هر دانشجویی با جون و دل دلش میخواست که درس بخواند و تحصیل کند. این بند مهم این بود که

مسئولین مدارس نسبت به پیدا کردن کار برای دانش اموزان خودشان مسئولند.

این یه موضوع خیلی خیلی ساده است که اگه من خودم رو نسبت به اینده این دانشجو مسئول بدونم سعی میکنم اموزشاتم رو طوری تنظیم کنم که این دانشجو فردی برای زندگی اینده خودش مهارتهای لازم رو کسب کرده باشه و وقتی می بینم من توانایی اماده کردن این دانشجو برای اینده شغلیش رو ندارم از پذیرفتن اون امتناع کنم. متاسفانه در حوزه تحصیلات تکمیلی هم این امر مشهوده. ما اساتیدی داریم که تعداد زیادی دانشجو میگیرند حالا تو دانشگاه ازاد یا دولتی اون اینکه مسئله درس و حابی داشته ابشند و یا اینکه اونها رو برای یه محثث نمونه شدن اماده کرده باشند.
برای اینکه این موضوع رو روشن تر کنم یه مثال از زندگی خودم در دانشگاه گیلان که دانشگاه لیسانسم بود میزنم. ما در بدو ورود با این موضوع مواجه شدیم که ما ظرفیت پذیرش شما رو نداشتیم و بنا به فشار وزارت ظرفیتمون رو بالا بردیم . این موضوع تو همه موارداز امکانات ازمایشگاهی و سایر موارد خودشو نشون میداد. بماند که دانشگاه کلا اعتقادی به انجام کارهای تحقیقاتی نداشت و بودجه های فرهنگی صرف یه سری موارد خاص میشد. و حتی این بزرگترین تصویری بود که به عنوان یه دانشجو توی ذهن من مونده وقتی از استادم در سالهای اول دانشگاه خواستم که بیایید تحقیق کنیم به من با یه لبخند گفت تو درسهاتو پاس کن پیشکش

1 پسندیده

1- خدای ناکرده قصد بی احترامی نداشتم. حرفم این بود که مطمینم کسی با ده ساعت در روز چهار سال زندگیش متحول می شه. ولی اگر مایل به کار هستید رزومه بفرستید، تست می گیرم واقعا روزی ده ساعت توی رشتتون کار کرده باشید، بیکار باشید فارغ از رشتتون استخدامتون می کنم.

2- من از دانشگاه صحبت می کنم و شما از مدارس! پیداکردن کار برای یک دیپلم خیلی ساده است، برای سیکل هم راحت تر. شما توی همشهری بیین چقدر کارگر ساده می خوان؟ چند تا دیپلم،چند تا لیسانس چند تا دکتری مکانیک کوانتوم؟

3- شما درخواست جبری رو می کنید که 15 سال پیش مردم آرزوی برداشته شدنش رو ما داشتیم. باید با هزار زحمت تلاش می کردیم ادبیات و معرف و عربی بزنیم تا قبول شیم. الان شما آزادترید در انتخاب. شما دارید به این آزادی اعتراض می کنید؟ اگر با وجود علاقه به رشتتون به علت عدم افزایش پذیرش قبول نمی شدید باز هم همین حرف ها رو می زدید؟ مگر اینکه بگید نه حکومت باید برای ما تصمیم بگیره بریم دانشگاه یا نریم و یا محل و رستمون رو هم تحمیل کنه. باید سرنوشت کشورهای کمونیستی رو ببینید.

4- بالاخره همینیه که هست ما توی یک خانواده بدون رانت و در ایران متحول شدید. برای تک تک مایحتاجمون باید فکر کنیم و کار کنیم. می تونستیم کره شمالی، چین، آفریقا و … باشیم یا سوییس، آمریکا و کانادا. بدنمون، ذهنمون و جامعمون چیزای زیادی رو بهمون تحمیل می کنن.

5- من هم کلی سختی کشیدم، چند سال برای ساده ترین ملزومات زندگی تلاش کردم. حسم مثل کسیه که یه بازی سخت رو مرحله به مرحله رفته. راحت و قوی شده توی اون بازی. حالا بعضیا ممکنه چیت کد بزنن یا پول بدن برن چند مرحله بعد شما. که چی؟؟؟؟

نه منظور من رو به درستی متوجه نشدید. موضوع خیلی ساده است اینکه مثلا ایا کسانیکه برنامه ریزی برای جذب بیشتر دانشجو تو رشته دکترا میکنند ایا فکری به حال اینکه ایا اصلا نیازی به این همه دانشجو دارند یا خیر ؟ من فیزیک خوندم میدونم کل شاید سر جمعش تو کل ایران بگردی سر اخری دیگه بترکونه ما سالی صد صد و پنجاه فارغ اتحصیل رشته فیزیک تو مقطع دکترا برامون کافیه. ولی وقتی دانشگاه و مجری دانشگاه براش مهم نباشه که این ادمی که من دارم تربیت میکنم ایا اینده شغلیی خواهد داشت یا نه؟ [quote=“meyma, post:12, topic:1471”]
3- شما درخواست جبری رو می کنید که 15 سال پیش مردم آرزوی برداشته شدنش رو ما داشتیم. باید با هزار زحمت تلاش می کردیم ادبیات و معرف و عربی بزنیم تا قبول شیم. الان شما آزادترید در انتخاب. شما دارید به این آزادی اعتراض می کنید؟ اگر با وجود علاقه به رشتتون به علت عدم افزایش پذیرش قبول نمی شدید باز هم همین حرف ها رو می زدید؟ مگر اینکه بگید نه حکومت باید برای ما تصمیم بگیره بریم دانشگاه یا نریم و یا محل و رستمون رو هم تحمیل کنه. باید سرنوشت کشورهای کمونیستی رو ببینید.
[/quote]

موضوع جبری بودن رو نمی فهمم ولی ببینید دانشگاه های ایران یه ادمی که فرق مهندسی با فیزیک و یا پزشکی رو نمی فهمه رو میگیرن و میگن بیا تا تو رو برای زندگی اینده ات اماده کنیم. بعد که میگیرن هیچ مسیر مشخص و الگویی برای پیشرفت بهش نشون نمی دن و از اون بدتر اینکه به این ادمها تو دانشگاه کسی اعتمادی نداره و جز یکی دو تا دانشگاه که اونم برند شدن بقیه دانشگاه ها مورد اعتماد کشور نیستند که بهشون اعتماد بشه و مشکلات کشور به اونها سپرده بشه.

حالا من یه دانشجو ( البته از ده سال قبل این اتفاق برام افتاده خیلی با شرایط شما بیگانه نیستم) این سوال برام پیش میاد که چرا باید درسی رو بخونم که به دردم نمی خوره؟ به نظر شما اون دانشجویی که مدام بااین رویه روبرو میشه که مدرک کارشناسیتو بذار در کوزه ابشو بخور برای چی تلاش بکنه؟ قبول دارم این نسل جدیدم هم به معنایی با درس و تلاش یه جورایی بیگانه است و خیی علاقه مند نیست ولی بیاییم ببینم که ما چه بلایی سره اونهایی که انگیزه داشتن اوردیم که وقتی خودشون رو با افراد بی انگیزه مقایسه میکنن تاسف میخورن. ولی وقت یمی بینم که اعضای هییت علمی یه دانشگاه برای خرید یه کامپیوتر ساده در موندن و نمی تونن اون رو بخرن و یا تو تامین هزینه های خیلی از ازمایشهاشون موندن میگم که چی ؟ یه جوری قصر ارزو هامو خراب شده می بینم و برای تحصیل بی انگیزه میشم.

من هم کلی سختی کشیدم تا بتونم به رویا دست پیدا کنم ولی اخرش بهاین نتیجه رسیدم که چی؟
باید قبول کنید که رضایت از زندگی روی انگیزه های همه افراد برای تحصیل برای خدمت کردن به شورشون تاثیر میذاره و وقتی کسی حس کنه که نتایجش متناسب با تلاشی که کرده نیست انگیزه هاشو از دست میده و این بی انگیزه گی میشه مثل یه اپیدمی که افراد بالاتر رو هم در بر میگیره.

یه سوال ازتون میخوام بپرسم تو دوران دانشجویتون موفق ترین سال بالای تون رو چه کسی میدونستید و اونادم بعد از خردوج از دانشگاه چیکار کرد

من اواخر دوره لیسانس هم همین حس رو داشتم، یکی از استادا یک حرف خیلی تاثیر گذار زد به من
’ هر دقیقه ای که تلاش کنی نتیجه اش رو می بینی’
خیلی روی من تاثیر گذاشت، امروز بعد از 9 سال کاملا به این حرف یقین دارم. تک تک مطالعاتی که کردم توی زندگی به دردم خورد.

پیشرفت در زندگی خطی نیست. گاهی مدت ها ثابته، گاهی تکانه وجود داره، یادمه چند وقتی بیکار بودم یه ماه بعدش 5 جا کار می کردم و نمی رسیدم به کسی وقت بدم.

آیا شما کارخانه قند رو به این خاطر که دیابتی ها ممکنه دلشون قند بخواد تعطیل می کنی؟ آیا کارخانه تولید چاقو رو تعطیل می کنی به خاطر اینکه یک نفر ممکنه قتل انجام بده؟ وزارت هم یک چیزی رو داره ارایه می کنه و اگر کسی نیاد اون رشته رو حذف می کنه، در دو سال گذشته کلی رشته علوم پایه در دانشگاه ها دیگه دانشجو نمی گیرن! خود مردم نمی رن.

مردم در زمان قدیم نمی شناختن رشته ها رو. الان اگر کسی برای تصمیمات مهم زندگیش ارزش قایل باشه پرس و جو می کنه، جستجو می کنه، حتی یه روزنامه آگهی باز می کنه چه رشته ای بیشتر خواهان داره؟ می ره دانشگاه از چهار نفر سوال می کنه. چرا نباید بدونه؟

من همیشه به دوستانم می گم، مدرک مثل 10 میلیون پول تو جیبه.این که بخوابونیش تو خونه یا کلی بگردی دنبال سرمایه گذاری تصمیم خودته.

تمامی افرادی که در زندگیم می شناسم که به آینده فکر می کردن و براش یه تلاش حداقلی کردن الان موفقن، ممکنه مازراتی نداشته باشن، اما از نظر من موفقن.

نقطه شروع هم توی زندگی مهمه، ما گاهی از منفی 100 شروع می کنیم میرسیم به 10 یکی از 100 شروع می کنه. نی رسه به 140. کافیه کمی اهل چالش یا بازی باشی، اگر سبد بسکتبال روی زمین باشه چه لذتی داره گل زدن؟

1 پسندیده

همینه که هست جمله بالغانه ای نیست! جمله یه بالغ الوده ست.

در کشوری که 70 هزار دانشجوی فارغ التحصیل بی کار داره چطور میشه راحت گفت همینه که هست؟! سیستم نقصی داره که هابها نمی خوان برطرفش کنند. چرا؟ چون به نفعشون نیست با این که به نفع کل سیستم هست و خودشونم بخشی از این سیستم هستن یا حقیقتا خبر ندارن از قواعد بازی یا نمی خوان جز خودشون در کوتاه مدت کسی سودی ببره.

نقص بارز این سیستم همین که یه رشته دانشگاهی میارن توی کار و بعد چون استقبال نمیشه جمعش می کنند. انگار که بازار هست. این مثل این می مونه که من فروشنده هستم و جنس الف رو هر بار اکه اوردم توی مغازه فروش نرفت پس دیگه این جنس رو نیارم بهتره. مساله اژدها کشیه. حالا یه عده فهمیدن اژدها در کار نیست و دیگه وارد این حوزه نمیشن. مربیان اژدها کش بیکار شدن ، باخودشون میگن باشه رشته اژدها کشی رو تعطیل می کنیم به جاش رشته کشف پری دریایی میاریم توی کار.

زمان قدیم! همین الان هم بچه های باهوشی هستن که رتبه های تک رقمی میارن از دل روستاها و شهرهای کوچک میان توی شهرهای بزرگ اما نمی دونند رشته ای که انتخاب کردن خوب نیست. چرا؟ چون برای تصمیمات مهم زندگیشون ارزش قایل نیستن؟

نه . گاهی جمع و محیط تصمیمات ما رو دست خود خطاهای خودش می کنه . نه حتی مستقیم. مثلا می تونه با اگاهی نداشتن این کار رو بکنه بدون این که خودش خبر داشته باشه.

به نظرم باید تصمیم گیرنده های اصلی سیستم یه بازنگری کلی به تصمیماتشون بکنند در کنار این که تک تک اعضا بازنگری شخصی نیاز دارن.

بالاخره واقعیت تلخه، شما الان توی آمریکاش هم نگاه کنی دانشجوهای علوم پایه عملا بیکارن کلی دوست می شناسم بعد دکتری ریاضی رفتن ارشد کامپیوتر گرفتن تا شاید کار براشون پیدا بشه خیلیاشون رفتن کار آزاد… الان فکر می کنید این همه دانشجوی دکتری توی امریکا یا سایر کشورهای پیشرفته می گیرن هییت علمی می شن همه؟ الان همه این هایی که میرن از دیپلم سر کار توی اون کشورها یهو برن دانشگاه می گن. جا نداریم؟ نه! باید از بچه هایی که اونجا دکتراشون رو حتی در دانشگاه های نسبتا خوب گرفتن بپرسید.اون دنیای ایده ال هیچ جای دنیا نیست مگر کشورهای کمونیستی مثل کره شمالی و چین یا روسیه قدیم. نگاه ابزاری به افراد.

ببخشید منظور شما از باهوش چیه؟ کسی که دوتا تست بزنه و نتونه اطلاعات در دسترس رو جمع کنه و ندونه چه مسیری رو انتخاب کنه باهوشه؟ اون آدم دو روز دیگه مسیول بشه میگه من باهوشم باید سیستم من رو درست بار می آورد؟ من باهوشم ولی اطلاعات نداشتم؟؟؟ تصمیم گیرندگان سیستم کین؟ همین آدم هان که دو تا تست زدن.

دو سال پیش ظرفیت خانم ها رو در رشته های سخت و معدن کم کردن یادتونه چه بلوایی به پا شد؟ خب خانم مهندسی معدن زیاد کار براشون نبود! یادتونه چه حرفایی در مورث تبعیض جنسیتی گفته شد؟ یادتونه ارشد رو توی بعضی دانشگاه ها حذف کردن. اساتید و دانشجوها چه اعتراضی می کردن؟ بحث های ده سال پیش رو نگاه کنید همه می گفتن آمریکا خوبه هر کی هر رشته ای بخواد می تونه بره.

اگر هم بالاترین مقام کشور از فردا ظرفیت ها رو محدود کنه تمام دنیا لقب دیکتاتور نمی دن بهش؟

من منکر نقص ها اشتباهات، خطاها و ظلم های سیستماتیک نیستم. حرفم اینه نباید غر غر کرد. باید به افراد امید داد، آگاهی داد و گفت خودتون مسیول کارهای خودتون هستید و اگر مسیول جایی شدید درست تصمیم بگیرید. اشتباهاتتون رو گردن بالادستی هاتون نندازین.

اگر با بحث سیستم های پیچیده و چندعاملی آشنا باشید می تونید ببینید که نمی شه خیلی راحت به جامعه چیزی رو تحمیل کرد. فقط می شه جامعه رو آگاه کرد.یک تغییر و فرهنگ سازی ساده در حد بستن کمربند ایمنی سال ها طول می کشه.

شخصا معتقدم انداختن انتخاب های فردی به گردن مسیولینی که باید انتخاب های ما رو بیشتر کنن صحیح نیست. اگر این کار رو بکنیم ظلم بزرگی در حق خودمون و جامعمون کردیم. باید جامعه یاد بگیره حتی در ظالم ترین حکومت ها مثل یزید هم انتخاب دست مردمه، مردمی مثل کوفه ان که می گن خوب یزید نمی زاره، ظالمه. اون مردمن که ظالمن و بهانه ظلم حکومت رو داشتن. اگر مردم هند برای گاندی همین حرف رو میزدن چی میشد؟

بدجنس ترین مردم کسانی هستند که از جبر و ظلم حکومت می گن و از انتخاب افراد حرف نمی زنن. می گن حکومت مواظب ما باشه برامون کار، خونه، مسکن درست کنه زن خوب بگیره طلاق نگیریم و بیمار نشیم و … خب بهترین دوره برای چنین فکری توی دوره استالینه.

به نظرم این نگاه واقعی تره، توی کل تاریخ حکومت کامل نمی بینید که برای تمامی افراد برنامه داشته باشن. این رو می شود مقایسه کرد با نگاهی که در اون مسیولین باید آب و غذا و کار و تحصیلات توی دهن ما بگذارن

بله. باهوشی که مد نظرم بودم همین باهوشی درسی بود کسی که هوش اجتماعیش ضعیفه اما هوش درسیش قویه. اینو با چشمهای خودم دیدم که بچه ها با رتبه های خوب رشته های بد انتخاب کردن. چون دور و برشون ادمهایی بودن که تصمیمات غلط رو بهشون القا کردن.
خب این ادمهایی که پتانسیل انتخابهای بهتر دارن اما تصمیم گیریشون تحت تاثیر جمعی هست که خودشونم خبر ندارن که اشتباه تصمیم میگیرن. نمیشه یه دونه مرغوب رو توی خاک نامرغوب گذاشت و انتظار برداشت مطلوب داشت. هردو سمت ماجرا به یه اندازه دخیل هستن.

خودم معتقدم نباید همیشه سیستم رو زیر سوال برد . یه سوزن به خودت یه جوال دوز به سیستم. اما منصفانه تر که نگاه کنیم سیستم هم بی تقصیر نیست.

من اسم اون آدم رو تلاش گر می گذارم. تلاشگری که نتونه توی انتخابای شخصیش درست تصمیم بگیره و پای عواقبش وایسه. حالا به نظر شما این آدم شایسته مسیول شدنه؟

تصمیم گیری به قوه انتخاب درونی ربط داره، هوش اجتماعی در مذاکرات و روابط اجتماعی مطرح می شه. اگر شخص باید مصاحبه می شد برای انتخاب رشته، می پذیرم. اما وقتی از درون تصمیم می گیره و صرفا بر اساس گفته اطرافیان تصمیم غلط می گیره باید کمی برای رسیدن به قوه تصمیم گیری تلاش کنه.

من هم گفتم سیستم مشکل داره، هیچ وقت هیچ جا سالم نیست صرفا درجاتش متغیره، همیشه می شه بهانه آورد اما موفق کسیه که با کاستی ها و مشکلات پیش بره. اون آدم که قرار نیست بره بهشت کارمند بشه در حالت خوبش قراره توی همین سیستم معیوب کارکنه که شما هر چه بالاتر می ری نقص و مشکلات رو بیشتر حس می کنی و تصمیمات سخت تری رو باید بگیری.