ایا مردم شرق ایران، طرف مرو و مشهد و ...،‌ در طول تاریخ ترسو بودن؟

در جنگ های مختلفی که در طول تاریخ به ایران شده، مردم شرق و شمال شرقی ایران، چه رویکردی داشتن و استراتژی شون در برابر یورشگر ها چی بوده؟ مثلا ترسیدن و سریع تسلیم شدن؟ مقاومت کردن تا وقتی شکست خوردن؟ پیروزمندانه و با سیاست به مهاجما غلبه کردن؟ یا چی؟

اگه تاریخ بلدی، لطفا برامون از جنگ های این خطه و نتایجش بگو.

دنباله‌ی موضوع از اخلاق مردم مشهد چی میدونی؟

4 پسندیده

همون طور که اشاره کردی این مردم چون در مرز بودن دائم مورد حمله اقوام مهاجم بودن و این مثل شمشیر دو لبه بوده، گاهی اونها رو مردمی جسور و گاهی مردمی خسته از جنگ و مطیع تبدیل میکرد قبل از اسلام مورد حمله اقوام سکاها ،ماساژتها و… قرار گرفته و در دوره اسلام با حمله اعراب صدر اسلام،بنی عباس و هجوم ترکان و مغولان و تیموریان و بعد ها ازبکان واقع شد و هر از گاهی انقلاب و قیامی مثل سربدارن یا حکومتهای محلی واقع میشد. یا مقاومتشان باعث کشتار دسته جمعی شون میشد مثل حمله بی رحمانه تیمور و چنگیز که با دیدن مقاومت این مردم کشتار وسیعی راه انداختند. یا مثلا در زمان صفویه با کوچاندن قوم قاجار به گرگان هم از خطر شورش این قوم خودشون رو نجات دادن و هم با قرار دادن نیروی جنگی قبیله ای ستونی مطمئن در شمال شرق ایران برای دفع حمله دشمنان برافراشتند.

3 پسندیده

شرق ایران تا امپراتوری ساسانی مرکز جمعیتی یا اقتصادی خاصی نبود. شرق عمدتا یک مرکز نظامی برای دفع هجوم اقوام بیابانگرد بوده. تجربه هجوم سکاها در زمان پادشاهی فرورتیش در زمان مادها تقربیا در حافظه سایر حاکمان باقی ماند. اکثر پادشاهان نگاهی به توسعه‌طلبی در شرق نداشتند (شاید به خاطر جغرافیا خاص آسیای میانه.). نگاه‌ها به غرب و مناطق بهتر و مساعدتر آذربایجان ، ارمنستان ، آناتولی و مهمتر از همه بین‌النهرین بوده. عمده تمرکز اقتصادی وتجاری در این ایام نیز فلات مرکزی ایران ، آذربایجان و منطقه بین‌النهرین و عراق کنونی بوده. اما در زمان امپراتوری اموی و عباسی شرق و خراسان بزرگ به دلایلی مثل توسعه اقتصادی و دینی در شبه‌قاره هند و آسیای میانه اهمیت یافت و شهرهای بزرگ ، پرجمعیت ، پررونق با محوریت مسائل علمی ، دینی و فرهنگی شکل گرفت.
اما شرق ایران از قریب 970میلادی تا 1720 میلادی متناوبا آماج حملات اقوام همسایه و قبایل بیابانگرد بوده با شدت و ضعف مختلف. تا قبل از 900 - 850 میلادی حکومتهای مرکزی امنیت این مناطق را برعهده داشتند گاها حاکمیتهای محلی که تابع حاکمیت مرکزی بودند امنیت را برقرار میکردند و موجب رونق میشدند مانند سامانیان. اما تقریبا از 990 میلادی که غزنویان به قدرت رسیدند این مناطق همیشه (به جز مواقعی کوتاه) ناامن بوده است.

آیا این وضعیت در خلق و خوی مردمان این مناطق و نسلهای بعدی بی‌تاثیر بوده؟ گمان نمیکنم.
آیا ترسویی ، سربزیری و خواری در مقابل قدرتمند و گنده لاتی در مقابل ضعیفتر همین جا شکل گرفته؟ شاید.

1 پسندیده