اینتگریتی مردمان آمریکا یا بعضی کشورهای اروپایی از کجا میاد؟

اگه گذارتون به بعضی کشورهای جهان مثل امریکا یا آلمان بیفته احتمالا با این مورد مواجه شدین: اگه کسی نتونه کارش رو سر موقع تحویل بده، در اکثر مواقع با خیال راحت اون کار رو ناتمام تحویل میدن و از روش های جانبی مثل گرفتن پاسخ تمرین از بقیه و یا بهونه آوردن و … کمک نمیگیرن. مردم به پشتکار و سخت کوشی افتخار میکنن و تقلب یا دودری خیلی تو کارشون نیست. این مورد در مدرسه ها و دانشگاه هاشون به راحتی دیده میشه، انگار این نوع رفتار از بچگی درشون ایجاد میشه. کجای آموزششون چنین اخلاقی پرورش داده میشه؟

6 پسندیده

وقتی دانش آموز انگیزه ای برای یادگیری نداره به نظرم تقلب میاد وسط. چرا دانش آموزا نمی خوان یاد بگیرن؟ لابد فکر می کنن این تکالیف یا امتحانات براشون خروجی مفیدی نداره و باید فقط رفع تکلیف کنن. سیستم تنبیهی هم به نظرم بی تاثیر نیست. چرا سیستم رو جوری نچینیم که افراد با لذت بخوان که یادبگیرن و نتیجه تولید کنن؟

3 پسندیده

توی نظریه بازی ها یه بازی هست به اسم بازی اولتیماتوم:
در این بازی من به شما صد دلار میدم و از شما میخوام که مقداریش رو به دوستتون بدید، اگه دوست شما قبول کرد که خب باقی پول میشه برای خود شما. اما اگه دوست شما این پول رو برگردونه من تمام پول رو از شما میگیرم.

این بازی در چهار قاره و بین 15 جامعه کوچک انجام شده و رفتارهای متفاوتی دیده شده. در جوامع دانشجویی نیویورک بچه ها 40 درصد پول رو میدادن. اما در مردمان خارج دانشگاه رفتارهای دیگه ای دیده میشده . مثلا بعضی ها بیشتر از پنجاه درصد اهدا می کردن که این در اون جامعه توهین حساب میشده. یا بعضی کمتر از ده درصد که باعث میشده پول برگردونده بشه و هردو فرد ضرر کنند. نتیجه نهایی این بوده که این مدل انتخابها بیشتر به رفتار اقتصادی جامعه ای بستگی داره که فرد بهش تعلق داره نه خصوصیات اخلاق فردی.

برای پاسخ به سوالت بهتره بپرسیم سیستم امریکا چه روشی پیش گرفته که منجر به اینتگریتی بیشتر شده؟

4 پسندیده

اگه اینتگریتی رو اینطوری ترجمه کنیم که وقتی هیچ چشم ناظر خارجی بر اعمال من حاکم نیست هم من باز کارهام رو به بهترین نحو و در نهایت صداقت کامل انجام میدم. اگه در جایی این صداقت حاکم نیست باید به ترسهای حاکم بر سیستم توجه کرد.

توی خونه ای که جو خشونت بالاست. دروغ خیلی رایجه. ریشه اش هم ترس هست. ترس از این که بزرگترها دوباره ناراحت بشن. حالا این بزرگتر هر کسی می تونه باشه.

مثلا بچه ای که از پدر و مادرش می ترسه به شدت . حتی اگه زمین بخوره و اسیب ببینه احتمال این که خانواده اش رو در جریان نذاره خیلی بالاست چرا که یادگرفته که اگه اونا رو در جریان بذاره یه طوفان به پا میشه. برای همین مخفی کاری می کنه.
مشت نمونه خروار است.

دومی (طی مشاهداتم) خانواده های ایرانی خیلی دوست دارند بچه هاشون توی دسیپلین خاصی باشند انگار که می خوان مثلا در دوسالگی قد ادم بیست ساله رفتار کنند برای همین تذکر خیلی زیاد داده میشه و اگه بچه ها اشتباهی بکنند اخمها توی هم میره و دست ها به کمر زده میشه که باعث ایجاد رعب و وحشت میشه برای همین میزان ریسک کردن در ایرانی ها یه طورایی پایین هست به خاطر ترس از موفق نبودن . یعنی ترجیح میدیدم به جای امتحان کردن و شکست خوردن امتحان نکنیم و منفعل باشیم. برای همین در سیستم کاری و اموزشی هم تمام تلاشمون به این ختم میشه که به هر نحوی شده حتی با تقلب کارمون رو به بهترین نحو ارائه بدیم.

سوم سیستم پاداش دهی ما مشکلاتی داره. الان رو نمیدونم چطوریه. اما زمان ما درس حرفه و فن کارهایی داشت که می بردیم توی خونه انجام میدادیم کسانی که پدر و مادراشون براشون کاردستی درست می کردن نمره بیشتری میگرفتن چون کاراشون تمیزتر بود . هرچند کاملا هم تابلو بود که کار یه دانش اموز نیست اما نمیدونم چرا معلمها اینقدر بی رحم بودن یا واقعا متوجه نبودن؟ همین باعث یه خشم و یادگیری تقلب هم میشه. یه طوری القا می کنه که من که تلاش می کنم نمره ام کمتر میشه از کسی که باباش براش مدار بسته مثلا. چه خوب بود اگه به جای خونه توی مدرسه این کارها رو انجام میدادیم ، گروهی. بدون سیستم نمره دهی که هیچ وقت نفهمیدم اساسش چی هست دقیقا

5 پسندیده

اصلا چرا باید دانشی که می آموزیم تست بشه یا ازش آزمون گرفته بشه؟ تو سیستم هایی که شما مد نظرتون هست سنجش دانش آموزا یا دانشجوها چگونه هست دقیقا؟ چه فرقی با اینجا داره؟

1 پسندیده

قبل از این که ادامه بدم، لازم می‌دونم بگم که این بحث با این فرض انجام شده که مردم «دروغ» نمی‌گن و کارهاشون رو کامل انجام می‌دن. هرچند می‌شه به طور واضح در جوامع اروپایی این رو دید، اما به سختی در آمریکا من این رو دیدم.
بگذریم و بریم سراغ بحث‌ها.
ما در مقایسه‌با اون‌ها:
اول از همه لطفا در نظر داشته باشین که ما اخلاقمون رو از دین می‌گیریم. یا حداقل به دین نسبتش می‌دیم. و هرچند قوانین اخلاقیی داریم که بحث «کم‌فروشی» و … رو پوشش می‌ده. اما چون سیستم اخلاقی ما وظیفه ‌گرایی هست، زیاد روش مانور نمی‌دیم و خیلی روش فکر نمی‌کنیم. در حالی که در سازمان‌های غربی، Human resources به شدت روی این موضوع تمرکز داره و حوزه‌های مختلفی در Work Ethics پرورش دادن که معمولا board های مخصوص و صنفی خودشون رو دارن. و بسیار هم سخت‌گیرن.
دوم از همه شیوه‌ی آموزشی ما خودش می‌تونه تاثیرگذاری بالایی داشته باشه که بعضی دوستان بررسی کردن. به طور مثال بحث تشویق و … اگر به درستی انجام نشه می‌تونه مضر باشه. حوزه‌ی Behavioral Economics به همین موضوع می‌پردازه.
نکته‌ی بعد باز هم بر می‌گرده سر آموزشمون. اما نه آموزش مدرسه. بلکه آموزش کاری. در کشور ما «کارآموزی» جایی نداره. و مردم بیشتر بهش به چشم «کار مفتی» نگاه می‌کنن تا «فرصت برای یاد گیری و جذب شدن». بچه‌ها در وقتشون سر کار نمی‌رن، و اگر پولی هم بخوان بگیرن، مستقیم از پدر و مادر می‌گیرن. منی که از ۱۲ سالگی سر کار آموزی رفتم، دیدم که چقدر بهم با تعجب نگاه می‌کردن. هرچند به نظر خودم باید از ۱۰ سالگی می‌رفتم.

من باز هم باید بگم با پیشفرض این سوال مشکل دارم. کشورهایی که می‌گین کشورهای individualist هستن. با این پیشفرض با آمریکا خیلی مشکل دارم، اما حتی اروپاش هم در مقایسه با کشورهای شرقی که ساختار فکری و اجتماعی collectivist تری دارن، اخلاق کاری بسیار ضعیفی رو دارن.

ایده همچنین یک موردی که من خیلی دوست دارم ذکر کنم که در جامعه‌ی ما به شدت تبلیغ می‌شه، اعتماد نکردن به بقیست.

گرگ باش تا بره نشی.

خیلی سادست دیگه. وقتی تو خودت رو بخوای گرگ کنی، به قول تامس هابز، مجبوری یک لویاتان بالای سرت داشته باشی، که نظم رو بهم نزنی. و این ریشه‌ی تمام مشکلاته.

3 پسندیده

خب یکی از مشکلات ما در این زمینه ضعف احلاقیات در کشورمونه. یک زمانی به فرزندانمون یاد می دادیم که همه به تو اولویت دارن و این باعث می شد که با خودشون و دیگران صداقت نداشته باشن و الان بهشون یاد میدیم فقط خود تو مهم هستی و دیگران هیچ اهمیتی ندارن. بنابراین کودک به خودش اجازه میده برای رسیدن به خواستش هر کاری می کنه و صادق بودن در این مورد اصلا براش مهم نیست.
یه مورد دیگه که این روزها زیاد می بینیم اینه که والدین با این فلسفه که در این جامعه اگر گرگ نباشی می خورنتف از همون اوان کودکی یک الگوی غلط در اختیار بچه ها قرار میدیم، بچه ای که احساس می کنه بجز خانواده و اشناهاش بقیه افراد جامعه می خوان بهش اسیب بزنن، دلیلی نمی بینه که در موقعیت های اجتماعی تلاش زیادی بکنه و راستگو باشه.

2 پسندیده

دیدگاه خواندنی دوست عزیزی رو درباره مظاهر اینتگریتی دیدم و خیلی دوست دارم تجربه و نظرشان را درباره ی این موضوع بدانم، البته زمان موضوع به مدت ها قبل برمیگرده، ولی فکر میکنم چنین گفتگوهایی هیچ وقت کهنه نمیشن.
@FARSHAD

سوالم بیشتر این هست که چطور میشه اینتگریتی رو آموزش داد؟ سایر کشورها در این زمینه ها چه کردن؟ و ما کجاها میتونیم از تجربه هاشون کمک بگیریم؟

1 پسندیده