مدینه فاضله ذهنتان را نمیگویم منظورم همین جامعه فعلی خودمان است
پاسخ غلط وجود ندارد
معتقدم ما نگرش درستی به مسئله ثروت نداریم
اینجا نگرشمان را نقد میکنیم تا به بهترین برسیم
پ ن 1 : احتمالا بعد از شکل گیری چارچوب بحثمان موضوعات مهم بحث را تاپیک میکینم
سلام .این تجربه و زندگیه شخصیه من هست که دارم به اشتراک میگذارم.من 8 ساعت در روز کار اداری در یک شرکت خصوصی انجام میدم و منبع درامد دیگه ای ندارم.حقوقم تقریبا سه برابر حداقل دستمزد هست و الان بعد از 12 سال کار تونستم یه خونه 50 متری با کمک وام مسکن بخرم و یه 206 قسطی هم پارسال خریدم.الان تقریبا دو سوم حقوقم برای اقساط میره و معمولا اواسط برج یک مقدار مشکل مالی پیدا میکنم.ولی اطرافیانم همه میگن خدا رو شکر کن که زندگیه خیلی خوبی داری. دیگه با توجه به تعریفی که هر شخص از زندگیه خوب داره قضاوت با شما.
خوب . اگر منظور شما از زندگی خوب داشتن قدرت مالی هست باید بگم از نظر من صد در صد میشه !
منتها باید اینم در نظر داشت که 8 ساعت کار در روز شرط لازم هست ؛ منتها شرط کافی نیست .
یعنی چی ؟ یعنی این که داشتن قدرت مالی ، به روزی حداقل 8 ساعت کار نیاز داره ولی فقط به این مورد وابسته نیست .
پارامتر های موثر تو درآمد رو میشه به 3 دسته تقسیم کرد .
1 ) مهارت و تخصص فرد :
یه جراح متخصص که هر عمل 30 دقیقه ای اون 500 تومن میانگین دستمزد داره بدون شک 8 ساعت کارش خیلی برایند ریالی بهتری داره نسبت به 8 ساعت کار یه متصدی پمپ بنزین .
2) دانش مالی فرد :
فرض کنید همون جراح متخصص قبلی که ماهی 30 میلیون تومن درآمد داره تمام پولی که در میاره رو خرج کنه . فرضا سفر های آنچنانی بره . ماشین های لوکس بخره و هیچ دانشی در زمینه سرمایه گذاری نداشته باشه .
صد در صد تو چشم انداز 10 ساله متوسط درآمد سالانه این جراح نسبت به یه مهندس عمران که ماهی فقط 10 تومن درآمد داره ولی این پول رو صرف بساز بفروشی یا سرمایه گذاری تو بازار های بورس بین الملل میکنه و بلده که چطور باید با چک و وام کار کنه کمتر خواهد بود . پس علاوه بر این که ما چقدر داریم پول در میاریم خیلی مهمه که چطور از اون پول مراقبت کنیم و کاری کنیم که پول پول بیاره .
3) توانایی اهرم سازی فرد .
خوب همون مهندس عمران قبلی رو در نظر بگیرید . الان 10 تا آپارتمان ساخته بعد از 10 سال و ماهی داره 40 میلیون تومن اجاره میگیره از آپارتمان هایی که ساخته . اگر هزینه ها رو در نظر نگیریم یعنی تو هفت سال تونسته یه منبع درآمدی ثابت 40 تومنی برای خودش درست کنه یا به عبارت ساده تر تونسته “یه اهرم با توان ماهیانه 40 میلیون تومن برای خودش بسازه” . عالی به نظر میاد . نه ؟
حالا بیاید این فرد رو مقایسه کنیم با مدیر digikala.com آقای حمید محمدی . ایشون 10 سال پیش وب سایت دیجی کالا رو راه اندازی کرد و الان بعد از 10 سال یه اهرم با توان ماهیانه حدود 35 میلیارد تومان ساخته . پس میشه گفت انتخاب درست و هوشمندانه اهرم هم علاوه بر داشتن دانش مالی میتونه درآمد رو خیلی بیشتر کنه .
جمع بندی و نتیجه اخلاقی :
خوب . توصیه اولی میتونه این باشه که بدون هیچ بهانه ای روزی 8 ساعت رو باید به کار اختصاص داد . و توصیه دوم این که از این 8 ساعت بهتره نصفش رو برای بالا بردن مهارت ها و یاد گیری صرف کرد . از این 4 ساعتی که ما برای آموزش صرف میکنیم به نظرم قرار دادن 2 ساعت اون برای مطالعه راجع به دانش مالی میتونه کار هوشمندانه ای باشه و درنهایت از این 2 ساعت اگر 1 ساعتش رو آدم صرف ایده پردازی یا مشاهده ایده های جذاب بکنه و ازشون الهام بگیره میتونه به آدم کمک کنه که بهترین اهرم ها رو بسازه .
به شخصه الان 1 ساله که دارم روزی 8 ساعت به صورت بالا کار میکنم و درآمدم ماهانه من 5 برابر شده نسبت به سال قبل همین موقع .
تصور کنید شخصی ۸ صبح باید سرکار باشد. از محل کار تا محل زندگی یک ساعت فاصله است. برای به موقع رسیدن باید بیشتر از یک ساعت زودتر از خانه خارج شود. ساعت ۶ بیدار شود و صبحانه حاضر کند و…
ساعت ۵ از اداره بیرون بزند و حدود ۶ خانه باشد. خسته و کوفته غذایی حاضر کند و آن را میل کند. ساعت ۸ شده است. هشت ساعت خواب نیاز دارد. در حالی که دو ساعت وقت دارد. در این زمان باید چکار کند؟ کتاب بخواند؟ فیلم ببیند؟ ورزش کند؟ وقتش را با دوستانش بگذراند؟ …
این وضعیت برای کسی است که تنها زندگی میکند. تصور کنید او پدری است در یک خانواده و فرزند(ان) و همسرش انتظار دارند این چند ساعت را با آنها بگذراند…
عمق فاجعه زمانی است که شخص مذکور هیچ علاقه ای به شغلش ندارد.
بدتر از آن این است که دستمزدی که به او میدهند فقط کفاف زنده ماندن را بدهد.
واقعیت تلخی که بعضن وجود دارد این است که بعضی آدمها سر کار میروند تا پول کرایه ماشینشان را در بیاورند…
کار کردن در شرایط کاری نامطلوب، در جامعه ای که سطح رفاه و کیفیت زندگی پایینی دارد، چه چیزی به انسان اضافه میکند؟
حادثه معدن یورت را به خاطر بیاورید. کارگران در حالی که حقوق چند ماه را دریافت نکرده بودند جان سپردند.
قسمت های زیبای! ماجرا هم کسانی هستند که بدون زحمت میتواند درآمدهای خوبی داشته باشند.
قشر متوسط جامعه که اکثریت جامعه را تشکیل میدهد. زندگی معمولی با تکاپو، وام و …
و در آخر فراموش نکنیم «سرمایهداری» را…
ببخشید زیاد حرف زدم. این شعر بوکاوسکی هم خوبه:
“حرفه نمایش”
من برنده نمی شوم
تو هم نمی شوی
هیچ کدام موفق نخواهیم شد
پس رویش حساب نکن
حتا فکرش را هم نکن
فقط هر روز صبح از بستر بیرون بیا
صورتت را
بشور
بتراش
و واردش شو
چون بیرونش
هرچه باقی می ماند
خودکشی و دیوانگی است
پس نمی توانی خیلی انتظار داشته باشی
حتا حق نداری انتظار داشته باشی
پس کاری که می کنی برای کمتر از حداقل است
درست مثل این که وقتی بیرون می روی
باید خوشحال باشی که ماشینت هنوز سر جایش است
و اگر هست
لاستیک هایش پنچر نیست
بعد سوار می شوی و اگر راه افتاد …
راه می افتی
و این افتضاح ترین فیلمی است که تا حالا دیده ای
چون خودت در آن بازی می کنی
فیلمی کم هزینه
با چهار میلیارد منتقد
و نمایشش
در خوش بینانه ترین حالت
تنها یک روز
طول می کشد
صحبت های شما رو رد نمیکنم . منتها تایید هم نمیتونم بکنم .
شاید یه زمانی خودم هم دقیقا همین جوری زندگی میکردم . منتها رویه رو خیلی راحت تغییر دادم .
اگه یه نفر از شرایط کاریش راضی نیست میتونه تغییرش بده ! این یه چیز بدیهیه .
احتمالا الان تو دلتون دارید میگید که کار کجا بود ؟ خوب منم جواب شما رو اینجوری میدم : شما دارید از طرف اشتباه تلسکوپ نگاه میکنید به قضیه . کار همیشه هست . سوال اصلی اینه که شما چه مهارتی داری که تورو متمایز میکنه ؟ آرایشگر خوبی هستی ؟ نوازنده خوبی هستی ؟ گچ کار خوبی هستی ؟ فروشنده خوبی هستی ؟ برنامه نویس خوب هستی ؟ پزشک خوبی هستی ؟ منشی خوبی هستی ؟ و …
هر کسی میتونه برای 3 ماه زندگی خودش پول قرض کنه یا از پس اندازش استفاده کنه و این 3 ماه رو یه مهارت خوب یاد بگیره و با برنامه ریزی بره سر کاری که دوست داره . یا حتی میتونه فری لنسر بشه . با یکم پشت کار تو 3 ماه میشه هر مهارتی رو در حدی که پول بشه ازش در آورد یاد گرفت و به مرور تو کار متخصص شد .
ببینید من اصلا قصد نسخه پیچیدن برای کسی رو ندارم و اصلا از صحبت های زرد و انگیزش های الکی خوشم نمیاد منتها به شدت به این اعتقاد دارم که همه ما آدم هستیم و از خودمون اختیار داریم و همه فرصت های برابری رو در اختیار داریم برای تغییر رویه زندگیمون . اگر کسی تو شرایطی هست که ازش ناراضیه به نظر من مقصر اصلی فقط و فقط خودش هست . و اگر تو فقر از دنیا بره بزرگ ترین تراژدی دنیا رو برای خودش رقم زده .
به حرف هایی که میزم صد در صد ایمان دارم دوست من و ایمانم رو به شما هم قرض میدم . وقتی من با وجود بیماری شدید ، خانواده فقیر آموزش و مدرسه متوسط و نداشتن تحصیلات عالی تو دهه دوم زندگی تونستم از خیلی ها جلو تر باشم پس هر کس دیگه ای هم میتونه .
بله متوجهم. من قسمت های تلخش رو گفتم. با این اقداماتی که گفتین هم میشه کار یاد گرفت و کار کرد.…
منتها من شرایط کلی جامعه رو گفتم. خود من به شخصه دوست ندارم ۸ ساعت از وقتم رو درگیر یه کار کنم حتی اگه عاشقش باشم.( معشوقه های دیگه هم هستن:) ) ۸ ساعت زمان زیادی هست.
در تایید حرف هایی که زدین و ضروری نبودن تحصیلات دانشگاهی کتاب زیر رو پینشهاد میکنم.
پیشنهاد کتاب: امکان نوشته: علی سخاوتی
از نت میتونید رایگان دانلود کنید. ( نویسنده خودش کتاب رو به صورت رایگان قرار داده)
اگه میتونی کاری رو در ده دقیقه انجام بدی، توانت نسبت به وقتی همون کار رو در یک ساعت انجام بدی بیشتره.
و نکته اینه که با هشت ساعت در محیط کار بودن، خیلی وقت ها خروجی مطلوب تولید نمیشه و کار انجام نمیشه!
پس برمیگردیم به همون حرف شما: خروجی مهمه!
پ.ن. اگه منظورتون این سواله که «چرا با روزی هشت ساعت سر کار بودن نمیشه همون خروجی رو تولید کرد که دیگران با روزی ۱۲-۱۴ ساعت کار دارن تولیدش میکنن؟» به نظرم کمی بدیهیه: هیچ فرق چندانی بین من و اون نفر دیگه در تولید خروجی نیست. پس اگه هر دومون به طور متوسط یه چی تولید میکنیم و اون بیشتر از من به تولید مشغوله، احتمالا من عقب میمونم
واژههایی مانند تغییر، پیشرفت، پشتکار، تخصص، انگیزه، عدالت، ثروت، ایمان، سرمایهگذاری، انتخاب هوشمندانه، کارآفرین برتر و اختیار خیلی زیبا هستند. اما همیشه انسانهایی هستند که قربانی هدفها و قدرتها میشوند.
واژههای زیبا را مدتی کنار بگذاریم و بیاندیشیم. چه کسی غذای ما را تامین میکند؟ کشاورز. چه کسی چرخ صنعت را میچرخاند؟ کارگر. چه کسی منابع مورد نیاز تکنولوژی را تامین میکند؟ معدنچی. و چه کسی بهای تمام زیادهخواهیهای بشر را میدهد؟ اقشار آسیبپذیری که چارهای جز بردگی برای ثروتمندان ندارند.
تغییر و پیشرفت، این واژههای خطرناک
چه میشود اگر روزی جمعیت روستایی ما بخواهد برای بهبود زندگیاش و به اصطلاح پیشرفت به شهر بیاید؟ چه کسی غذای یک پزشک را تامین میکند؟ پزشک و مهندس بدون کشاورز و دامدار حتی یک روز زنده نمیمانند.
سرمایهگذاری و انتخاب هوشمندانه
از بساز-بفروشها گفتید و از کارآفرینهای برتر مثل دیجی کالا. این سرمایهگذارها و کارآفرینها آیا به غیر از تخریب محیط زیست و به بردگی گرفتن نیروی کار، کار مفید دیگری انجام دادهاند؟ حتما میگویید که شغل تولید کرده اند. شاید هم کردهاند اما بدون شک شغلهای زیادی را هم از بین بردهاند. تا زمانی که چیزی تولید نکنید که به درد مردم بخورد تمام این ایدهپردازیها باد هواست. شما به پول میرسید و بقیه جیبشان خالیتر میشود.
عدالت، واژهای که معنیاش تغییر کرد
نوشتهاید همه فرصتهای برابر داریم. این عجیبترین جملهای است که در عمرم شنیده ام. یک کودک زاهدانی که حتی شناسنامه ندارد، چه طور میتواند با منی که در تهران در خانوادهای با درآمد متوسط زندگی کردهام رقابت کند؟ بدون شک شکست خواهد خورد و تحقیر خواهد شد مستقل از این که چه قدر تلاش و پشتکار داشته باشد.
یک کارگر مگر میتواند به حقوق دریافتی ماهی یک میلیون اعتراضی کند؟ کارآفرین و سرمایهدار چه میفهمد ماهی یک میلیون نمی تواند زندگی چهار نفر را تامین کند.
مسئولیت اجتماعی، واژهای که باید سر زبانها بیافتد
تا زمانی که نگاه جمعی نداشته باشیم و هر کس به فکر خودش باشد، شاهد بردگی بخشی از مردم و لذت بردن عدهای دیگر خواهیم بود. کارآفرینی، پیشرفت، سرمایهگذاری و اختیار تا زمانی که در خدمت بشر و زمین نباشد، ارزش که نیست هیچ، ضد ارزش است و باید با آن جنگید.
کاملا درسته صحبت شما . ممنون که مطرح کردین و کاملا قبول دارم حرفاتون رو دوست عزیز و به نظرم اگر یه نکته کوچیک رو به پاسخی که نوشتم اضافه کنم تمام سر فصل هایی که عنوان کردین و نقد بر صحبت های من بود تبدیل به نقطه مشترک بشن .
یه جمله خیلی قشنگ هست که میگه برای زندگی بهتر و موفقیت باید تو جهان بهترین باشی ! تو نگاه اول شاید خیلی این جمله مسخره و بدیهی به نظر بیاد ولی وقتی ما تعریفمون از جهان رو تغییر بدیم این جمله قابل درک تر میشه . جهان هر کس مجموعه چیزایی هست که باهاشون در ارتباط هست یا ازشون تاثیر میگیره و هر کسی موفقیت خودش و استاندار های خودش رو در مرحله اول باید توی جهان خودش در نظر بگیره و بر اساس اون ها راجع به مسائل قضاوت کنه . جهان یه کشاورز روستای خودش و رقیبای تجاریش سایر کشاورز ها هستن و تو اون جهان باید معیار های موفقیت رو برای خودش مشخص کنه . طبق این تعریف حتی جهان یه پشت کنکوری که ساکن تهرانه با جهان یه پشت کنکوری که تو زاهدان درس میخونه خیلی با هم متفاوته با وجود این که هدفی مشترک دارن . چون رقیبای اونا و استاندارد های اونا به کل با هم فرق میکنه .
مشکل از جایی شروع میشه که تو دنیای امروز ما برای خودمون یه استاندارد به اسم حقوق بشر به وجود آوردیم و طبق این استاندارد تمامی انسان های روی کره زمین به آموزش مناسب ، خدمات درمانی ، تغذیه مناسب ، آزادی بیان و … باید درسترسی داشته باشن . منتها در عمل میبینیم که این استاندارد حتی تو خیلی از کشور های صنعتی 100% رعایت نمیشه و برای بعضی فرهنگ ها کاملا یه فانتزی هستش برقراری این استاندارد . جالب تر اینه که تمامی قضاوت های ما ، تعریفی که از موفقیت و خوشبختی داریم ، تعریفی که از رفاه داریم یه جورایی به همین استاندارد مرتبط میشن و همین باعث میشه که همه فکر کنن موفقیت یعنی بساز بفروشی و راه اندازی دیجی کالا ، امکانات داشتن یعنی تو شیکاگو آمریکا زندگی کردن و از حقوق شهروندی اونجا بهره مند شدن و از همه دردناک تر این که افراد بدون در نظر گرفتن واقعیت های جغرافیایی و فرهنگی خودشون سبک زندگی خودشون رو با سبک زندگی جوامع دیگه مقایسه میکنن و نتیجه اون چیزی نیست غیر از تحقیر عقب افتادگی بیشتر و روحیه یاس و ناامیدی . نتیجه چیزی نیست جر این که وقتی با یه ایرانی صحبت میکنی میخواد بره آمریکا و وقتی با یه روستایی صحبت میکنی میخواد بره شهر .
قبول دارم که یه بچه زاهدانی با یه بچه تهرانی فرصت های یکسانی در اختیار ندارن منتها باید این رو هم در نظر گرفت که جهان این 2 نفر به کل با هم فرق داره و تعریف موفقیت و پیشرفت تو جهان این 2 نفر با هم یکسان نیست . در نگاه اول این دیدگاه کمی بی رحمانه و نژاد پرستانه به نظر میاد منتها به هر حال ما باید واقعیت های فرهنگی و جغرافیایی رو بپذیریم و به جای این که سعی کنیم بگیم همه مثل هم باشن و امکانات یکسان داشته باشن بهتره که این دیدگاه رو جا بندازیم که همه ی جهان هایی که وجود داره با ارزش هستن و افرادی که نردبونشون رو به دیوار این جهان ها تکیه میدن و ازش بالا میرن پشرفتشون قابل ستایشه . با این دیدگاه شاید یه کشاورز وقتی که برداشت محصولش رو بیشتر میکنه بتونه بخاطر دستاوردش احترام یه بساز بفروش رو داشته باشه یا فرضا اون تهرانی که تو کنکور رتبه 60 میگیره رتبه 1000 یه بچه زاهدانی رو هم ارزشمند بدونه .
به هر حال به نظرم این بحث نیاز داره که حضوری راجع بهش صحبت بشه و امیدوارم تو این چند خط تونسته باشم منظورم رو برسونم .