سوال در ظاهر ساده س اما اگر پیشفرض های زیر بهش اضافه کنیم یکم پیچیده تر میشه:
پیشفرض۱: فرض بر اینکه یک خونه ویلایی داری و میتونی با خرید زمین اطراف ملکت، حیاطت گسترش بدی.
پیشفرض۲: تجربه کار استارتاپی داری اما دنبال یک کار پر درآمدتر و شاخص تر باشی.
پیشفرض۳: به مهاجرت نیم نگاه داری.
پیشفرض۴: از کارهای فنی فیزیکی خوشت میاد.
خودم تا الان به خیلی چیزها فکر کردم. از خرید مزرعه چند هکتاری در گلستان یا گیلان و شروع یک زندگی متفاوت
مهاجرت به ترکیه و شروع یک زندگی کم دغدغه و با کیفیت
راه اندازی یک کارگاه خلاق و شروع به ساخت محصولات هایتک (ترکیب الکترونیک و نجاری و جوشکاری و …)
خرید یک ملک ۱۰۰۰ متری در یکی از روستاهای شمال
این حجم پول رو نباید برای یه کار هزینه کرد . میشه به عنوان یه سبد سهام باهاش رفتار کرد .
قبل از هر چیز اگر حسابداری بلد نبودم شاید اولین کاری میکردم این بود که میرفتم حسابداری یاد بگیرم و تمامی دخل و خرج ها و سود سهام چک ها و … رو به طور مداوم برسی میکردم و تو یه نرم افزار حسابداری شخصی ثبت میکردم ( کار که چندین ساله انجام میدم ) . چون وقتی که پول آدم زیاد باشه به همون نسبت هزینه های آدم هم بالا تر میره و گاهی ولخرجی های بی مورد اتفاق میوفته .
حدود 200 تومن رو وارد بازار سرمایه میکردم . ترجیحا بازار رمز ارز ها و حتی خودم رو درگیر خرید و فروش نمیکردم . هولد میکردم تا این که قیمت بالا بره . اینجوری خیالم راحت بود که هر وقت به پول نیاز داشتم بدون این که نگران تورم ایران باشم میتونم از سود پولم یه مقداری رو خارج کنم . علاوه بر اون این بازار یه بازار بکر و نو هست و نقد شوندگی بالایی هم داره .
یه 500 تومنی هم برای ورود به بازار املاک کنار میذاشتم چون بازار ملک تا سال آینده رشد میکنه و با یه انتخاب درست خیالم راحت بود که این 500 تومن قراره تا سال آینده 2 - 3 برابر بشه . و استرس اینو ندارم که 1 میلیاردم از دستم رفت …
در نهایت 300 تومن باقی مونده رو برای ماجراجویی نگه میداشتم . شاید یه کارگاه آهنگری کوچیک تو زیر زمین خونم درست میکردم چون یکی از آرزو های بچگیم آهنگری و شمشیر ساختن بود . شاید صرفا برای تفریخ میرفتم و با یه تیم جوون یه استارتاپ رو شروع میکردم فقط برای این که سرگرم باشم و افسرده نشم . یا این که این 300 تومن رو کلا میزاشتم کنار برای سفر کردن . چند ماهی رو دور دنیا میگشتم و تجره کسب میکردم چون عمر ما آدما کم تر از اون چیزیه که بخواییم فقط صرف ثروت اندوزی کنیم
اگر حسابداری بلد نبودم شاید اولین کاری میکردم این بود که میرفتم حسابداری یاد بگیرم و تمامی دخل و خرج ها و سود سهام چک ها و … رو به طور مداوم برسی میکردم
با داستان حسابداری کاملا موافقم و گهگاهی نه به صورت جدی با اپلیکیشن های حسابداری کار کردم اما نگاه جدی تری باید بهشون داشته باشم.
حدود 200 تومن رو وارد بازار سرمایه میکردم . ترجیحا بازار رمز ارزها و حتی خودم رو درگیر خرید و فروش نمیکردم . هولد میکردم تا این که قیمت بالا بره
درگیر رمزارز هستم. به نظرم بهترین گزینه فعلا اتریوم هست. رمز ارزهای دیگه نوسانات زیادی دارن و این ریسک سرمایه بالا میبره اما ۲۰۰ م، بود و نبودش زیاد فرقی نمیکنه. اگر نیاز باشه که پس انداز کنم، قطعا رمز ارزها بهترین گزینه هستند.
یه 500 تومنی هم برای ورود به بازار املاک کنار میذاشتم چون بازار ملک تا سال آینده رشد میکنه و با یه انتخاب درست خیالم راحت بود که این 500 تومن قراره تا سال آینده 2 - 3 برابر بشه .
۵۰۰ مبلغ خیلی کمیه برای سرمایهگذاری در ملک، شاید دو سال پیش میشد وارد این بازار بشی ولی الان حتی در شهرستان های ضعیفتر هم نمیشه کار زیادی باهاش کرد. مگر اینکه پول بیشتری داخل ببری. از طرفی رکود ملک چند ماهی که شروع شده و حتی در بعضی شهر ها قیمت ها حسابی افت کرده! در شهری مثل بابلسر اکثرا فروشنده ن. البته به قیمت های کذایی …
در نهایت 300 تومن باقی مونده رو برای ماجراجویی نگه میداشتم . شاید یه کارگاه آهنگری کوچیک تو زیر زمین خونم درست میکردم
ماجراجویی دوست دارم البته اگر بتونم به جنبه تجاری ش امید داشته باشم. مثلا کارگاهی برای ساخت قایق های لوکس یا خانه های شناور باشه. و یا راه انداختن یه مزرعه بزرگ فناورمحور با هدف جذب سرمایهجمعی (شبیه مستند the biggest little farm)
البته الان یک میلیارد چندان پول قابل توجهی برای مانور دادن نیست (هرچند خودم و شاید خیلیها این مقدار رو نداریم ولی صرفا از نظر اقتصاد عجیب، راکد و تورمی ایران دارم میگم) بنابراین فکر میکنم قسمت پشتوانه سازی حسام رو کاملا موافقم و فکر میکنم ۵۰ درصد هم نسبتا خوب باشه.
ولی اگر بخواین ماجراجویی کنین میتونین روی آینده هم ریسک کنین: خیلی سادهتر فکر کنین و ترکیبی از حس خوب رو با یکی از نیازهای پایهای اجتماع پیدا کنین. الان بسیاری از نیازهای پایهای وارداتی هستن و ممکنه در آینده با تغییری مثبت در نگرش مدیریتی راه برای تولید باز بشه.
هر دو تا ایده جذابن بخصوص دومی ولی در عمل ریسک بسیار بالایی داره بخصوص یک نکته مهم رو در نظر بگیرین: در کارهایی که شما با کامیونیتی کار میکنین، میزان موفقیت در ایران بسیار پایین هست! میتونین به کارهای مشابه نگاه کنین و از دادههای استارتاپی با خصوصیات مشابه برای تصمیمگیری استفاده کنین.
من چکار میکردم؟
1- 300 میلیون یک کارواش شیک و مجهز در نقطه مناسب شهری
2- 300 میلیون یک فست فودی شیک در نقطه مناسب شهری
3- 200 میلیون تهیه زمین کشاورزی
4- 200 میلیون راه اندازی یه کتابفروشی یا کافه کتاب (اگه با 150 میلیون راه افتاد ، با 50میلیون باقی مونده یه خودروی دسته دوم میخریدم در حدی که کارم راه بیفته)
اینها کارهایی است که نسبت به کلیت کسب و کارش تجربه و آشنایی دارم و میتونم بپذیرم که ریسک کنم و وارد بازار بشه والا پولو میزارم بانک سودش رو میخورم و قیمتها نیز برحسب شهر خودمون هست.
این بیزنس تجربه شخصی دارم. البته مزرعه نبود و کارفرمام روی ورمی کمپوست کار میکرد! در عرض کمتر از ۳ ماه، ۳۰ تا نمایندگی تو شهرهای مختلف استان گلستان و گیلان و مازندران زد و برای تولید کود ورمی کمپوست از مردم شهر و روستا سرمایه جمع کرد. برای کسب اعتماد هم پیشنهاد میداد که سبدهای ورمی کمپوست پیش خودشون نگه دارن و در ازاش سود بیشتری دریافت کنند.
البته آخر سر کلاهبردار از کار دراومد با ۱۲۰ میلیارد تومن متواری شد و اخرین خبری که داشتم ازش الان پاکستانه