برای شرایط فعلی روستاها باید نگران باشیم یا بی تفاوت؟

یه گزارش نه چندان مستند تاریخی کوتاه

برای من که جز خانواده های مهاجر به تهران محسوب میشم، هیچ چیز رویایی تر از خاطرات بچگیم تو روستای خواستگاهم، یعنی روستای میلاجرد که از توابع نطنز استان اصفهان، نیست. روستایی سبز که تابستونها می‌تونستیم تا عمق دشت‌های اون بریم و از دسترنج پدربزرگ و مادربزرگ‌هام بهره مند شیم.

رگ حیاتی روستای ما، یه قنات بود که اینقدر آب زیادی داشت که مازاد اون رو به روستاهای اطراف می‌دادند و کلا همه چیز خوب و عالی بود. تا اینکه تو سنین نوجوانی، کم کم با تعاریف جدید آشنا شدم: چاه عمیق، سرقت آب، و میراب که وظیفه محافظت از آب رو داشت. کم کم بیشتر جوی‌های سرسبز این روستا، توسط لوله‌های سیمانی سرپوشیده شد و چروک‌های صورت پیرمردهای ده عمیق تر. سیستم آبیاری روستای ما کاملا سنتی بود و همون آبیاری غرقابی کماکان مورد استفاده قرار می‌گرفت.

جوانان روستایی که دل به کشاورزی بسته بودند، تنها راه اضافه کردن محصول رو در بیشتر کردن منابع آب می‌دیدند و در نتیجه بعضا اون‌هایی که می‌خواستند به کشاورزی به عنوان شغل اصلی ادامه بدن، به فکر کندن چاه عمیق افتادند. البته شایدم سختی کار کردن با سیستم نوبت بندی آبیاری قدیمی ادم‌ها رو به این موضوع سوق داد.

به مرور، با کمبود آب هر کسی برای خودش چاه عمیق زد و در نتیجه یواش یواش روستای ما که به خاطر آب فراوانش همیشه مورد توجه قرار داشت، با موضوع جدیدی به نام بی‌آبی روبرو شد. جنگ و درگیری بین روستاها خیلی زیر پوستی به وجود اومد. تا اینکه اداره آب برای تامین آب روستای کناری، طرح انتقال آب از روستای ما رو کلید زد . باعث درگیری شدید شد که البته نهایتا روستای ما موفق شد.

در این شرایط، کارخونه فولادی هم در نزدیکی روستا باز شد و چون برای خنک کردن فولاد به آب نیاز داشت، چاه‌های عمیقی توسط این کارخونه تاسیس شد و سطح آب روستایی پایین تر رفت. روستاهای اطراف به مرور خشک می‌شد و زمین‌های اونها به عنوان زمین بایر فروخته می‌شد.

با خاموش شدن بارقه‌های امید که تو قطره قطره آب روستا موج می‌زد، پیرهای روستای ما پر می کشیدن و برای جوان‌ترها هم هیچ امیدی برای ماندن وجود نداشت. به ناچار به مهاجرت به شهرها روی آوردند. روستاییان که برای اعتراض به به کارخونه فولاد جمع شده بودند، به درگیری کشیده شدند و در نتیجه کار به نیروی ویژه و بازداشت تعداد زیادی از روستاییان کشیده شد.

سال‌ها گذشت تا نوبت به طرح جلوگیری از چاه‌های عمیق مطرح شد که منجر شد که روستاییان بعضا با پر شدن چاه‌های عمیقشان روبرو بشوند. طرح جدیدی که به تازگی از سوی سازمان آب داده شده، گذاشته شدن کنتور برای آب خود روستاست؛ که اون‌ها رو مجبور میکنه که فقط هشت ساعت در روز آب برای کشاورزی داشته باشند که در نتیجه برای هیچ کدام صرف اقتصادی نداره.

توضیح: عکسهای بالا هیچ کدام مربوط به روستای میلاجرد نمی باشد و صرفا از اینترنت بدست امده است ولی با تقریب خوبی شرایط گذشته و حال روستا رو مشخص میکنه.

طرح سوال

گزارش بالا مختصری از تاریخچه تحولات در روستاهای حاشیه کویر ایرانه که پر از سوال و نکات مبهم. پر از نکاتی که نادیده گرفته شده. مشخصا یه نکته بسیار واضح و مشخص است: ماها هیچ طرح درست و درمونی برای آب و توسعه روستایی نداریم و بعضا با دادن طرح‌های مقطعی نه تنها به حل این موضوع کمک نمی‌کنیم، بلکه باعث بدتر شدن این ضایعه می‌شویم. در تمام این زمان‌ها نمایندگان مجلس بعضا بسیار به این روستاها سر زدند و بعضا با قولهای بی ارزش و زودگذر سعی کردند تا این مسائل رو حل کنند ولی هیچ وقت این موضوع پا نگرفته.

  • چرا روستاهای ما دارن تخیله میشن؟

  • آیا تخیله شدن روستاها یه تهدید محسوب میشه؟

  • بی آبی چقدر توی این موضوع تاثیر داشته و ایا روستای موفقی داشتیم که با کنترل بی‌آبی روند مهاجرت معکوس رو تجربه کرده باشه؟

  • آیا پدیده مهاجرت معکوس میانسالان بعد از بازنشستگی برای روستاها فرصته؟

  • جاهای دیگه دنیا، روستاها چه شرایطی رو دارن؟

8 پسندیده

وجود روستاها چه فایده ای داره؟ مهمترین کارکرد یه روستا چی هست؟
چرا باید نابودی و محوشون نگران کننده باشه؟
#آمار
در سال 1335 جمعیت ایران 19 میلیون نفر بوده که از این تعداد 13 میلیون اونها ساکن روستاها بودن. ظرف مدت 55 سال این نسبت معکوس شده. تنها 51 درصد جمعیت روستایی به کشاورزی مشغول هستن که 70 درصد اونها هم افراد سالخورده هستن.

با تغییر کاربری هر هکتار زمین کشاورزی، امنیت غذایی 20 نفر به خطر می افته. حدود 3.5 میلیون هکتار از اراضی کشاورزی در معرض نابودی و تخریب هستن

#تجربه
مشاهداتی که خودم داشتم و برام نگران کننده بوده: خیلی از زمین های کشاورزی شهرستان شهریار به صورت ویلا در اومده و مردم بیشتر برای تفریح ازش استفاده می کنن تا یه کار تولیدی!!!

چند سال پیش که به همراه عده ای از دوستان هلال احمر به یکی از روستاهای نواحی مرکزی ایران رفته بودیم، فکر نمی کردم با منظره هایی مواجه بشم که انتظار داشتم بیشتر تو مناطق محروم خاص ببینم. بچه های اونجا تو ایام تعطیلات نه تفریح خاصی داشتن و به خیلی خونه ها که سر میی زدیم بیشتر آدما بیکار بودن!!! وضعیت نامید کننده ای بود. منم اگر اونجا بودم مهاجرت می کردم!!!

با یه خانم شمالی تو یه اتوبوس واحد نشسته و همکلام شدم، برای دیدن دخترش اومده بود، وقتی می خواست به املاک و ثروتش اشاره کنه به زمین هایی که داشتن اشاره می کرد و اینکه قبلا کشاورزی می کردن و
الان فقط می فروشن. زمین های وسیع کشاورزی که به مرور زمان به وارثین رسیده و تکه تکه شده بود.


چندتا عاملی که به ذهن من می رسه: 1- امکانات شهرها و روستاها با هم قابل قیاس نیست. 2- به گفته کارشناسا بیشتر بحران آب مربوط به مدیریت تو این قضیه هست 3- کشاورزی هم مدرن نیست.

این موضوع به شکل های دیگه تو پادپرس مطرح شده : به نظرم ما ملتی هستیم که خوب حرف می زنیم. تا مجبور نشیم عملی در کار نیست.

7 پسندیده

یک مثال مشابه و امروزی و واقعی در این مورد میزنم:

مدت طولانی در یک موسسه ای کار میکردم، که از ابتدای تاسیسش آنجا بودم. در ابتدا، تعدادمان ۴ نفر بود، فضای خوبی در دسترس داشتیم و در ضمن وایرلس هم برای همه مان با سرعت عالی کفاف میداد.

کم کم به اعضای موسسه اضافه شد، و صمیمیت و صداقت بین افراد هم کمرنگ تر از قبل شد. که طبیعی هم بود، همه مان همدیگر را نمیشناختیم و تعهدی نسبت به هم و یا به موسسه احساس نمیکردیم. بعد از مدت کوتاهی وایرلس دیگر به خوبی جواب همه مان را نمیداد. با اینکه از طرح های پرسرعت یکی از خدمات اینترنت معقول و خوب خریداری شده بود. به این نتیجه رسیدیم که نیاز به میراب داریم! کسی که بتواند مصرف افراد را چک کند، و بتواند دست ایشان را در مصرف نامناسب محدود کند.

سرتان را درد نمی آورم، آن چروکهایی که برای صورت پیرمردهای ده فرمودید، بر صورت پیرمردهای این موسسه نیز نشست. جایی که از ابتدا آزادی عمل و اعتماد، خط مشی سازمان را تعیین میکرد، بعد از مدتی نیاز به داروغه و میراب داشت. و … .

چیزی که در شرایط ما نیاز بود آموزش رفتار حرفه ای بود، و افزایش عزت نفس مان.

فکر میکنم اتفاقی که در روستای توصیف شده رخ داده، مشابه این قضیه و هزاران مورد مشابهی است که هر روز در حال رخ دادن هست و در آن افراد بدون در نظر گرفتن عواقب کار، از امکانات موجود استفاده میکنند.

2 پسندیده

با تغییر کاربری هر هکتار زمین کشاورزی، امنیت غذایی 20 نفر به خطر می افته. حدود 3.5 میلیون هکتار از اراضی کشاورزی در معرض نابودی و تخریب هستن

در رابطه با این پیش فرض همیشه این سوال برای من وجود داشته که خوب اگه مثلا ما کشاورزی صنعتی و مدرن داشته باشیم دیگه وجود روستاها بی معنیه. مثلا تو یه جاهایی از کشور ادمها تو مقیاس چند هکتار دارن گندم میکارند و از اون طرفم مساحت زمینهای تحت اختیار یه روستا بریا کشاورزی شاید از ده هکتار تجاوز نکته بنا برای این امر که اگه روستاه خالی بشن الزما کشاورزی اسیب می بینه به نظرم فرض درسته نیست.

مشاهداتی که خودم داشتم و برام نگران کننده بوده: خیلی از زمین های کشاورزی شهرستان شهریار به صورت ویلا در اومده و مردم بیشتر برای تفریح ازش استفاده می کنن تا یه کار تولیدی!!!

دررابطه با این استحاله ای که تو کاربری خیلی از روستاها رخ داده هم به نظرم امر بدی به خودی خود نیست. مثلا فرض کنید که ادمها جدید بیان و خونه های خرابه قدیمیه خیلی از روستاها رو بخرن و تبدیلش کنند به خونه های جدید این باعث میشه تا فرم روستاهای ما تغیر کنه و شاید به واسطه حضور بیشتر نیروها ایطوری امکانات به سمت اونجاها سرازیر بشه. اما خوب ای دسته از مردم نسل باروری هست.

این موضوع به شکل های دیگه تو پادپرس مطرح شده : به نظرم ما ملتی هستیم که خوب حرف می زنیم. تا مجبور نشیم عملی در کار نیست.

من بااین موضوع هم مخالفم چون واقعیت ما حتی تو حرفهامون می دویم روستا تو جامعه مدر ما چه نقضی داره و ایا اصلا نیازی هست که روستا ها باشن؟

1 پسندیده

کم کم به اعضای موسسه اضافه شد، و صمیمیت و صداقت بین افراد هم کمرنگ تر از قبل شد. که طبیعی هم بود، همه مان همدیگر را نمیشناختیم و تعهدی نسبت به هم و یا به موسسه احساس نمیکردیم. بعد از مدت کوتاهی وایرلس دیگر به خوبی جواب همه مان را نمیداد. با اینکه از طرح های پرسرعت یکی از خدمات اینترنت معقول و خوب خریداری شده بود. به این نتیجه رسیدیم که نیاز به میراب داریم! کسی که بتواند مصرف افراد را چک کند، و بتواند دست ایشان را در مصرف نامناسب محدود کند.

میخوام این قضیه رو یه جوری دیگه ببینم. واقعیت زمان شماهم دانلود و باقی موارد خودخواهانه شاید وجود داشته ولی تو دوران وفور نعمت این قضیه برای کشی مسئله ساز بوده و در نتیجه ادمها به راحتی میتونستن از کارش بگزدن ولی در دورانی که تعداد نفرات زیادتر شد این موضوع به مرور به چشم اومد. شبیه روستای ما قبلا روسستای ما هم از لحاظ ابی خیلی پر بار بود و در نتیجه وجود دو سه تا چاه برای کشی مسئله ساز نبود. ولی حالا که تعداد این موضوع بیشتر شده به چشم اومده.

@josef به نظرتون نباید برای مسائل این چنین همون اول از خطاهای کوچیک نگذریم تا در اینده با بیشتر اتفاق افتادن این خطاهای کوچیک اسیب پذیر نباشیم؟

1 پسندیده