این نوشته مطمئنا شامل ایرادات زیادی است چرا که من در این زمینه مطالعهای نداشتهام. هر چه این جا نوشتم حاصل فکر من و کنار هم قرار دادن تکههای پازلی است که از گذشته به ما رسیده و تکههایی که امروز با مشاهده شخصی به دست آمده است.
بردگی در دوران کهن
در تمدن مصر باستان این تصور وجود داشت که فرعون واسطی است بین خدا و مردم. به این طریق فرعون مردم را به بردگی وا میداشت و خودش و قشر خیلی خاصی از اطرافیانش در ناز و نعمت زندگی میکردند. این نظام طبقاتی در ایران باستان هم وجود داشت و قشر رعیت هرگز شانسی برای رسیدن به جایگاههای بالاتر نداشت.
بردگی در دوران میانه
در دوران میانه، ایدئولوژیهای پیشرفتهتری ظهور کرد. اینجا ناچارم در لفافه بنویسم چون هنوز بعضی از کشورها درگیر این ایدئولوژیها هستند. مبلغان این ایدئولوژیها تفکرات خاصی را به مردمشان القا کردند تا خودشان در آسایش و راحتی زندگی کنند. از جمله این تفکرات، قناعتورزی، سادهزیستی و اطاعت از رهبران جامعه بود. رهبرانی که خودشان این قواعد را رعایت نمیکردند و اغلب در ناز و نعمت زندگی میکردند. یکی از بقایای این ایدئولوژیها در بخش کوچکی از ایتالیا هنوز فعال است. به طوری که همچنان ثروت مردم را جمع میکند تا به بقای خودش ادامه دهد بدون این که سودی برای همان مردم داشته باشد.
بردگی در دوران مدرن
اما در دوران مدرن به ویژه در غرب، دیگر خبری از آن ایدئولوژیها برای کنترل عموم مردم نیست. در عوض رسانههای وابسته به قدرت چیز دیگری را برای به بردگی گرفتن مردم عام، علم کردهاند. تشویق به مصرفگرایی ابزار جدید به بردگی گرفتن است. هفتهای ۴۰ ساعت تا ۶۷ سالگی کار میکنی، حقوق خوبی به تو میدهند اما همه آن را به عناوین مختلف از تو پس میگیرند.
دیدن صفهای طولانی برای خرید یک گوشی موبایل من را به این فکر واداشت که چرا مردمی که این همه برای به دست آوردن پول زحمت کشیدهاند، به یکباره آن را با یک محصول بی خاصیت عوض میکنند. شرکتهای کوچکتر در این رقابت وحشتناک شکست میخورند و در شرکتهای بزرگتر ادغام میشوند. این گونه است که شرکتهای بزرگ را روز به روز قدرتمندتر میکنیم و خودمان روز به روز در مقابل این غولها آسیبپذیرتر میشویم.
در جهان امروز وضعیت قشر تحصیل کرده چندان بهتر از قشر ضعیف نیست. تمام جوانی، میانسالی و کهنسالیات را میگیرند و در عوض کالاهای بی ارزشی به تو میدهند که زندگی بدون آنها هم ممکن بود. این است بردگی مردن. قبلا با ایدئولوژی فریبمان میدادند و امروز با تکنولوژی و کالاهای بی مصرفشان. پیشتر از چیزهای دیگر ما را میترساندند و از ما بهرهکشی میکردند و امروز ما را به استفاده از کالاهایشان عادت دادهاند تا حدی که باورمان شود بدون آنها نمیتوانیم زندگی کنیم.
در جهان امروز انسان معمولی که هوش مصنوعی نمیداند، خودش را مستحق بدبختی و بردگی میداند چرا که به او قبولاندهاند که آینده جهان هوش مصنوعی است. چنین فردی تنها به دیدن ثروت و قدرت اربابانش در رسانههای وابسته به قدرت خوشحال است. از این که سرمایه گوگل یا تسلا چند برابر شده خوشحال است بدون آن که بداند چه چیزی در انتظار اوست.
خیلی از مطالبی که گفتی درسته ولی یه جورایی مردم و طوری در نظر گرفتی که خیلی عقل درست و حسابی ندارند و نمی تونند انتخاب کنند ، یعنی بجای اینکه بگی مردم چرا عقل ندارند رفتی مچ اونایی و گرفتی که از بی عقلی مردم سو استفاده می کنند.
مثلا شخص می تونه آیفون نخره.
خب مثلا پولی که با زحمت بدست اوردن و با زحمت از دست بدن ؟ چکارش کنند ؟
خب اگر کالای بی ارزشی هست چرا می رند طرفش ؟ یعنی نمی تونند درست فکر کنند یا درست تصمیم بگیرند؟
در کل میگم همونطور که بالا دستی هارو مقصر میدونیم زیر دستی هارو هم مقصر بدونیم ، چون بدون رعیت اربابی هم نیست.
خب پرسش درستتر این است که اگر قرار است پولشان را به شکلی هدر بدهند، پس چرا این همه زندگیشان را صرف کاری تمام وقت کردهاند که با ارزشترین بازه زندگیشان از دست برود؟ در حالی که میتوانستند کاری پاره وقت داشته باشند تا هم نیازهای اساسی زندگیشان را برطرف کنند و هم به سایر اموری که دوست دارند بپردازند.
در دنیای امروز اگر کارفرما بفهمد که دنبال شغل پاره وقت هستید (به ویژه در حیطه تکنولوژی) این را به منزله عدم جدیت شما در نظر میگیرد و به شما هیچ شغلی نمیدهد.
چون کالای بیارزش با تبلیفات وسیع با ارزش جلوه داده شده است. امروزه میلیونها عکس از برج ایفل تنها در اینستاگرام وجود دارد. پس چرا هنوز مردم تا فرانسه میروند تا عکسی از برج ایفل بگیرند؟ این نیاز به عکاسی تا سال ۲۰۰۷ که من دانشجوی لیسانس بودم به هیچ وجه وجود نداشت اما امروزه وجود دارد و مردم حاضرند ۱۰۰۰ یورو یا بیشتر بابت تلفنی که عکس هم میگیرد پرداخت کنند.
امروز اگر در بازار بروی و بپرسی آیا تلفنی دارید که فقط تلفن باشد، به شما میخندند.
کاملا درست است. من البته هیچ کسی را مقصر نمیدانم. فقط گاهی وحشت میکنم از این که نکند مهره شطرنج عدهای سرمایهدار شدهام. از طرفی از خودم میپرسم که هدف زندگی چیست؟ آیا قرار است تا کهنسالی در خدمت شرکتهای بزرگ کار کنم و در آخر عمر گوشه خانه سالمندان بمیرم بدون این که حضورم سودی برای عموم مردم داشته باشد؟ درست مثل بردهای که برای فرعون کاخ میساخت با این تفاوت که امروز به شکل دیگری این کار را میکند.
علی تو رو نمی دونم ، ولی من نه ، من به محض اینکه تونستم یکم پول جمع کنم ، یک سفر دور دنیا به مدت یک سال یا دو سال میرم و بعدشم میرم سراغ کارهای هنری.
با توجه به شناختی که ازت دارم شاید بتونی این دغدغه های درونی و تو یک اثر هنری بازآفرینی کنی و نشون خیلی ها بدی ، چون هنر بهترین روش برای تاثیر گذاشتن هست .
هر چقدر این دغدغه ها قویتر و بیشتر باشه اثر هنری که خلق می کنی تاثیرش بیشتره مثل ون گوگ
بهترین کار همینه ، اول شرایطی و مهیا کنیم تا در خدمت این سیستم نباشیم و در قدم دوم دادن آگاهی به مردم هست.
تز مصرفگرایی که آقای کینز برای بدبختی کارخانهداران کلان پیچید همین است. کهنگی محصولات تسریع شده و عمر محصولات کاهش یافته ، از طرفی جریان غالب رسانه و تبلیغات مردم را تشویق میکنند که پولهای خودشان را مداوم خرج محصولات جدیدی کنند که سریع کهنه میشوند و مجبورند محصولات جدیدتر بخرند.
شاید به همین دلیل شکاف درآمدی غنی و فقیر در شرایط حاضر خیلی عمیق شده و 10-15 نفر به اندازه نیمی از مردم جهان ثروت دارند این خیلی شوکه کننده است که نیمی از جمعیت جهان اگر تمام ثروت خودشان را روی هم بریزند به اندازه چندین نفر میشود! انباشت گسترده سرمایه همیشه با بردگی همراه است در نتیجه عدهای همیشه ارباب هستند و بقیه بردگی میکنند.
اما رسانههای امروز از مکتوب تا دیداری و شنیداری به سمت ترویج و تبلیغ تفریحات کوتاه مدت رفتهاند و مردم را به سمت این تفریحات دونپایه سوق میدهند تا تصور نکنند که برده هستند و شلاقهای نامرئی بر کمر و گردهشان اصابت میکند! در نتیجه لذتپرستی حال حاضر به تداوم مصرفگرایی افراطی کمک کرده و از آن طرف محیط زیست جهانی هم به قهقرا میرود و قدم به قدم به انقراض نزدیکتر میشویم.
اخیرا به مقوله «رسانه» خیلی علاقه پیدا کردم رسانهها در دوران فعلی به صورت جدی توده مردم را در سطح جهان به بردگی فکری گرفتهاند. غذایی که مردم میخورند تا مدل لباسی که میپوشند القایی توسط این رسانههاست.