بزرگترین خلا زندگی رو چی می دونید؟

توضیح بیشتری لازم نیست. می تونین به زندگی خودتون یا به صورت کلی به زندگی بشر نگاه کنین.

5 پسندیده

به نظر بنده بزرگترین خلایی که همه ما با آن در زندگی روبرو هستیم کم شدن ارتباطات کلامی است.زندگی مدرن، فضای مجازی و مسائلی از این دست آدمها را از هم دور کرده است.

4 پسندیده

اینکه کسی نیست به من بگه از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
فلسفه هستی و بودن
اینکه حالا که هستیم چرا همه چیز یه جوریه
مثلا زمان کمه
امکانات یه جور نیست
اگه باشه محدوده
کلا رنج بودن

8 پسندیده

بنظر من زندگی خلائی نداره ،مگر اینکه ما بسازیم

4 پسندیده

بیشترین خلایی که تابه حال حس کردم نفهمیدن ودرک نکردن دنیای اطرافم بوده یالااقل دیدم طوری بوده که درنظر دیگران عجیب اومده!

6 پسندیده

مثلا چه چیزی ؟

من فکر میکنم خلأ یا مسایل بی جواب روحی و ذهنی و عملی خیلی زیاده فقط ما یعنی نوع بشر، اغلب با جواب ها و راه حل های که محدود به زمان و مکان و عده خاصی میشن به زندگی ادامه میدیم. دیدید وقتی به مشکل بر میخوریم چه فیلسوف میشیم و برعکس وقتی مشکلات روزمره کمه یا سرمون گرمه همه چی خوب و آرومه.

1 پسندیده

بنظر من این مسائل بی جواب نیستن ،ما به دنبال جوابی براشون نیستیم

2 پسندیده

درمورد من ،چیزهایی که برام قابل درک نیستندونمیتونم درکشون کنم:
بچه ها،زنها،دنیای اطراف،تعارفات معمول،زندگی های شبیه به هم-به دنیامیایم، مدرسه میریم،ازدواج میکنیم،میمیریم!- ازدنیای سرد ادمها،اون بیرون خیلی میترسم!گاهی شده یه حرف هایی درمورد مشکلات وزندگی میزنم که اطرافیانم واقعا به عقلم شک میکنن یاحتی دوستام شده بهم میگن:دیدت باادمای اطراف خیلی متفاوته!

درنظر من یکی که زندگی یه درووغ خنده داره ولی میشه ازش لذت برد!

3 پسندیده

بیشتر چه کتاب هایی میخونید ؟ نویسنده ی مورد علاقه تون کیه ؟

یه مدت بسیارطولانی فلسفه ی مادی میخوندم.بانوشته های ویل دورانت زندگی کردم.حافظ هم میخونم.شاهنامه هم علاقه دارم وشبی چند صفحه مطالعه میکنم.بوستان وگلستان هم کامل خوندم.
عاشق دایره المعارف ها هستم ونصف زندگی ام توبخش مرجع کتابخونه هاگذشته:grin: ولی داستان ورمان های امروزی رونمیخونم چونکه اون ها روهم نمیتونم بفهمم.!
خلاهایی که تابه حال حس شده خانواده حس میکنن به خاطر کتاب هایی بوده که خوندم چون دیدم خیلی نسبت به جهان گسترده تر شده ولی مادرم براین باوره که من ازهمون اول هم یکم که چه عرض کنم خیلی غیرطبیعی بودم!
یه مدت که جامعه شناسی برای درک دنیای اطرافم میخوندم خیلی بیشتر گیج شده بودم ولی الان این خلاهابیشتر حس میشه.وقتی که میبینی ادم هاحرف میزنن وتوهیچ چیز ازحرف هاشون نمیفهمی.{حتی شوخی وجوک های ساده روهم نمیفهمم ودیگران باید برام توضیح بدند!}ولی چیزهایی که دیگران هیچ شناختی که درموردشون ندارندروبهتر میتونم متوجه بشم!

2 پسندیده

اما برخی بی جوابن حداقل در ظرف زمانی و مکانی ما. اگه اینطور نبود که فلسفه و روانشناسی و الهیات و علوم دیگه تعطیل شده بودند.
حالا فرض کنیم برخی سوالای کلی خود شناسی و هستی شناسی و خلائی که ایجاد میکنه رو فراموش کنیم من کمبود گفتگو دارم، من از کمبود صلح و آرامش درون خودم و در بین آدما در رنجم، من و ما خیلی نیاز به همدلی و گفتار شفاف و صادقانه داریم که نیست، میشه همه رو به راز بقا و وجود تفاوت ها ربط داد و اینم باید فراموش کرد؟

2 پسندیده

من خیلی حافظ و سعدی دوست دارم بخونم و خوش به حالتون که خوندید .
اما از ویل دورانت و افکارش می ترسم و از هدایت و شریعتی و نیچه و فروید و راسل …
منم به داستان های امروزی علاقه ای ندارم . اما رمان های فانتزی عجیب جذابن ؛چارچوب ها رو میشکنند و ذهن ات پرواز میدن … مثل امپراطور کلمات احمد اکبرپور
حرف های عامیانه و گپ و گفت های آدما حوصله مو سر میبره ولی میفهمم شون …

3 پسندیده

چگونه میتونی این کاروانجام بدی؟
به نظرت این خلا از چی سرچشمه میگیره؟

1 پسندیده

خب این حرفا رو ی جور سرگرمی میبینن . فکر کردن و حرف فکورانه زدن ،حوصله میخواد که خیلی از آدم ها ندارن.
از اینکه فکر کردن سختمونه و اینکه ما به یادگیری علاقه مند نیستیم . اگر بودیم از لحظات بدون یادگیری بیزار می شدیم

3 پسندیده

خیلی از مسئله خوشم اومد!

2 پسندیده

سلام
به نظرم نداشتن یه هدف و انگیزه توی زندگی ایجاد خلا میکنه …

5 پسندیده

من اینجام تا بتونم درحد خودم تحول ایجاد کنم .من آمده ام که رنج بودن را تبدیل به لذت بودن کنم.اینکه حالا که هستیم چرا همه چیز یه جوریه برمیگرده به عمل کرد من . من میتونم همه چیز را بر حسب ایده آلهای خودم در دنیای خودم بسازم (آنگاه فلسفه وجودی من اثبات میشود)زمان کم نیست بلکه مختصر و مفید ترین زمانیست که من میتونم امورم را مدیریت کنم !امکانات محوده چون در دیگران سهم بیشتری برای خود بر می دارند .من باید با همین محدودیتها بسازم.هر وقت ساخته شدم متوجه میشوم امکانات زیاد هم بوده

5 پسندیده

تو یه کتابی خواندم زندگی مادی (دنیا ) خوابی بیش نیست حالا شما خیلی تحویلش گرفتی که خیال میکنی دروغ خنده داریست.اینکه نمیتونی درکشون کنی به همین دلیله.زندگی زیباست ای زیبا پسند…زیبه اندیشان به زیبایی رسند.اگر میخواهی به زیبایی زندگی برسی باید زیبایی در اندیشه را سرلوحه کارات قرار بدی .نه اینکه زیبایی را برای خودت بخوای که این میشه خود خواهی.بلکه از خودت بگذری و زیبایی را برای همه بخواهی . خود خواهی آدما دنیا شونو برات سرد جلوه میده.نه تنها زیبایی بلکه همه صفات خوب را آنگاه درک میکنی که ازش بگذری . مهربانی هم همینطوره . زمانی به معنی آن پی خواهی برد که از آن بگذری و بی دلیل با مردم مهربان باشی

1 پسندیده

بوستان و گلستانی که خواندید و شاهنامه ای که علاقه دارید .اگر بکار بندید میتواند سکوی پرتابی برای شما باشد .من هم رمان زیاد نمی خوانم زیرا یک کتاب رمان چند حادثه را روایت میکند تا در مورد یک نقص موشکافی کند ولی شعر در یک بیت یه مفهوم کلی را به بهترین شکل بیان میکند

1 پسندیده