از کلاس بیرون انداختن یا تهدید کردن هیچوقت تو بهبود رفتار (یا حداقل تغییر رفتار) من یا هیچکدوم از همکلاسیهام تو دوران تحصیلم تاثیر نداشته. یادمه در دو حالت کارای مربوط به یه کلاس رو انجام میدادیم؛ یا واقعن به انجامش نیاز داشتیم، یا معلم رو خیلی دوست داشتیم.
یکی از معلمها که وقتی کسی خوراکی سر کلاس میخورد میگفت عین همون رو برای همهی کلاس بیاره، این تنبیه خوراکی خوردن سر کلاس بود.
اصلا چرا باید یک دانشآموز را تنبیه کرد؟
چرا کودکی که بدون انتخاب خودش به دنیا آمده و بعد به اجبار به مدرسه فرستاده شده باید با معلم همکاری کند؟ به خصوص که اگر موضوع درس کسل کننده هم باشد.
شاید اصلاح سیستم آموزشی و ساختار مدارس تا حدی نیاز به تنبیه را برطرف کند. مثلا اگر دانشآموزی دوست ندارد به درس گوش بدهد، گاهی این آزادی عمل را به او بدهیم که از کلاس خارج شود و به والدینش خبر دهیم. یا اگر کاری میکند که نظم کلاس را به هم نمیزند (مثل نقاشی کشیدن)، بگذاریم به کارش ادامه دهد.
شاید به نظر برسد که در این صورت سنگ روی سنگ بند نمیشود، اما بر اساس تجربه هیچ وقت ندیدم دانشآموزی با فشار مدرسه به جایی رسیده باشد. نتیجه تمام این فشارها این بود که حتی در دوران دبیرستان، از شنیدن صدای زنگ مدرسه لذت میبردیم و مثل بچهها جیغ میکشیدیم. انگار از زندان آزادمان کرده بودند.
فکر کنم بیشتر پسر ها تجربه مشابه دارن، والا هنوزم که هنوزه سر کلاس دانشگاه هم همین حس رو دارم
اما ایده @sepinoud.keshaavarz هم برای تنبیه نرم باحاله ما هم یه همچین تنبیهی داشتیم البته زحمت خریدش با ما بود و پولش رو معلم میدادن.
خب بنظر من این یک استدلال نیست! اما یادمه منم از این جمله درباره ی تصمیمات مهم زندگی بهره بردم؛ چطور به من میگین مختاری، در حالیکه بزرگ ترین تصمیمات زندگیم رو دیگران برای من گرفتند !!!
بهتره بپرسیم همکاری با معلم به چه پیش زمینه هایی نیاز دارد؟ کودک در چه شرایطی سعی می کند با کلاس هماهنگ باشد؟
این منطقیه! من در شرایطی که فکر می کنم یک مقدار همه چی کسل کننده شده به بچه ها میگم همه بایستن و ی مقدار گروپ گروپ می کنیم و پا می کوبیم شاید ی کم حالمون خوب شه! چه میشه کرد واقعا بعضی درس ها کسل کننده اند مخصوصا اگر بچه ها هم متوجه نشن و مجبور بشی ی چیز کسل کننده رو تکرار کنی!
البته دخترا هم مستثنی نیستند من ک دوران دبیرستان ساعت هایی ک می دونستم درس نمی چسبه به بابا می گفتم بیان دنبالم! پیش به سوی خانه …
در پاسخ به سوال اصلی فکر می کنم بهترین راه تنبیه دانش آموزان، تشویق دیگران باشد!
وقتی یک نفر رو به خاطر کار درست اش تشویق کنیم، دیگری هم خودش رو به خاطر انجام ندادن کارش سرزنش میکنه! و این یعنی تنبیه
آره خوب و معمولن یکی دو تا هم توی راه توسط خریدار خورده میشده
راستش من به شدت مخالفم چون این باعث قیاس میشه، و خودش ایجاد حسادت میشه. متاسفانه خیلی وقت ها این اتفاق توی خونه ها می افته برای مثال مادر به فرزندش میگه “بچه صغرا خانوم . اینا درس می خونه جز جیگر بگیری بشین سر درست نکبت… ” این که شما گفتین البته تا حد زیادی با این جمله فرق داشت ولی حداقل برای من یه همچین حسی رو منتقل می کنه. اگه کسی از قوانین پیروی می کنه معنیش این نیست که تمام قوانین بر حقه همینطور اگه کسی وظیفش رو درست انجام میده وظیفشه… خلاصه پیشرفت افراد و پسرفتشون باید با خودش مقایسه بشه نه دیگران
منم به این فکر کردم که ممکنه با مقایسه اشتباه بشه! اما این مساله کاملا متفاوته… ببینید مثلا علی تکلیف شو کامل نوشته و اونقدر تمیز و مرتب این کارو انجام داده که لذت میبری ! من دفترشو نگاه می کنم و میگم چقدر عالی نوشتی، واقعا لذت بردم… در کنارش میری سراغ محمدامین میبینی خبری از تکلیف نیست و کلا اصلا تو باغ نیست که چکار باید انجام میداده، خب محمدامین چرا ننوشتی؟ محمدامین: خانم این تمرین ها آخرش علامت سوال نداشت، من فکر کردم حل کردنی نیست و ننوشتم معلم: محمدامین من تک تک سوالات رو دیروز توضیح دادم، چطور چنین فکری کردی؟! و اینجا ی نگاه چپکی می کنی و رد میشی!
نفر بعد تکلیف شو کامل نوشته لذت میبری و میگی بزن قدش! ممنون ک تکلیف ات رو به موقع و کامل انجام دادی
القصه فرداش محمدامین اول صبح تا جلوی دفتر مدرسه، دفتر به دست میاد و میگ خانم این تمرین صفحه 126، اینم صفحه ی 127 و اینم تکلیف قرآن!
نظرتون چیه؟
والا فقط در صورتی که نسل عوض شده باشه ممکنه این اتفاق بیافته زمان ما زنگ آخری بود، جلو در بوفه ای بود و… خلاصه فرد مورد تشویق تشویق چند ده برابر میشد از سوی سایرین البته با کمی شوخی، این چیزی که شما میگین در عین درست بودن باز هم انتقاد من رو بر می انگیزد. البته دوتا نکته هست یکی بچه داریم تا بچه دومی هم معلم داریم تا معلم. یه روزی ممکنه یه معلم با حتی مقایسش کمک بکنه که بچه ها باهم دوست تر بشن و تشویق به کار بیشتر.
کاملا درسته! یقین داشته باشید که نسل عوض شده و این اتفاق هم یک تجربه بود که نقل کردم و یک داستان خیالی نبود!
دقیقا تنها نکته ای که باید همیشه مد نظر داشت تفاوت های فردیه! من یک دانش آموز دارم تماما تکالیفش رو اشتباه می نویسه، دیرآموزه و توانایی لازم رو نداره!
برخورد من با این دانش آموز و دانش آموزی که از روی بی توجهی وظیفه ش رو انجام نداده قطعا باید متفاوت باشه!
یک نکته ی دیگ که خیلی مهمه و @sepinoud.keshaavarz بهش اشاره کرد اینه که
رابطه ی معلم و دانش اموز باید صمیمانه باشه تا فرد به یادگیری علاقه مند بشه. اگر این اتفاق بیفته، کوچک ترین واکنش معلم تاثیر زیادی روی دانش آموز خواهد گذاشت. به عبارتی من به پشتوانه ی چنین رابطه ای با محمدامین چنین برخوردی کردم. شاید برای دانش آموز دیگری برخورد سختگیرانه تری لازم باشه .
خود من در دوره ی دبیرستان تمام 13 روز نوروزم رو صرف ساخت وسیله ای کردم که دبیرمون گفته خیلی دوست داشتم بسازمش اما به دلایلی نتونستم.
مدرسه یه فرصت برای آموزش عمومیه. یکی از چیزایی که کودک باید یاد بگیره رعایت قانونه. اولین دلیلی که قانون رعایت میشه وجود تنبیه، جریمه و مجازاته. پس به نظرم دانشآموز باید یاد بگیره اگه قانون رو رعایت نکنه باید تاوانش رو بپردازه. سوالم اینه که بهترین راه برای جریمه یا تنبیه یه دانشآموز چیه؟ پر بازدهترین روشی که به دانشآموز آسیبی وارد نکنه و بهش انجام وظیفه و رعایت قانون رو آموزش بده. مسئولیتپذیرش کنه.
این که کلاسها خسته کننده هستن خب مبحث دیگهایه. مثلن دانشآموزی به وسایل مدرسه به عمد آسیب وارد میکنه. تکلیف چیه؟ یا اصلن چه رفتارهایی از طرف دانشآموز باید مورد تنبیه قرار بگیرن؟
این خیلی جالبه. من رو یاد مدارس سامرهیل انداخت. مدارسی غیرانتفاعی با شهریههای بسیار بالا که دانشآموز هرموقع هرچی بخاد یاد میگیره! جالبه که خروجیهای موفقی هم داشته. ولی نمیشه فهمید این رو مدیون مدرسهست یا نه، چون معمولن خانوادههای متمول و تحصیلکرده بچههاشون رو به این مدارس میفرستن.
ولی تو همین مدارس هم حد اینه که “به خودش یا بقیه آسیبی نزنه”. اگه زد چی؟ اگه دو نفر دعوا کردن (فیزیکی) چه جور برخوردی باید باهاشون بشه؟ اگه قولی دادن و زیرش زدن چی؟
میدونی منظورم فشار یا تنبیه آزاردهنده نیست، منظورم روشی برای مقابله با بیمسئولیتی یا بیقانونی ِ دانشآموزه. به نظرم آموزش این چیزا دیگه اساسیه و نمیشه گفت ولشون کنیم آزاد باشن چون خودشون که نمیخاستن اونجا باشن. به هر حال اونا اینجان و احتمالن قراره وارد جامعهی بزرگتر و پیچیدهتری بشن که به کمک قانون و مسئولیتپذیری داره کنترل میشه.
جایی که من خوندم از دادن تکلیف زیاد به دانشآموز به عنوان تنبیه نرم استفاده کرده بود (یعنی انگار بار معنایی منفی داشت). من موافقش نیستم.
این به نظر راهکار خیلی خوبی میاد. آسیبی نمیزنه و اگه روشهای مکمل مثل آسیبشناسی ِ رفتار دانشآموز انجام بگیره موثر میشه. خصوصن که انگار اصل تنبیه رو به خود دانشآموز محول میکنیم و اون باید تصمیم بگیره چقدر به خودش فشار بیاره.
اگر به جای تنبیه، دانش آموز رو از خطایی که کرده آگاه کنیم. به جای اینکه تکلیف یا یاد گرفتن رو به عنوان وظیفه بهش تحمیل کنیم، آگاهش کنیم که برای چه اهدافی اومده اینجا و میخواد چه چیز هایی رو برای چه مصارفی یاد بگیره.
بیشتر شبیه رویا میمونه توی این سیستم آموزشی برای همچین اتفاقاتی ممکنه نیاز با تغییر ۷۰ ۸۰ درصدی سیستم آموزشی باشه برای همین میگم رویا