میخوام ببینم یه معلم خوب از نظر شما چه ویژگی داره؟، و چه بهتر که از تجربه تون استفاده کنین و به این سوال مهم کلیشه ای جواب ندین!
پس رجوع کنین به تجربه های دوران مدرسه و دانشگاهتون و یا حتی تجربه های بیرون فضای آموزشی. تا الان بهترین معلمی که داشتی کی بوده و چه خصوصیات و ویژگیهایی ایشون رو به بهترین معلم شما تبدیل کرده؟
راستی دوست داری نوشته ی شما به دست معلمت و سایر شاگردای ایشون برسه؟ پس حتما اسم ایشون رو کامل یادداشت کن و در ضمن اگه دلت خواست بعد از نوشتن، خودت لینک موضوع رو براشون بفرست.
من همیشه همه معلم هام رو دوست داشتم ولی یه معلم تاریخ داشتم که چون خوشکل بود عاشقش بودم و برای دیدنش لحظه شماری میکردم هم جدی بود و هم با جذبه و هم خوشکل.
الان خودم معلمم و نه اونقدر خوشکل و نه اونقدر با جذبه و نه اونقدر جدی. نمیدونم چه دلیلی میتونه وجود داشته باشه که منم برای دانشجویی معلم خوبی بوده باشم.
ولی به نظرم معلمی خوبه که خودش خوب باشه و انسان. چون معتقدم هیچ کی نمیتونه چیزی رو که خودش نداره و یا بلد نیست به کسی منتقل کنه. پس فقط باید خودم خوب باشم تا بتونم امیدوار باشم که معلم خوبی میشم.
اتفاقا من افتخار شاگردی شما رو داشتم @emami.aram و میتونم بگم معلم یا بهتر بگم مربی عالی برای من بودین. بخوام سه تا نکته ی مثبت سبک مربیگری شما رو بگم:
اولی جدیتتون هست،
دومی باوری بود که به شاگرداتون داشتین،
و سومی همسو کردن آموزشهاتون با توانایی شاگرد (به جای مجبور کردن شاگرد به همسو شدن با توانایی شما).
اولی و دومی نسبتا واضح هستن، یه مثال بزنم تا سومین نکته مشخص تر شه. من به دلیل خصوصیات اخلاقی و فیزیک بدنیم تو رشتههای ورزشی که بازی میکردم معمولا تو قسمتهایی قرار میگرفتم که مهاجم بودم. مثلا اسپوکر والیبال، سانتر بسکتبال، و … . یکی از مشکلاتی که اکثر مربیها با من داشتن این بود که هر لحظه و هر جا دلم میخواست مستقیم حمله کنم این باعث میشد خطای حملههام بره بالا. مربیها اکثرا تلاش میکردن به جای اینکه روی تقویت حملههای من کار کنن، روی بازداری من از حمله کار کنن. مثلا یادمه تا مدتها مربیهای والیبالم تلاش میکردن بهم یاد بدن که هر پاسی رو ضربه اسپک نزنم، به جای اینکه باهام کار کنن که بتونم اسپکهای عالیتر بزنم!
چنین مشکلی رو توی ورزش تنیس روی میز هم داشتم. تو تنیس یه ضربه ی تریکی هست به اسم کات یا ضربه ی موج دار، که چیز خاصی نیست فقط به دلیل موجی که ضربه داره به سختی بشه روش حمله ی مستقیم کرد. منتها تشخیص این کات توسط یه شاگرد مبتدی راحت نیست. مربی قبلیم تمام تلاشش رو میکرد که به من بگه تا میتونی حمله نکن! بذار حریف حمله کنه و از خرابکاری حریف امتیاز بگیر . و این خیلی تو کله ی من نمیرفت.
شما به عنوان مربی تنیس روی میز، به جای اینکه مسیر ساده ی مربیهای دیگه رو برین، بهم یاد دادین که چطور میتونم روی کات حمله کنم!
قدر خودتون رو به عنوان معلم بدونین، کمتر معلمی رو سراغ دارم که به جای خدایی کردن به شاگرداش، اجازه بده شاگردها و نیاز ایشون مسیر واقعی آموزش رو تعیین کنه.
بهترین معلم ها اونهایی بودن که ما رو به فکر کردن وا میداشتن و فضای کلاس در حضورشون شاداب بود و انسان خوبی هم بودن .
معلم تاریخ اول و دوم راهنمایی مون و دوم و سوم دبیرستان معلمهای خوبی بودن . همچنین معلم ادبیات و مدیریت ترم اول دانشگاه که هر وقت درس میدادن با شوق گوش میکردم.
بهترین معلمام استادی بود که ساختارهای ذهنی را میشکست بدون این که ساختار جدیدی را جایگزین کند. ایشان روشهای ریاضی را نقد میکرد و همیشه با استدلال روشها را رد میکرد. چیزهای زیادی از ایشان یاد گرفتم، اما شاید مهمتریناش این بود که «با روش نادرست هم میتوان به جواب درست رسید اما هدف ریاضی و فیزیک صرفا رسیدن به جواب درست نیست بلکه روش رسیدن به جواب مهمتر است».
با احترام به مقام معلمی از تمام معلمان و همچنین پدر و مادر و خواهر خودم که هر چه دارم از برکت وجود آنهاست.بهترین معلم من :
اول سختیها و آزمونهای سخت زندگی
دوم فردی کارتن خواب با ظاهری آشفته و کثیف که حدود چهل سال پیش در یک شب سرد کنار حلب آتش تا صبح برای خریدن گونی برای قیرگونی پشت بام در صف ماندیم و برای ما تاصبح از حفظ از مولانا و عطار و سنایی خواند و مرا عاشق و شیفته بزرگان علم و ادب کرد و کاری کرد که معنا و مفهوم زندگی را بفهمم.
در یک شب تا صبح بیشتر از دوازده سال خواندن ادبیات در مدرسه از او آموختم نه اسمش را میدانم نه رسمش را نه قیافش را بیاد دارم نه شکل صدایش را ولی در من علاقه به ادبیات و شعر را برانگیخت.
معلم جغرافی دوران راهنماییم. یادمه خیلی انرژی میذاشت سر کلاسش، کلاسش خوش میگذشت. اونی که توی کوییزا ۲۰ میشد میرفت پنالتی میزد بعد اگه پنالتی رو میبرد بهش جایزه میداد. یادمه یه بار سر درس مال دریاها تن ماهی بردیم سر کلاس خوردیم. واقعا همه عاشقش بودیم.
من بعد از دبستان عملا از کلاس و معلم چیز خاصی یاد نگرفتم و بیشتر خودخوان بودم (نوعی عادت شخصی که به دلیل شخصیت و روحیات رشد کرده بود). به همین خاطر بهترین معلمهایی که داشتم، اونهایی بودن که به این حسم احترام میزاشتن. یکی دو نفر از معلمهای دبیرستان خیلی فهم بالایی داشتن و بسیار عجیب بود که این رو درک میکردن و برام جز بهترین معلمهایی بودن که در طول زندگی داشتم. احترامی که بینمون بود هم دوجانبه بود. جالب اینه که در دانشگاه این میزان از درک روحیه فردی رو ندیدم و همیشه مشکل داشتم!
من یک بار به خاطر کتاب خوندن تو مدرسه سیلی خوردم. باید تو جشن روز معلم شرکت می کردم، اما یک کتاب اونقدر برام جالب بود که ترجیح دادم اونو بخونم. مدیرمون با سیلی، ما را به جشن روز معلم دعوت کرد
بهترین معلم های من اونهایی بودن که تو کارشون جدی بودن و دلسوز فرایند آموزش. یادمه دبیر ریاضی مون همیشه حرص بودجه بندی رو می خورد و برای هر جلسه ای که کنسل میشد جبرانی میزاشت.
بهترین معلم من استاد راهنمای پایان ناممه. خانم دکتر رضوان حسین قلی زاده.
صبور، محترم، مودب، به شدت با سواد، منظم، جدی و سخت کوش ام هستن.
به همه دانشجو ها در هر سطحی به یک چشم نگاه میکنن و به یک اندازه وقت و احترام میزارن. و واقعا هم واسه همه وقت میزارن. میتونمم بگم سخت گیرن ولی اینقدر اخلاق خوبی دارن و ارامش دهنده ان که به جون میخری این سخت گیری رو خلاصه منکه خیلی دوستشون دارم