کتاب بریت ماری اینجا بود رو برای شروع کتابخوانی پیشنهاد میدم. مخصوصا اگه مخاطب دختر باشه و در رده ی سنی ۲۴ سال به بالا.
چرا؟
-
متن کتاب به شدت ساده س و اصلا سراغ توصیفای عجیب-غریب و پیچیده نرفته؛ در عین حال که لحظات انسانی دشوار و پیچیدهای در کتاب رقم خورده. جالبش اینجاس که چون اکثر توصیفا انسانی هستن، مخاطب به راحتی میتونه باهاشون ارتباط برقرار کنه و با همین لحن ساده اون ها رو درک کنه.
-
کتاب رو در عرض ۸-۹ ساعت پشت سر هم خوندم و نتونستم بذارمش پایین. ترجمه ش روان و دلنشین بود (ترجمه خانم فرناز تیمورازف).
-
کتاب با یه سری اتفاق منفی شروع میشه و بعد به شکل جذابی به سمت اتفاقای خوب میره؛ طوری که حستون از خوندن کتاب مثبت میمونه، در عین حال که نیاز احتمالی تون به کمی منفی بافی هم در ابتدای کتاب به رضایت میرسه! این به سمت اتفاق خوب رفتن هم اصلا طوری نیست که احساس کنین دارین یه فیلم هندی غیرواقعی یا فانتزی میبینین. تا پایان کتاب همه چی در تعادل به سر میبره و واقعا شبیه یه داستان واقعی و حقیقت زندگی هست.
تنها چالش خوندن این کتاب، این هست که از ۲۰ صفحه اول کتاب بگذرین. برا بروز حس منفی اول کتاب، این ۲۰ صفحه کمی حس و حال تکرار جملات رو بهتون میده و همین طور کمی هم حس بدبختی!
صفحه گودریدز کتاب:
یکی-دو دیالوگ کوتاه از کتاب که برام جذاب بود:
به سن مشخصی که می رسید، تقریبا تمام سوال هایی که ذهنتان را به خود مشغول می کند حول یک موضوع می گردد: باید چه جوری زندگی کرد؟
از خودش میپرسد از یک انسان بیشتر انتظار میرود کدام باشد: کسی باشد که میپرد یا کسی باشد که بی خیال پریدن میشود؟
بریت ماری زمزمه میکند: «دیگر از سن من گذشته برم پاریس». وگا میپرسد: «پاریس چند سالشه؟»
بعضی وقتها که نمیدانید چه کسی هستید، اگر دست کم بدانید کجا هستید، میتوانید راحتتر زندگی کنید.
راستی کتاب از لیست پرفروشترین هاست و از نویسنده ی کتاب «مردی به نام اوه»؛ یعنی آقای فردریک بکمن.