آدم هایی که در حقمون بدی کردن رو ببخشیم؟ چجوری؟ آیا بخشش با فراموش کردن همراهه؟ اگر فراموش نکنیم، بخشش رو چجوری معنی میکنیم؟
ما اگر می خوایم زندگی خوبی داشته باشیم راهی جز بخشش نداریم.
فرض کنیم کسی اومده به ما چاقویی فرو کرده و رفته. ما دو تا کار می تونیم بکنیم
1: چاقو رو تو بدن نگه داریم و هر جا رفتیم نشونش بدیم که ببین این شخص با من چکار کرده. در اصل این زخم و چاقو رو برای خودمون تو بدن نگه داشتیم تا زجر بکشیم
2:چاقو رو در بیاریم و بریم دکتر و تازه کلی کار بکنیم تا جایی از چاقو روی بدنمون نمونه
آدم سالم کار شماره 2 رو انجام میده
در جواب چطوری باید بگم باید روی خودمون کار کنیم و این قابلیت مهم و در خودمون ایجاد کنیم.
بخشش باعث فراموشی میشه ولی گذشت و فداکاری نه.
اگر گذشت کنیم یا فداکاری بعدا یکجایی جبرانش می کنیم و کار طرف و بی پاسخ نمی ذاریم
بخشش یعنی رهایی من از گذشته بد حالا علت و چرایی اون گذشته بد مهم نیست.
این پاسخ ممکنه وجه منو در پادپرس بکم عوض کنه
ولی خب میگم تا بدونید همچین آدمی هم تو پادپرس هست
من بدی هایی که افراد در حقم میکنند رو به دو دسته 1 و 2 تقسیم میکنم
بدی های دسته یک اون دسته ای هستند که فرد نسبت به من انجام داده و خود اون فرد آدم بدی نیست ، شاید در بروز این مشکل من هم دخیل بودم و این در کل یک تعامل مخرب بوده تا بروز یک بدی از طرف کسی به من. در این موارد موضوع رو کاملا فراموش میکنم و حتی انقدر به خودم حق نمیدم که بگم طرف رو بخشیدم چون کار اشتباهی نکرده از نظرم
بدی های دسته دوم بدی هایی هستند که متوجه میشم در شخصیت فرد نهفته و بعد از من میتونه برای خیلی افراد دیگه هم این بدی هارو بروز بده . شاید باورتون نشه ولی اسم این آدم هارو تو دفترچه اهدافم یادداشت میکنم تا روزی که تونستم به هر نحو ممکن تنبیه یا کلا اوتشون کنم که مطمئن بشم افراد بیشتری از این رفتار رنجور نمیشن . در این جور مواقع به شکل باورنکردنی این حق رو برای خودم در نظر میگیرم که به وقتش هر جور که بخوام این فرد رو مجازات و محدود میکنم
ولی کلا آدمی نیستم که به ببخش تا زندگی شادتری داشته باشه یا جملات مشابه خیلی اعتقاد داشته باشم. فلسفه من از زندگی بودن در یک جنگ هست و این جملات بنظرم فلسفش زندگی در یک خانه چوبی و کنار یک رودخانه و اینجور مسائله
نبخشیدن ها در زندگی من در بسیاری مواقع باعث شده که اهداف جدیدی پیدا کنم و دست به کار های بزرگتری بزنم
بار شاید شده باشد که عوض انتقام کسی را بخشیده باشیم دقیقاً آنحالت را در ذهن خود تصور کنید وقتی کسی را میبخشیم چقدر احساس بزرگی برایمان دست میدهد و از خود چقدر راضی هستیم که کرامت کردیم و کسی را مورد کرم خویش قرار داریم خیلی احساس زیبائیست، ولی احساس که از انتقام به دست میآید آخرش خیلی دلچسب نیست و چی بسا که ندامت آور باشد. کسی را که میبخشیم فرصتی دوباره بایش میدهیم که اشتباهش را تصحیح کند و راه درست را بپیماید و در حقیقت برایش فرصت اندیشیدن را میدهیم که خود را بیاندیشد و در اصلاح خویش بکوشد ولی انتقام دیگر دادن فرصت نیست بلکه آتش انتقام دیگر را روشن کردن است و بس.
پرسش:
من کار اشتباهی میکنم و به فردی آسیب میزنم و اون مرا میخشد
اینکار را بعد ها در مورد فرد دیگری تکرار میکنم و اون مرا میبخشد
و نفر سوم هم همینطور
هر سه نفر از بخشیدن من حس خوبی دارند ولی این بخشیدن ها باعث شد که من جامعه را به جای بدتری تبدیل کنم
آیا بهتر نیست یکی این وسط به من بفهماند که " هرکی خربزه میخوره پای لرزشم میشینه " ؟
شما مطمئن هستید اگر کسی در مقابل اشتباهی که در حقش کردید از شما انتقام بگیرد شما اصلاح خواهید شد؟
ولی من فکر میکنم بیشتر شما ترغیب به تکرار اشتباهی بدتر خواهید شد (البته نظر من چنین است).
نظر شما کاملا صحیح است
نوع برخوردی که با فرد صورت میگیرد تاثیر فراوانی دارد که آن فرد به چه سمتی مایل شود.
اما یک موضوع بدیهی است که با یک مثال خیلی اولیه بیان میکنم تا نظر شمارا نیز در این باره بدانم
وقتی من کسی را کتک بزنم و او لورده فقط سعی کند که از من دور شود و برود و بعد ها هم از او خبری نشود چه اتفاقی افتاده؟ من اعتماد بنفس اینرا پیدا میکنم که کسی جرئت ندارد با من دست به یقه شود و زور من به کل این جماعت میرسد. ولی حالا فرض کنید من کسی را زدم و او رفت ( خودش از پس من برنمیامد مثلا) با کسی آمد و من را تا میخوردم زدند. یا اینکه رفت و شکایت کرد و من را گرفتند و انواع مجازات برایم درنظر گرفتند. در این صورت برای درگیری بعدی من بسیار محتاطتر خواهم بود و یا از آن اجتناب میکنم چراکه میدانم اگر این فرد هم نتواند مرا بزند ممکن است دوستی داشته باشد که براحتی اینکار را انجام دهد و یا میدانم اگر این فرد شکایتی پیش قانون ببرد کلاه من پس معرکه است. پس در این مورد من تنبیه شدم و دیگر هوس خوردن این خربزه هارا نمیکنم
به طرز بسیار باورنکردنی در این مسئله باهات موافقم . بخصوص در مورد افراد دسته دوم، که فکر میکنم بخشیدنشون خیانت به خودم، افراد جامعه و نسلهای آینده ست. در واقع، در این موارد معمولا من چوب بخشش نابجای افراد قبلی رو میخورم که اون فرد رو بدعادت کردن.
حتی دارم فکر میکنم بهتره اون افراد هم تنبیه بشن یکم بیشتر فکر میکنم کلا یکبار همه جامعه رو تنبیه کنیم تا مطمئن بشیم کسی از قلم نیوفتاده، بهتره
بلی نظر شما هم درست است.
هووم… به نظر من در موارد معدودی این حالت پیش میاد. در موارد دیگه کسی رو که میبخشیم دوباره بهش فرصت اسیب زدن میدیم! حرفمم درباره جامعه و ادمهای دیگه نیست. حتی در رابطه خودتونم ممکنه دوباره اینکارو بکنه! بعضی ها فقط دنبال یاد گرفتن قلق آزردن دیگران هستند!
از این موضوع به کنار، این رو هم قبول دارم که انرژی منفی ای که ما از به دوش کشیدن خاطرات منفیمون حس میکنیم چقدر باعث فرسایش روحی و روانیمون میشه. بیاید فکر کنیم تلافی نکردیم و در اصطلاح بخشیدیم! خاطره ی اون اسیب چی میشه؟ ایا ادم فراموشی میگیره؟ ایا از فرداش میشه نشست با اون ادم چایی قند پهلو خورد و انگار نه انگار تا کرد؟ اگر نمیشه، معنی واژه بخشش چیه؟
الگوی رفتاری خودم غالبا همینه میبخشم ولی فراموش نمیکنم !
فراموش کردن چجوریه؟
از منظر من انسان ها سه گونه اند یا عاقل اند یا کمتر عقل دارند یا کاملا از عقل بیگانه اند، عاقل اگر اشتباهی کند دیگر هرگز تکرارش نمیکند “اشتباه فرد عاقل درسیست برای روز گار آینده اش”، و کسی که از عقل بیگانه است 90 فیصد از افعالش امکان دارد اشتباه باشد، و کسی که عقل کمتری دارد و متردد است امکان تکرار اشتباه در او وجود دارد، پس ازینجا میدانیم که باید اشتباه کدام دسته آدم ها را ببخشیم به نظر من اشتباه افراد دسته اول را بهتر است ببخشیم و دسته دوم را هرگز نه.
وای من بخشیدم ولی نمیتونم ببینمشون ،
به نظر من اگر بتوان بخشید بهترین کارهمین است ولی بعضی ها با اشتباهشون سرنوشت انسان را تغییر میدهند ونمی توان بخشیدشان در اینصورت رها کردن بهترین گزینه است اصلا به ایشان فکر نکنید .هر وقت هم صحبتشان شد سعی کنید سخن را عوض کنید بخاطر خودتان نه بخاطر اون شخص.اینکه در کتاب آسمانی آمده که هر کس به اندازه مثقالی کار خوب پاداش میگیرد و به اندازه مثقالی کار بد جزا می بیند واقعا حتمی است وشکی در آن نداشته باشید در همین دنیا هم خواهد دید.
اینکه در جامعه می بینید بازتاب اعمال خودمان است که به خودمان برگشته .
بسیاری از ما انتخابهایی داریم و کارهایی میکنیم که نمی دانیم در حق دیگری ظلم کرده ایم
البته بزرگی گفته لذتی که در انتقام هست در گذشت نیست
یا مشکلی که با کتک کاری حل میشه رو نباید با بحث و گفتگو طولانی کرد!!!
بالاخره ببخشیم یا انتقام بگیریم؟
معلومه که باید ببخشیم دو سطر آخر شوخی بود میخواستم خواننده به چالش بیفته!!!
اگر کسی بدی در حق من بکنه و من همون لحظه جواب شو دادم که خب. در غیر این صورت از یک روز تا یک هفته بسته به اهمیت موضوع ذهنم درگیره و نقشه کشی میکنم. بعد از این مدت چه نقشه اجرایی بشه و چه نشه، موضوع خود به خود از ذهنم حذف میشه. بعدشم به روال قبلی برمی گردم ناخودآگاه…
ولی خب با این موافقم که فرد موردنظر عمل اشتباه خودش را ممکنه تکرار کنه، اما اگر من بخوام اونو متنبه کنم، باید از خودم مایه بزارم. لذا اون رو به سنگهای سر راهش حواله میدم. که یا سرش بخوره به سنگ یا یکی دیگ بزنه تو سرش …
مثل قابلمه آش که سر میره و از دهانه آن سر ریز میشه نهایت خشم و غضب از این جمله کوتاه سر ریز شده کمی خودتان را کنترل فرموده به این نکته بیندیشید که کظم غیظ (فرو خوردن خشم ) در مکتب ما آنقدر اهمیت دارد که صفت یکی از ائمه طاهرین است.
شابد من بد نوشتم.اما واقعا منطورم همین بود. من نمی تونم برخی افراد را متوجه رفتار نادرست شون کنم. بنابراین اونها را به فرد دیگری مثل کسی که از او حساب میبرند(البته کم پیدا میشه، بیشتر آدمهایی که خیلی براشون احترام قائلن) و یا قانون و یا … واگذار می کنم.
پ.ن: هر چه در آینه مینگرم، خشم و غضبی نمیبینم
پیشنهاد میکنم الهی نامه عطار را حتما بخوانید بخش اول حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
آستانه تحملم معمولن بالاست، در نتیجه دیر ناراحت میشم و اگر ناراحت بشم به طرف مقابلم اعلام میکنم اگر ازم معذرت خواهی نکنه ولی این حس بهم دست بده که دیگه قرار نیست ناراحت بشم، اون مشکل رو shift+delete میکنم و دیگه چیزی برای بخشش وجود نخواهد داشت، اگر نه در صورتی که فرد مذکور کار کم اهمیتی کرده باشه و امکان تکرار باشه، دوست عزیزمون هم کم اهمیت خواهد شد و به فراموشی سپرده میشه، اما اگر مشکل ایجاد شده مخرب باشه و دوستمون قصد تکرارش رو داشته باشه خوب دیگه من، من نیستم و میشم ما اون وقت ما نباید جلو این موضوع سکوت کنیم تا فرد مقابل آروم بگیره. خوشبختانه هیچ فرد حقیقی به مرحله آخر نرسیده اما اشخاص حقوقی رسیدن ولی خیلی حقوقشون بالاست در نتیجه نمیشه پرداخت کرد لذا این دوستان رو به خاک سپردیم تا در خاک هم جوابشون رو بدیم و یا به اندازه حقوقشون برسیم.
به این فکر نکرده بودم که برای فراموش نکردن اسم کسی رو یادداشت کنم . خیلی خوب بود.