اينا مگه واژه هاي من نبود
دست تون درد نكنه… به جاي من بازي كرديد
اينا مگه واژه هاي من نبود
دست تون درد نكنه… به جاي من بازي كرديد
دیگه اینجا اینجوریه که موضوع خوب رو سریع میقاپن باید حواست به جیبت باشه
اينا مگه واژه هاي من نبود
شرم بر من!
بخدا تازهوارد بودم و قوانینو نمیدونستم
ای بابا! چه شرمی؟ چه اندوهی؟ داستان به این قشنگی و غیرقلنبگی به سبک مرآت الوقایع برامون نقل کردین … . من که کلی لذت بردم. مخصوصا که فهمیدم یکی از آخر و عاقبت های محتمل برام خودکشی هست
پ.ن. پادپرسیا کلا روح آزادی در شکستن قوانین دارن! یه نمونه ی خیلی ساده ش رو میتونین مثلا اینجا ببینین. نمونههای پیشرفته تری هم در دسترسه که درش افراد حتی قانون بازی رو هم تغییر دادن و به بازی های جذابتری رسیدن. و دروغ چرا، من همیشه یه جورایی «لجم میگرفته» از این قانونشکنیها، و حتی گاهی بروزش هم دادم، مثلا اینجا و اینجا. ولی خب چه میشه کرد که زمین بازی اصلا برای همین خطاهاس.
فاطمه من هم منتظرم زودتر داستانت رو با کلمه های «پ»-اندودِ بعدی بشنوم @Fatemeh-law :
ممنون بابت اینکه منو از یک افسردگی (احتمالاً منجر به هاراگیری!) خارج کردین
و ایضاً سپاس مجدد بابت آشنا کردنم با مرآتالوقایع (تابحال نشنیده بودم)
جالبیش اینجاست که در این دو مثال کسی که قانون بازی رو عوض کرده @Jalal_Razavi بوده مایلم اینجا هم یه سری بزنه
با نیت قبلی این کارو نمیکنم فقط آزادانه نظرمو میگم وقتی گفتگو حضوری باشه نمیشه آزادانه و بی ربط نظر داد اما وقتی متنی و دورادور باشه دیگه همه کار میشه کرد
ادامه دادن بازی رو مد نظر دارید؟
بله بازي رو ادامه ميدم
این چه داستانی بود نوشته بودم! کار صادق هدایت درون م بوده ظاهرا.
5 تا کلمه پیشنهادی میگیم برای داستان نفر بعدی که دوست داره بنویسه؛
«رودربایستی»،«افساید میلیمتری» ،«جک و لوبیای سحر آمیز»،«مهندسی معکوس» ،«دیوار برلین»